اپل از مشهورترین شرکتهایی است که صنعت لوازم الکترونیکی مصرفی را متحول کرده است. همچنین فرهنگ سازمانی اپل مورد توجه بسیاری افراد به ویژه سازمانهای تازه تاسیس که تمایل به طراحی یک فرهنگ سازمانی اختصاصی برای خود دارند، قرار گرفته است.
پس از مرگ استیو جابز رهبر کاریزماتیک این شرکت، اپل میتوانست افت محسوسی داشته باشد. در ابتدا به نظر نمیرسید که مدیر عامل جدید شرکت، تیم کوک با شخصیت آرام و متواضع خود بتواند روند توسعه سازمان را ادامه دهد. با این وجود، شرکت رشد مثبتی یافت و درآمد خود را روز به روز افزایش داد. ساختار سازمانی اپل شامل سلسله مراتبی کاملاً سفت و سخت تثبیت شده است، آنچنان که همزمان یکی از تاثیرگذارترین موانع بر سر راه نوآوری در این شرکت نیز محسوب میشود.
عدم انعطاف پذیری یکی از ضعفهای ساختار سازمانی و ارزش های شرکت اپل است که میتواند در آینده منجر به مشکلات جدی برای این شرکت شود. تحولات صورت گرفته در اپل نشان میدهد که این شرکت در تلاش است تا با چالشهای جدید بازار مقابله کرده و از فرصتهای موجود استفاده کند. این مقاله شامل تجزیه و تحلیل دقیق رفتار سازمانی در شرکت اپل و همچنین استراتژیهای موجود برای اجرای تغییرات لازم است.
ساختار سازمانی اپل
ساختار فرهنگ سازمانی اپل از سلسله مراتبی با عناصر ساختاری ساده، تقسیمبندی قوی و درجه خاصی از وابستگی تشکیل شده است. در ابتدا، تمام تصمیمات استراتژیک اصلی توسط «استیو جابز» گرفته میشد. او بر اجرای پروژهها، ایدهها و برنامههای شخصی خود اصرار داشت. این نوع رهبری یکی از ویژگیهای ساختارهای ساده است که در آن یک فرد، کنترل کاملی بر تمام تصمیمات و عملیات سازمان و ارتباطات سازمانی دارد. شرکتهای کوچک با تعداد کم کارمند اغلب با این نوع ساختار شکل میگیرند. اما تحت رهبری تیم کوک، ساختار سازمانی شرکت مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفته و دستخوش تغییرات خاصی شده است.
در این سالها مدیران این شرکت در مقایسه با سالهای ابتدایی آن، برای تصمیمگیری استقلال بیشتری دارند. در دوران استیو جابز، هر رویه و تصمیمی منوط به تایید او بود. اما این کنترل سفت و سخت اکنون وجود ندارد، زیرا برنامهها و تصمیمهای استراتژیک در جریان بحثها تدوین میشوند، با این حال تیم کوک حرف آخر را میزند! اگرچه اپل به پیکربندی ساختاری جدیدی دست یافته، ولی برخی از ویژگیهای ساختار ساده قبلی هنوز باقی مانده است.
با شرایط جدید تقسیم بندی راحتتر قابل اجرا است. شرکتهایی با این نوع ساختار به بخشهای نیمه خودمختار تقسیم میشوند. در این بخشها مدیران هر بخش بر نیازهای بخشی که مسئولیت آن را بر عهده دارند، تمرکز میکنند.
همانطور که احتمالاً میدانید کمپانی اپل دارای بخشهای مبتنی بر محصول مانند آیفون، مک، iOS، آیپد و… است که هر بخش جداگانه بر روی محصولات خاص خود تمرکز دارد. این پیکربندی نسبت به یک ساختار ساده انعطافپذیرتر و برای سازمانهای نوآورانه مانند اپل مناسبتر است.
