با یک سرچ ساده درباره بهترین کتاب های تفکر سیستمی، به کتابها و مقالات زیادی دسترسی پیدا میکنیم. به طور کلی در هر زمینهای برای انتخاب کتاب و مقاله مناسب از میان منابع موجود، پیشنهاد میشود به این توجه کنیم که منابعِ موجود به چه سوالی پاسخ میدهند. به عبارت دیگر، به این توجه کنیم که آیا دغدغهای که ما را به خواندن راجع به موضوعی ترغیب کرده است، برطرف میشود؟
برای آمادگیِ ذهنی بیشتر، پیشنهاد میکنیم ابتدا مقاله سیستم و تفکر سیستمی چیست؟ را بخوانید. در این مقاله شما با اساسِ سیستم و تفکر سیستمی آشنا میشوید.
تفکر سیستمی: فرایند مدیریت نیروی سازمان در جهت رشد
بیایید از جایی غیر از تفکر سیستمی شروع کنیم. جایی که تفکر سیستمی در مقابل آن شکل گرفت: آنتروپی. آنتروپی را عموماً نوعی بینظمی و غیرمتمرکز بودن انرژی تبیین میکنند. آنتروپی یک مفهوم در علم فیزیک و شیمیست که به زبان ساده به فرایندهایی مثل ذوبشدنِ یخ و خارجشدن هوا از لاستیک میگویند. بنابراین آنتروپی نوعی انرژیست که قابلیت پخششدن دارد. این مفهوم در دوران انقلاب صنعتی توسط رودلف کلاویزیوس، فیزیکدان آلمانی، به دنبال ساخت و طراحی موتورهای صنعتی معرفی شد. مثل موتور لوکوموتیو، که با آزاد شدنِ انرژی گرما ناشی از سوخت، به حرکت میافتاد. ایراد کار این موتورها در راندمان و بهرهوری بود؛ یعنی گرمای متمرکز ایجاد نمیشد و این عامل که نتیجه آنتروپیِ زیاد (پخش شدگیِ زیاد) بود منجر به هدر رفتِ انرژی میشد.
سازمان نیز مانند یک موتور، قرار است در مسیری مشخص حرکت کند، رشد کند و از این طریق بهرهمند شود. نیرو و انرژی یک سازمان از منابع متعددی بدست میآید که سرمایه و منابع انسانی، بخشی از آن را تشکیل میدهند. بنابراین متمرکز کردن این منابع در جهت رشد سازمان یکی از دستاوردهای تفکر سیستمی است. منابع انسانی، علاوه بر نیروی فیزیکی که برای انجام کار صرف میکنند، به طور مجزا صاحب فکر هستند و میل به رشد کردن دارند. انگیزه این اجزاء سازمانی مانند انرژی بلقوهای است که مدیریت با مدل تفکر سیستمی میتواند آن را بهکار ببرد. فرایند رشد و پیشرفت یک سازمان، مانند موتور لوکوموتیو، در یک خط مستقیم از مبدأ به مقصد، نیست. پیچ و خمهای متعددی که سازمان در پیش رو دارد، نیازمند اتحاد اجزاء در نسبت با هدف کلیِ سازمان است. با این توصیف، صرفاً بهره بردن از منابع انسانی، در یک خط مستقیم، یعنی: مسیر خانه به محل کار، درنهایت رسیدن به حقوقِ آخر ماه، نوعی هدر رفت انرژی است.
