به طور کلی هر رهبر نحوه مدیریت منحصربهفرد خود را دارد. در نتیجه، همه آنها دارای سبک های مدیریت متفاوت هستند که به آنها کمک میکند یک تیم را رهبری و مدیریت کنند. سبکی که آنها اتخاذ میکنند، تأثیر عمیقی بر افرادی که با آنها کار میکنند و همچنین نتیجه اهداف آنها خواهد داشت.
همه انواع سبک های مدیریت ممکن است نتیجه یکسانی داشته باشند، اما تأثیر آنها بر افراد و فرهنگ سازمانی متفاوت است. در مطلب پیشرو، شش نوع رایج از سبک های مدیریت در سازمان را که بیشتر مدیران اعمال میکنند، بررسی میکنیم.
رهبری یا مدیریت چیست؟
در تعریف سازمان، مدیران به عنوان کسانی تعریف میشوند که چشمانداز روشنی از چگونگی دستیابی به اهداف شرکتشان دارند. آنها با گزارشات ماهیانه و پرسوجو با عوامل کاری، به تصمیمگیریهای بهتر برای هدایت سازمان کمک میکنند. مدیران همیشه زمانی که تیم به آنها نیاز دارد در دسترس بوده و الهامبخش خوبی برای هدایت تیم در مسیری روبهجلو هستند.
از سوی دیگر، اتخاذ بهترین سبک از میان سبکهای مدیریت از بسیاری جهات تأثیر مثبتی بر سازمان خواهد داشت. این عمل گردش مالی را کاهش داده، کارمندان را برای بهرهوری بیشتر توانمند کرده و در نهایت روحیه سازمان را تقویت خواهد کرد.
کارمندان معمولاً از مدیران میانی و ارشد خود الگوبرداری میکنند. بنابراین با اتخاذ بهترین سبک از میان سبک های مدیریتی، اعتماد کارمندان افزایش مییابد و آنها تشویق میشوند که از بالاترین ظرفیت خود برای پیشبرد اهداف استفاده کنند. سبک مدیریت صحیح میتواند در یک سازمان نسبت به سازمانی دیگر متفاوت باشد. مهم نیست که چه سبکی را انتخاب میکنید، یک مدیر موفق باید از تیم خود الهام بگیرد و متعاقباً از آنها حمایت کند. این عملکرد باعث پیشرفت بینظیر سازمان در مسیر خواهد بود.
در زیر سبک های مدیریت مختلف را بررسی میکنیم و با برشمردن مزایاومعایب هر سبک به شما برای اتخاذ بهترین روش مدیریت در سازمان خود کمک میکنیم. با ما همراه باشید.
1.سبک های مدیریت خودکامه یا مستبد
سبک مدیریت مستبدانه و خودکامه، شبیه رویکرد فرماندهی و کنترل نظامی و مدیریت سنتی است. این سبک مدیریتی از بالا به پایین و به صورت سلسه مراتبی انجام گرفته و بسیار شبیه به مدیریت ذرهبینی عمل میکند.
مدیر خودکامه، بسیار مستبد است! او به صورت پیشفرض همیشه معتقد است که باهوشترین فرد سازمان است و همیشه بهترین راه و مسیر را برای انجام کارها میداند. مهم نیست که چه سوالی باشد، رهبر خودکامه همیشه یک پاسخ در جیب خود دارد! شعار این سبک مدیریتی این است: «همانطور که من میگویم، انجام دهید.»
مدیران خودکامه برای اداره محل کار به قوانین، سیاستها و رویههای سختگیرانه تکیه میکنند. آنها تمام تصمیمات را به صورت شخصی و بدون نظرپرسی از سایر اعضای تیم میگیرند.
یک مثال افراطی از این سبک مدیریت، میتواند کیم جونگ اون، رهبر عالی جمهوری دموکراتیک خلق کره شمالی باشد. شما باید طبق دستورات او عمل کنید و اگر انتظارات او را برآورده نکنید به شدت مجازات خواهید شد. حتی امکان دارد سرِ خود را از دست بدهید!
مزایا
- هنگام برخورد با یک بحران میتوان تصمیمات حیاتی را به آنی اتخاذ کند.
- بسیار کارآمد در هنگام کار با یک تیم بیتجربه، آماتور و یا جدید
- بهرهوری را بهبود میبخشد زیرا افراد باید مجموعهای از سیستمها و رویههای اثباتشده را دنبال کنند.
معایب
- خلاقیت تیم را مهار میکند.
- برای اعضای تیم به جای اینکه خودشان تصمیم بگیرند، یک سیستم وابستگی ایجاد میکند.
- روحیه اعضای تیم پایین است، زیرا کار آنها معمولی و به شکل وظیفه در نظر گرفته میشود.
- کرامت و عزتنفس اعضا خدشهدار شده و قدرت تصمیمگیری از آنها سلب میشود.