طبق فرهنگ سازمانی اپل، تیمهای متعددی برای دستیابی به اهداف مختلف و پروژههای متعدد تشکیل میشوند. ارتباط و همکاری در این تیمها براساس ساختار سلسله مراتب افقی صورت میگیرد. با این شیوه کارکنان دارای میزان قابل توجهی استقلال هستند که تأثیر مثبتی بر خلاقیت و نوآوری در سازمان دارد. با این حال، میزان استقلال محدود به توسعه محصولات و خدمات و همچنین برخی عملیاتها است. تصمیمات استراتژیک در بالاترین سطح شرکت گرفته میشود و همه ایدهها و پروژهها با مدیریت ارشد به بحث گذاشته میشود.
تعریف فرهنگ سازمانی
فرهنگ سازمانی به عنوان یکی از تأثیرگذارترین عوامل موفقیت یک شرکت، تعریف میشود. به ویژه هنگامی که صحبت از صنایع پیشرفتهای همانند اپل میشود، بحث فرهنگ سازمانی اپل یکی از مهمترین موضوعاتیست که به آن پرداخته میشود.
فرهنگ سازمانی را میتوان چنین تعریف کرد:«مجموعۀ ارزشها، باورها، هنجارها و مفروضاتی که در یک شرکت مشترک است و به تفسیرها و پاسخهای آنها نسبت به بازار هدفشان جهت میدهد». فرهنگ سازمانی به عنوان تسهیلکننده تعهد به اهداف سازمانی و انگیزه کارکنان عمل میکند. انواع مختلفی از فرهنگ سازمانی وجود دارد که میتوان در شرکتهای مختلف به کار برد.
چارچوب هندی و تیپولوژی دیل و کندی
یکی از برجستهترین محققانی که در زمینه فرهنگ سازمانی کار کرده است، «چارلز هندی» نام دارد. چارلز هندی معتقد بود که فرهنگ سازمانی ارتباط نزدیکی با ساختار سازمانی دارد. گونهشناسی چارلز هندی شامل چهار نوع فرهنگ است:
- قدرت
- نقش
- وظیفه
- فرد
طبق این پارادایم، اپل را میتوان سازمانی بر پایه فرهنگ قدرت با چندین عنصر فرهنگ وظیفه توصیف کرد. نوع فرهنگ سازمانی اپل سابقاً با تصمیمگیری متمرکز مشخص میشود، زیرا یک فرد تصمیمات اصلی را میگرفت. اما فرهنگ سازمانی اپل اخیراً با درجه قابل توجهی از همکاری در شبکههای ارتباطی همراه است و اقتدار هر فرد براساس موقعیت او در شرکت تعریف میشود.
گونهشناسی دیگری که میتواند در شناخت ویژگیهای تحول و ارزیابی فرصتهای توسعه فرهنگ سازمانی اپل به کار رود، مدل دیل و کندی است. آنها چارچوبی را پیشنهاد کردند که متضمن تمرکز بر شش عنصر فرهنگی بود:
- ارزشها و باورها
- تاریخ
- آیینها و مراسم
- داستانها
- چهرهها
- شبکههای فرهنگی
استفاده از این پارادایم منطبق با ارزش های شرکت اپل است. در واقع همه مولفههای ذکر شده فرهنگ سازمانی اپل، ارتباط تنگاتنگی با «رهبر نمادین» این شرکت دارند. اگرچه استیو جابز سالها پیش از دنیا رفته است، اما تاثیرات او هنوز هم بر توسعه اپل مشهود است. تیم کوک اغلب در سخنرانیهای عمومی خود به روشهای رهبری جابز و دیدگاههای او اشاره میکند. ارزشها و باورهای اپل عمیقاً در بینش و قدرتِ الهامبخش جابز ریشه دارد. تمرکز بر کیفیت و نوآوری یکی از ارزشهایی است که بین کارکنان شرکت مشترک است.
دیل و کندی چهار نوع فرهنگ را بسته به سطح ریسک و سرعت بازخورد شناسایی کردند (موردن 2017). رهبری چنین شرکتهایی مجبور به تصمیمگیری سریع هستند و گاهی اوقات به دلیل انتخابهای نادرست زیانهای قابل توجهی متحمل میشوند. اپل یکی از شرکتهای انقلابی است که بازار گوشیهای هوشمند را متحول کرد، اما همواره با شکستها و زیانهای مالی و اعتباری قابل توجهی نیز مواجه بوده است.