در تعریف فارسی از سیستم به معادلهایی مثل: روش، طریقه، قاعده، نظام، سامانه و مدل برمیخوریم. انتظاری که از یک تفکر سیستمی میرود، طرحریزیِ مدلی قاعدهمند برای سامان دادن به یک سیستم، و گذشتن از چالشها است. بهترین کتاب های تفکر سیستمی، درصدد توضیح و تشریح چگونگیِ این فرایند هستند. در اینجا فرایند، مکانیسمی است که یک سیستم یا نظام در جهتِ رشد خویش، نیروی بلقوه خود را مدیریت میکند تا در تعاملی هماهنگ بین اجزاء و کل سیستم، آن را بلفعل دربیاورد. نویسندگانِ بهترین کتاب های تفکر سیستمی، در فرایندی مداوم، در هر دوره که سازمان با چالشهای جدیدی مواجه میشد، در رها کردن معیارهای قدیمی پیشتازی کردند، تا در یک مسیر رقابتی پیشرفت کنند. پس میتوان نتیجه گرفت که این کتابها حاصل مدل ذهنی نویسندهای است که از طریق تجربه یاد گرفته است برای ادامه دادن چطور تغییر کند. ما نیز باید به یاد داشته باشیم، خواندن بهترین کتاب های تفکر سیستمی زمانی اثر خود را نشان میدهد که با عملگرایی، درصدد حل مسائل موجود باشیم، تجربه کنیم و یاد بگیریم تا بتوانیم سازمان خُرد یا کلانمان را به سوی اهدافش پیش ببریم.
بهترین کتاب های تفکر سیستمی
برای معرفی بهترین کتاب های تفکر سیستمی، به کتابهایی اشاره خواهیم کرد که در رسیدن به راه حل مسئله و رشد سازمان به مولفههایی مثل شرایط کنونی، عملگرایی، عادت به بازنگری و تجربهورزی، تغییر مدل فکرکردن و یادگیری میپردازند.
1-تفکر در سیستمها: مبادی؛ کتابی مختصر و مفید درباره تفکر سیستمی
کتاب ساده و روشنکننده تفکر در سیستمها: مبادی، نوشته دِنِلا مِدوس، کتابِ مختصر و بنیادیست که دیدگاهی برای حل مسئله در ابعاد شخصی و جهانی ارائه میدهد. این کتاب ضروریِ مقدماتی، مدل تفکر سیستمی را از دلِ قلمرو کامپیوتر و معیارهای سفت و سختاش، به جهان ملموس بیرون آورده، و به خوانندگان نشان میدهد چگونه مهارتهای تفکر سیستمی را برای فهمیدن زندگیِ قرن بیست و یکمی، پرورش دهند. اغلب مسائل بزرگی که جهان با آن روبروست ـ جنگ، قحطی، فقر و مسائل زیست محیطی ـ حاصل سیستم معیوب است. آنها را نمیتوان به صورت مجزا حل و فصل کرد. در مدیریت یک سازمان هم برقراری هماهنگی کلی، اهمیت دارد. پرداختن به فکر کردن، که موضوع اصلیِ این کتاب است، فراتر از یک روششناسی است. دنلا مدوس برای فروتن ماندن و همواره یادگرفتن به خوانندگاناش گوشزد میکند که به آنچه اکنون اهمیت دارد توجه کنند، نه به متر و معیار. مهم نیست کسبوکار و یا حرفه شما در چه زمینهایست؛ تفکر سیستمی، شبکههای پیچیده و شلوغِ بهم پیوسته جهان امروز را برای شما روشن خواهد کرد. تفکر سیستمی به خواننده کمک میکند از سردرگمی و درماندگی دور بماند؛ که این اولین قدم در پیدا کردن راه حلی موثر و پر بازده است.
2-تفکر سیستمی برای تغییرِ اجتماعی
یکی دیگر از بهترین کتاب های تفکر سیستمی، کتاب تفکر سیستمی برای تغییرِ اجتماعی: راهنمای عملی برای حل مسائل پیچیده، اجتناب از پیامدهای ناخواسته و بدست آوردن نتایج پایدار، است. نویسنده، دیوید پیتر استرو، این کتاب را براساس سالها تجربه کار با ارگانهایی که سعی در حل مشکلات سخت داشتند، برای متخصصان و صاحب منصبان نوشته است. مثالهای خوب و داستانهای سیستمیای که استرو تعریف میکند، چیزهای زیادی برای یادگرفتن دارند. پیتر سِنگِی، نویسنده کتاب پنجمین فرمان درباره این کتاب نوشته است: «استرو راهکارهای ظریف و قانع کنندهای را برای آنچه کار میکند ارائه کرده است.» استرو میگوید که استفاده از تفکر متعارف ]متر و معیارها و پیشفرضها[ در حل مسائل، نه تنها تلاشمان را بیحاصل میگذارد، بلکه به مشکلاتمان تداوم میبخشد! او با توجه به نتایج تحقیقات بهعملآمده با نوآموزها، نشان میدهد که کودکان، متفکرِ سیستمهای طبیعی (ارگانیزم) هستند. یعنی مدل فکریای که به تفکر سیستمی نزدیک است. از اینرو او معتقد است با بهره بردن از این توانایی، میتوان متفاوت فکر کرد و نتایج متفاوتی نیز گرفت. کتاب او به احیای این توانایِ درک شهودیِ کودکی، در رویاروی با مشکلاتمان کمک خواهد کرد.