2.سبک های مدیریت رویایی
مدیران رویایی اتمسفر یک سازمان را میسنجند، سپس از این فضا الهام میگیرند. آنها نوعی انسجام را در سازمان به ارمغان میآورند تا همه اعضای تیم تشویق به عملکرد در وسط میدان کاری شوند. آنها اغلب کاریزماتیک بوده و برای هدایت یک شرکت به عرصه بازارها و یا ایجاد دستهبندیهای جدید بسیار مناسب هستند.
همچنین مدیران رویایی برای ایجاد حرکت شرکتها در مسیرهای جدید و یا ایجاد محیطهای نوآورانه که منجر به شکوفایی افراد میشود، بسیار موفق هستند. شعار یک مدیر موفق رویایی همواره این است: «دنبال من بیایید!»
ایلان ماسک، مدیر عامل اسپیسایکس و تسلا موتورز، مثال خوبی از سبک مدیریت رویایی است. او با تمرکز بر چالشهای وضعیت موجود، تلاش کرده تا کل صنایع تکنولوژی دنیا را متحول کند.
مزایا
- اعضای تیم را تشویق میکند که خلاقانه فکر کنند و ایدههایی نو را تولید کنند.
- ذهنیتی آیندهنگر ایجاد میکند.
- اعتماد و تعهد را برای پرورش تفکر نوآورانه ایجاد میکند.
- الهامبخش افرادی است که میخواهند به جلو حرکت کنند.
معایب
- چشمانداز آینده تنها به مدیر وابسته است.
- تمرکز زیاد روی چشماندازهای بلند مدت ممکن است گاهی اوقات بر اهداف کوتاه مدت تأثیر بگذارد.
- تثبیت چشمانداز مدیر ممکن است باعث شود تیم ایدههای خلاقانه و نوآورانه دیگران را از دست بدهد.
3.سبک های مدیریتی مشورتی
مدیران مشورتی در میان سبک های مدیریت، فرض میکنند که تیم آنها توانایی و دانش لازم برای برتری در شغل خود را دارد. با این که مدیر سازمانی اختیار تصمیمگیری نهایی را دارد، اما ترجیح میدهد قبل از اقدام به نظرات هر یک از اعضای تیم گوش دهد. او از کارمندان میخواهد تا افکار، دیدگاهها و نظرات خود را مطرح کنند و به آنها اجازه احساس مشارکت میدهد. هرچند مدیر مشورتی در نهایت تصمیم نهایی را خواهد گرفت. این امر مستقیماً منجر به رضایت شغلی کارمندان خواهد شد. در گونه مدیریت مشورتی ارتباطات کاملاً دو جانبه است اما به هرحال این مدیر است که نحوه انجام کارها را کنترل میکند.
یک مثال واقعی از سبک مدیریت مشورتی، ری دالیو، بنیانگذار Bridgewater Associates است. ری دالیو برای تفکر مستقل، بسیار ارزش قائل است. او در سیستم کاری خود هر کارمند را بدون توجه به جایگاهش تشویق میکند تا ایدهها و پیشنهادات جدیدی را ارائه دهد.
مزایا
- احساس احترام و مشارکت کارمندان را افزایش میدهد، زیرا اعضای تیم اغلب مورد مشورت قرار میگیرند.
- کیفیت تصمیمات را بهبود میبخشد، زیرا نظرات بسیاری از اعضای تیم مدنظر گرفته شده است.
- ایدههای خلاقانه متفاوتی ممکن است در طول فرآیند تصمیمگیری ایجاد شوند، زیرا کارمندان احساس امنیت میکنند تا نظرات خود را بیان کنند.
معایب
- وقتگیر است، زیرا در این نوع مدیریت جلسات گروهی زیادی برگزار خواهد شد. این سبک برای پروژههای فوری مناسب نیست.
- گاهی اوقات نظرات متناقض را مدیریت میکند. این امر منجر به نارضایتی برخی افراد از تصمیمات نهایی خواهد شد.
- در تصمیمگیری کند است، زیرا گاهی اوقات رسیدن به اجماع بسیار دشوار خواهد بود.
4.سبک مدیریت مشارکتی
رهبران مشارکتی معمولاً کل تیم خود را درگیر میکنند. آنها کارمندان خود را تشویق میکنند تا در تصمیمگیریها و برنامهریزیها و سیاستگذاریها شرکت کنند. گاهی اوقات به این سبک «مدیریت دموکراتیک» میگویند، زیرا قدرت را غیرمتمرکز میکند.
ریچارد برانسون، مدیر عامل گروه ویرجین، نمونه خوبی برای سبک رهبری دموکراتیک است. او رویکردی مشارکتی دارد که کارمندانش را برای رسیدن به اهداف سازمان توانمند میکند.
مزایا
- ایجاد انگیزه و روحیه
- کارمندان نسبت به پروژه احساس مالکیت کرده بنابراین مسئولانهتر برخورد میکنند.
- کاهش نارضایتی و مهاجرت شغلی به دلیل تعامل بهتر با کارمندان
معایب
- بلاتکلیفی، رسیدن به تصمیم نهایی خیلی طول میکشد.
- فشار اجتماعی برای انطباق با تفکر گروهی
- گاهی میتواند منجر به ناکارآمدی و بهرهوری پایین شود.