دوره رهبری جابز با فرهنگ سازمانی اپل در دسته افراد سرسخت ماچو (thou guy macho) قرار دارد، در حالی که تحت رهبری تیم کوک، این شرکت به سمت فرهنگ سازمانی «کار سخت، تلاش سخت» (work hard play hard) حرکت کرد که مستلزم ریسک کمتر و بازخورد سریعتر است.
اتخاذ این فرهنگها صرفاً به رهبری اپل محدود نمیشود، بلکه به ویژگیهای این صنعت نیز بستگی دارد. شرکتهای با فناوری بالا باید دائماً نوآوری داشته باشند و اطمینان حاصل کنند که محصولات آنها خواستهها و انتظارات فزاینده مشتریان را برآورده میکند.
ارتباطات و رهبری سازمانی
رویکردهای مختلفی برای رهبری وجود دارد که از اواخر قرن نوزدهم به کار گرفته شده است. به طوری که برخی از مؤلفههای کلیدیِ روشهایِ علمیِ نیمه اول قرن بیستم، هنوز هم در سازمانهای مدرن یافت میشود. اپل دارای یک فرهنگ سازمانی تثبیت شده است که در آن کیفیت و بالاترین استانداردها اولویت شرکت و تکتک کارکنان است. در حال حاضر، مدل رهبری اپل به جای تمرکز رهبری بر فرآیند عملیات، بر مدل روابط تمرکز دارد.
برخی از مدلهای فرهنگ سازمانی برای صنایع یا بازارهای خاص مناسب هستند. در حالی که برخی دیگر میتوانند تحت شرایط مختلف کارایی داشته باشند. تحقیقات در این موضوع با مفاهیم مختلف فرهنگ سازمانی مانند ماهیت رهبری، انواع رهبری و تأثیر رهبری بر پدیدهها مرتبط است.
وقتی صحبت از رفتار و تغییر سازمانی میشود، استفاده از مناسبترین سبک رهبری میتواند منجر به موفقیت شرکت شود. برخی از سبکهای رهبری که به طور گسترده مورد استفاده قرار میگیرند عبارتند از:
- استبدادی
- تحولآفرین
- معاملهگر
- آزادانه
- خدمتگزار
رهبران خودکامه تمام تصمیمات اصلی را میگیرند و تمایل دارند اطمینان حاصل کنند که همه فرآیندها مطابق با چشمانداز آنها انجام میشود. چنین رهبرانی دستورالعملهایی را ارائه میدهند که باید با درجه بالایی از دقت دنبال شوند. در چنین محیطی، بسیاری از افراد قادر به کشف خلاقیت خود نیستند. سبک رهبری استبدادی با پیامدهای منفی متعددی مانند روحیه پایین و جابجایی زیاد، ناکارآمدی خود را نشان میدهد. با این حال، این سبک میتواند در دورههایی که تصمیمگیریهای سریع ضروری است، مناسب باشد. استیو جابز یک رهبر مستبد و خواهان بالاترین سطح تعهد و عملکرد بود. در عین حال، او یک رهبر کاریزماتیک هم بود! این امر باعث شد با وجود روشهای رهبری سختی که به کار میبرد، بسیاری از او پیروی و حمایت کنند.
سبک رهبری تیم کوک
تیم کوک با شفافتر کردن شرکت و جهتگیری بیشتر به سمت مسئولیتپذیری اجتماعی شرکت، تغییراتی را ایجاد کرده است.
رهبری تیم کوک را میتوان «رهبری دو گانه» دانست:
- در یک طرف ما در اپل مدیر عاملی را داریم که ارزش زیادی برای عملکرد کارکنان و ارتباطات قائل است. این روحیه از ویژگیهای اصلی رهبران معاملاتی است. در واقع این سبک رهبری با تعهد قابل توجه کارکنان و انگیزه بالای آنها همراه است. این سبک رهبری درجه قابل توجهی از نظارت را به صورت پیشفرض میگیرد و در مقابل آموزش و راهنمایی لازم را ارائه میدهد. در این سبک مدیریت، پاداش برای عملکرد مناسب و جریمه برای برخی از اعمال نامطلوب، به عنوان ابزارهای انگیزشی در نظر گرفته میشود.