3-یادگیری، مهمترین ابزار رقابتی
در معرفی اولین کتاب، خواندیم که دنلا مدوس، به دو مولفه مهم در تفکر سیستمی اشاره میکند: فروتنی و یادگیری. کتاب پنجمین فرمان: هنر و تمرین ِ سازمان یادگیرنده یکی دیگر از بهترین کتاب های تفکر سیستمی است که به مفهوم یادگیری در سیستم میپردازد. پیتر سِنگِی نویسنده این کتاب با استفاده از دیاگرام و نمودار، به طور جذاب و قابل فهمی عملکرد زیربناییِ سیستم را شرح میدهد و نشان میدهد که چطور شیوه فکر کردنمان را تغییر دهیم و تیم را رشد دهیم. در طول سالها مشخص شده است که تنها راهِ جایگزین منافع رقابتی، توانایِ سازمان شما در یادگرفتن سریعتر نسبت به رقبایتان است. پیام کلی او این است که باید همهی اعضای یک سازمان بیاموزند که با هم کار کنند و دنیای بیرون و مشکلات درونی خود را از نگاهی تازه ببینند.
پیتر سنگی، مؤسس و مدیر انجمن یادگیریِ سازمانی و مدرس ارشد در MIT، شیوههای «سازمان یادگیرنده» را یافته است. در کتاب پنجمین فرمان، او الگوهای (بلوپرینت) سازمانی را ترسیم میکند که افراد درآن میتوانند توانایی خود را برای ایجاد نتایجی که واقعاً میخواهند گسترش دهند، جایی که مدلهای جدیدی از فکرکردن پرورش مییابد، جایی که اشتیاقِ جمعی آزاد میشود و افراد به اتفاقِ هم، به طور مداوم، یاد میگیرند. او این بخشها را درون یک بدنه منسجم و یکدستِ نظری و عملی گردهم آورده است.
دستورالعملهای اصلی این کتاب میگویند:
- جرقه و اشتیاق به یادگیری را از طریق افرادی که بر آنچه واقعاً مهم است، متمرکز شدهاند، روشن کنید
- کار تیمی را به یک کار خلاق پیوند بزنید
- از پیشفرضها و ساختارهای ذهنیِ محدودکننده رها شوید
- یاد بگیرید “جنگل و درخت” را ببینید
- به کشمکش بین زمان کار و خانواده پایان دهید
کتاب پنجمین فرمان کتاب قابل توجهی است که با بهرهبردن از علم، ارزشهای معنوی، روانشناسی، به حداقل رساندنِ باورهای مدیریتی و مطالعات موردی نوشته شده است. ما در این کتاب تجربه شخصِ کنجکاوی را میخوانیم که هنر تغییر دادن ذهن را تضمین میکند.
نتیجهگیری
بهترین کتاب های تفکر سیستمی به بیشترین مسئلهای که اهمیت میدهند بهرهوری حداکثری از نیروی منابع سازمانی است. نویسندگان بهترین کتاب های تفکر سیستمی، دریافتهاند که تنها یک مدیریت تفکر سیستمی میتواند به متمرکز کردن این نیرو دست پیدا کند؛ سازمان را با پرورش دادن، یادگرفتن و تجربه کردن، شکوفا کند و به هدفاش برساند.
بدون دیدگاه، دیدگاه خود را در زیر اضافه کنید!