5.سبک مدیریت تنظیم سرعت
رهبر تنظیم سرعت مسئول تنظیم کردن سرعت و روند کاری براساس استاندارهای مشخص است. این پروسه مشخص تیم را آماده دستیابی به اهداف جدید خواهد کرد. او دستورالعملها را ارائه داده، سرعت را تنظیم میکند و از پرسنل انتظار دارد که راه او را دنبال کنند. مدیران تنظیم سرعتی به دیگران برای انجام کارها اعتماد ندارند و در صورتی که عملیات به سرعت پیش نرود، مسئولیت جریان را بر عهده خواهد گرفت.
یک نمونه خوب از مدیر سرعتسنج، لی کوان یو، اولین نخست وزیر سنگاپور است. او انتظارات بسیار بالایی داشت و برای پیشرفت مداوم تلاش میکرد. کوان یو با سرمایهگذاری هنگفت در آموزش و پرورش، نیروی کار ماهری ایجاد کرد که میتوانست مطابق با استانداردهای او عمل کند. رهبری او سنگاپور را از یک کشور توسعهنیافته به یکی از ثروتمندترین کشورهای جهان تبدیل کرد.
مزایا
- کارها با کارایی بیشتری انجام میشود.
- اهداف بلندمدت کسب و کار را میتوان در مدتی کوتاه بهدست آورد.
- مشکلات بهسرعت و بدون اتلاف وقت حل خواهد شد.
معایب
- میتواند در درازمدت به یک کسب و کار آسیب برساند، زیرا کارمندان فرسودگی شغلی را تجربه میکنند و نمیتوانند همگام باشند.
- از آنجایی که کارمندان تحت ضربالاجلهای محدود کار میکنند، فضای کمتری برای خلاقیت و نوآوری باقی میماند.
- تهدید کارمندان به حذف به دلیل عملکرد ضعیف میتواند منجر به عدم اعتماد و مشارکت ضعیف شود.
6.سبک مدیریت مربیگری یا موقعیتی (کوچینگ)
کن بلانچارد و پل هرسی، اساتید مدیریت، مدل مدیریت موقعیتی را در میان دیگر سبک های مدیریت توسعه دادند. آنها معتقدند رهبران باید منعطف باشند و بسته به موقعیت و شرایط از یک سبک مدیریتی به سبک دیگر حرکت کنند. این نوع مدیریت حول چهار سبک مدیریتی میچرخد:
- هدایت
- مربیگری
- واگذاری اختیار
- حمایت
مدیریت مربیگری یا همان کوچینگ در میان دیگر سبک های مدیریت در سازمان، تمرکز بیشتری بر پیشرفت کارمندان دارد. این سبک به کارمندان کمک میکند تا در بلندمدت هم از نظر شخصی و هم از نظر حرفهای پیشرفت کنند.
یک رهبر کوچینگ از اعضای تیم حمایت میکند و آنها را به چالش میکشد. هدف او کمک به آنها برای دستیابی به اهداف رشد محور است. مدیران کوچینگ افراد را تشویق میکنند تا تجربیات جدید را به تنهایی امتحان کنند.
ساتیا نادلا، مدیر عامل مایکروسافت، نمونهای عالی از یک رهبر کوچینگ است. او از کارمندان میخواست ایدههای خود را با او سهیم شوند و به دقت به آنچه آنها میگفتند گوش میداد. نادلا از کارمندان سوال میپرسید و آنها را حمایت میکرد تا آنچه واقعاً میاندیشیدند را به او بگویند.
مزایا
- محیط کاری مثبتی ایجاد میکند که در آن افراد انگیزه بالایی دارند و مشتاق یادگیری هستند.
- به تیم کمک میکند تا آگاهی خود را افزایش دهند و همزمان با غلبه بر کاستیها، از نقاط قوت خود نیز استفاده کنند.
- کارمندان دقیقاً میدانند که از آنها چه انتظاری میرود و استراتژی شرکت را درک میکنند.
معایب
- برای توسعه کارکنان نیاز به زمان و صبر دارد.
- اعضای تیمِ مدیر کوچینگ باید انگیزه توسعه داشته و مایل به دریافت بازخورد باشند.
- کوچینگ به تنهایی مشکلات جهانی و سیستمی را حل نمیکند.
کلام آخر: در میان انواع سبک های مدیریت چگونه بهترین گزینه را انتخاب کنیم؟
هیچ سبک مدیریتی درست یا غلطی وجود ندارد. یک رهبر با تجربه و منعطف میداند که چگونه سبک مدیریتی را انتخاب کند که برای تیم یا موقعیت خاص مناسب باشد. آشنایی با تنوع سبک های مدیریت، در حالی که سبک مورد علاقه خود را میشناسید، میتواند به شما برای تشخیص بهترین روش کمک کند. اما این واژه را هرگز فراموش نکنید: «انعطاف!»
سوالات متداول :
سبک های مدیریت به مدیر برای کنترل کارمندان و رسیدن به اهداف کمک میکند.
رویکرد فرماندهی و نظامی مشابه با مدیریت سنتی.
بدون دیدگاه، دیدگاه خود را در زیر اضافه کنید!