- اما در سوی دیگر ماجرا، مدیریت تیم کوک را میتوان به عنوان یک رهبر تحولآفرین نیز در نظر گرفت. او بر همکاری و توانمندسازی کارکنان تمرکز فراوان دارد. در سازمانهایی با فناوری بالا، از آنجایی که رهبری تحولآفرین به طور فزایندهای نوآوری و خلاقیت را تشویق میکند، بسیار محبوب است. رهبرانِ تحول آفرینِ، موفق به ایجاد انگیزه موثر در کارکنان میشوند و به توسعه یک محیط کاری مطلوب کمک میکنند. این عوامل در نهایت به رضایت شغلی و تعهد افراد منجر میشود. رهبری تحولآفرین میتواند مناسبترین سبک در دوران تغییر باشد، زیرا کارکنان میتوانند برنامهای مؤثر را به صورت مشترک تدوین کنند. همچنین به دلیل تعهد افراد به اهداف تعیینشده، از این شکل مدیریت بسیار پیروی میشود.
این مدل رهبری رویهها و همچنین فرهنگ سازمانی را متحول میکند. تیم کوک یکی از رهبران تحولآفرین بود که فرهنگ اپل را به روش خاصی تغییر داد. بسیاری فکر میکنند که او به اندازه استیو جابز کاریزماتیک نیست، اما او رهبری است که از طریق استفاده از مهارتهای نرم، مانند قابلیت ایجاد روابط مناسب با دیگران، شرایطی را محیا میکند که افراد با بالاترین ظرفیت خود کار کنند. علاوه بر این کوک مدیران اجرایی و حتی کارمندان سایر سطوح سازمان را تشویق میکند تا با مردم و مخاطبان شرکت ارتباط برقرار کنند. این موضوعات به شکلگیری تصویری مثبت از شرکت کمک بسزایی میکند.
رهبری تحولآفرین در مقایسه با سبک رهبری معاملهای، بسیار مشارکتیتر است. یکی از ویژگیهای بارز سبک رهبری کوک، نحوه بحث او در مورد جنبههای مختلف عملیات است. او تا زمانی که اطمینان حاصل کند که کارمند کاملاً از موضوع آگاه شده و دقیقاً میداند چه کاری انجام دهد، به بحث و پرسش ادامه میدهد. این شیوه ارتباط، توانمندسازی و خلاقیت کارکنان را تسهیل میکند. زیرا صرفاً دستورات به آنها داده نمیشود، بلکه فرصتی برای ارائه استراتژیها و روشهایی برای رسیدگی به مسائل موجود نیز فراهم خواهد شد.
مشکلات رفتار سازمانی در شرکت اپل
استفاده از تجزیه و تحلیل میدانی میتواند بینشی در مورد استراتژیهای ممکن به افراد بدهد. این استراتژیها برای ایجاد تغییرات لازم و ضروری هستند.
تحلیل میدانی از وضعیت فعلی فرهنگ سازمانی اپل، موارد زیر را نشان میدهد:
- افزایش تقاضا برای انعطافپذیری بیشتر
- افزایش تقاضا برای محصولات جدید
- ناکارآمدی توسعه محصولات
- تقاضاهای برآورده نشده به دلیل شبکههای توزیع ناکافی
- اتکا به نیروی کار برونسپاریشده
از این تحلیل مختصر مشخص است که فرهنگ سازمانی اپل برای حفظ جایگاه خود در بازار به شدت رقابتی امروز، به تغییراتی نیاز دارد.
- با اینکه این تحولات در زمینههای مختلف مفید خواهد بود، اما برای اطمینان از انتقال به فرهنگ سازمانی موثر باید از یک مدل تغییر واحد استفاده کرد. اپل میتواند از برخی استراتژیهایی که به عنوان فرهنگ کارآفرینی برای شرکتهایی با فناوری بالا ضروری است، استفاده کند.
- اگرچه رهبری تیم کوک رویکردی دموکراتیک دارد، اما همچنان نظارت مدیر عامل بر فرآیندهای اصلی، منجر به عدم آزادی و مشکلات رفتار سازمانی در شرکت اپل میشود. این شرکت به دلیل تمرکز بر موفقیتهای فروش و ناتوانیاش در تولید محصولات جدید بسیار مورد انتقاد است. بنابراین، مدیرعامل باید آزادی بیشتری را به مدیران اجرایی بدهد تا به نوبه خود با زیردستان نیز منعطفتر برخورد کنند.
- همچنین فرهنگ سازمانی اپل باید با کاهش کنترل، انعطافپذیری بیشتری کسب کند. این نکته کلیدی که امکان بروز خلاقیت به اندازه پاداش مالی و سایر مزایا برای کارکنان اهمیت دارد، نکتهایست که باید به آن توجه کافی شود.
- اپل کانالهای ارتباطی تثبیتشدهای دارد. توسعه تیمهای متقابل در اپل در حال تبدیل شدن به یک رویه معمول است، اما باید به یک هنجار تبدیل شود. متخصصین بخشهای مختلف باید در تیمهای موازی همکاری داشته باشند. این امر میتواند خلاقیت کارکنان را تقویت کند.
- یکی دیگر از استراتژیهای مهم منابع انسانی که باید به منظور دستیابی به تغییرات لازم اجرا شود، تمرکز بر یادگیری و توسعه است. کارکنان باید تشویق شوند تا دانش خود را در فناوری هوش مصنوعی و انواع نرمافزارها توسعه دهند و روشهای جدید را برای دستیابی به اهداف بیاموزند. نوآوری از بالا به پایین نمیتواند یک رویکرد موثر در شرایط فعلی باشد، بنابراین اپل باید چارچوبی نو ایجاد کند.
سخن پایانی
در پایان تیم کوک توانست به یک رهبر موثر تبدیل شود و توسعه پایدار در بازار بینالمللی را تضمین کند. در دوره مدیر عاملی او، فرهنگ سازمانی اپل دستخوش تغییرات خاصی شد. سبک رهبری دموکراتیک و مهارتهای نرم از او چهرهای موفق ساخته است. این شرکت اکنون شفافتر و انعطافپذیرتر از هر زمان است، زیرا مدیران اجرایی و کارکنان آزادی بیشتری دارند. کوک سعی نمیکند زیردستانش را وادار به پیروی از دستورالعملهای خود کند، بلکه آنها را تشویق میکند تا پروژهها و راهحلهای جدیدی ارائه دهند. با این وجود، انعطاف و همکاری بیشتر لازم است، زیرا هنوز تصمیمگیرنده نهایی خود کوک بوده و رویکرد اصلی تصمیمگیریِ از بالا به پایین است.
سوالات متداول :
در شرکت اپل، فرهنگ سازمانی عمیقاً در ارزشها و باورهای شرکت ریشه دارد. یکی از مهمترین ارزشهای آن حفظ یکپارچگی در تمامی عملیات شرکت است. این ارزش به همه ذینفعان القا شده است که تبدیل به یک رویه فرهنگی در این شرکت شده است.
اپل از دو استراتژی برای ایجاد انگیزه در کارکنان خود استفاده میکند. اولین استراتژی، پاداش مادی سالانه است که کارکنان براساس عملکرد سالانه خود به دست میآورند و استراتژی دوم آنکه کارمندان براساس عملکردشان ارتقا شغلی پیدا میکنند.
هنوز در شرکت اپل استراتژیای برای تعریف اهداف و مقاصد کارکنان وجود ندارد. این بدان معناست که اپل هنوز استراتژی مناسبی برای همسو کردن اهداف شخصی با اهداف کلی شرکت پیدا نکرده است.
بدون دیدگاه، دیدگاه خود را در زیر اضافه کنید!