انواع کارآفرینی | معرفی کامل + بررسی ویژگی‌ها

معرفی 9 مدل رایج از انواع کارآفرینی

اگرچه کارآفرینی یک فرآیند کلی توسعه و راه‌اندازی کسب‌وکار به شمار می‌رود اما در مدیریت کارآفرینی با انواع مدل های کارآفرینی مواجه خواهید شد. چیزی که انواع کارآفرینی را از یکدیگر تفکیک می‌کند، تمایل و دیدگاه‌های متفاوت افراد در نوع کسب‌وکاری است که دوست دارند ایجاد کنند، عده‌ای ترجیح می‌دهند کسب‌وکارهای کوچک داشته باشند، عده‌ای روی استارت آپ‌ها سرمایه‌گذاری می‌کنند و یا حتی برخی به سرمایه‌گذاری‌های خیرخواهانه علاقمند هستند.

با توجه به گستردگی بحث کارآفرینی، این تخصص دسته‌بندی‌های مختلفی دارد که با توجه به این موضوع، ویژگی انواع کارآفرینی نیز متفاوت است. ما در این مطلب سعی کردیم به معرفی و مرور 9 نوع رایج از انواع کارآفرینی بپردازیم و ویژگی‌های هرکدام را به همراه مثال شرح دهیم تا بتوانید شناخت کافی از انواع کارآفرینی داشته باشید. درباره تعریف مدیریت می‌توانید مقاله دیگر ما را بخوانید.

کارآفرینی چیست؟

کارآفرینی چیست؟

پیش از اینکه به معرفی انواع کارآفرینی بپردازیم، بهتر است ابتدا یک تعریف مشترک از کارآفرینی داشته باشیم. به‌طورکلی کارآفرینی یعنی دیدن فرصت‌ها، کاوش و بهره‌برداری از آن‌ها و ایجاد ارزش پایدار برای خود و دیگران. این تعریف خیلی خلاصه است و طیف گسترده‌ای از فرآیند‌ها را دربرمی‌گیرد اما در تمام فرآیند‌ها سه فعل دیدن، بهره‌برداری کردن و خلاقیت داشتن مشترک است که باید به آن توجه کنیم.

کارآفرینی که در زبان انگلیسی به Entrepreneurship شناخته می‌شود، یکی از گرایش‌های رشته مدیریت است که با کشف استعداد و توانمندی‌های افراد به پرورش آن‌ها، ایجاد زمینه‌های شغلی جدید و کنترل شرایط محیط کاری بپردازد. کارآفرینی، یکی از اجزای لایفنک عملیات تولید است که با بهره‌گیری از منابع طبیعی، نیروی کار و سرمایه، اقدام به تولید کالا یا ارائه خدمت و در نتیجه سودآوری می‌کند.

معرفی انواع مدل های کارآفرینی

کارآفرینی یک مبحث کاملا پویا است زیرا هر روزه با توجه به تغییراتی که در سراسر جهان رخ می‌دهد، نوع جدیدی از کارآفرینی کشف می‌شود. هر فرد کارآفرین با توجه به ماهیت و شرایط راه‌اندازی کسب‌وکار خود، یکی از مدل‌های کارآفرینی را در نظر گرفته و بر اساس آن عمل می‌کند. در این بخش شما را با 9 مدل کارآفرینی کاربردی و ویژگی انواع کارآفرینی آشنا خواهیم کرد:

1.کارآفرینی کسب‌وکارهای کوچک (Small Business Entrepreneurship)

1.      کارآفرینی کسب‌وکارهای کوچک (Small Business Entrepreneurship)

کارآفرینی کسب‌وکار کوچک به معنی ایجاد یک کسب‌وکار بدون تبدیل آن به یک شرکت بزرگ یا واحد‌های زنجیره‌ای مختلف است، برای مثال کسب‌وکار کوچکی مثل رستوران، مغازه خرده‌فروشی و… در این دسته از انواع کارآفرینی قرار می‌گیرند. ویژگی‌های زیر کسب‌وکارهای کوچک را از سایر انواع کارآفرینی متمایز می‌کنند:

  • کارآفرینان کسب‌وکارهای کوچک در ابتدا بر یک محصول، بازار یا منطقه متمرکز می‌شوند و برنامه‌ای برای گسترش شرکت ندارد.
  • هدف اصلی کارآفرینان کسب‌وکارهای کوچک، کسب سود است.
  • این نوع کسب‌وکارها فاقد سرمایه‌گذار خارجی هستند و با سرمایه‌ فرد کارآفرین به سوددهی می‌رسند و تنها در صورتی وام می‌گیرند که برای ادامه فعالیت ضروری باشد.

2.کارآفرینی کسب‌وکارهای بزرگ (Large Company Entrepreneurship)

شرکتی که دارای  تعداد محدود چرخه عمر باشند به عنوان کسب‌وکار بزرگ در نظر گرفته می‌شود. این نوع کارآفرینی، برای کارآفرین‌های حرفه‌ای مناسب است که به خوبی می‌دانند چگونه نوآوری را در سازمان حفظ کند. این کسب‌وکار‌ها عموما دارای یک تیم بزرگ از مدیران هستند و اغلب خدمات و محصولات جدیدی بر اساس ترجیحات مصرف‌کننده ایجاد می‌کنند تا تقاضای بازار را برآورده کنند. در این شرایط ممکن است شرکت موجود در موقعیت مناسبی برای انشعاب در بخش‌های دیگر یا مشارکت در فناوری جدید داشته باشد. اگر یک کسب‌وکار کوچک به سرعت رشد کند، امکان تبدیل آن به یک کسب‌وکار بزرگ وجود دارد. شرکت‌هایی مانند مایکروسافت، گوگل و دیزنی جزو این دسته هستند. مدیر عامل کسب‌وکارهای بزرگ یا بازار جدیدی برای شرکت پیش‌بینی می‌کنند یا موقعیتی فراهم می‌کنند تا افراد درون شرکت، ایده‌های خلاقانه خود را برای شروع فرآیند جدید در اختیار شرکت یا مدیریت قرار دهند.

3.کارآفرینی اجتماعی (Social Entrepreneurship)

3.      کارآفرینی اجتماعی (Social Entrepreneurship)

کارآفرینی اجتماعی نوعی از کارآفرینی است که کارآفرین قصد دارد مشکلات اجتماعی را با محصولات و خدمات خود حل کند. هدف اصلی کارآفرینی اجتماعی سودآوری یا کسب ثروت نیست بلکه با هدف تبدیل شدن جهان به یک مکان بهتر و ایجاد منفعت برای جامعه و نوع بشر فعالیت دارد. کارآفرینان اجتماعی زندگی خود را وقف راه‌اندازی سازمان‌های غیرانتفاعی و خیریه می‌کنند تا در جهت بهبود جامعه قدم بردارند. به عنوان نمونه‌ای از کارآفرینی اجتماعی می‌توان به خیریه محک اشاره کرد.

4.کارآفرینی استارتاپی مقیاس‌پذیر (Scalable startup Entrepreneurship)

این نوع کارآفرینی زمانی پدیدار می‌شود که کارآفرین معتقد است شرکتش می‌تواند دنیا را تغییر دهد. این نوع شرکت‌ها معمولا فعالیت خود را با یک ایده منحصربه‌فرد یا طرح تجاری، دریافت بودجه از سرمایه‌گذاران خطرپذیر و استخدام کارمندان متخصص آغاز می‌کنند. کارآفرینان استارتاپی اغلب بر فناوری متمرکز هستند و در جستجوی چیزهای گمشده و نیازمندی‌های بازار هستند تا بتوانند راه‌حلی خلاقانه برای آن ایجاد کنند. استارتاپ‌ها به‌دنبال گسترش سریع و سود بسیار بالا هستند. از جمله کارآفرینی‌های استارتاپی می‌توان به فیس‌بوک، اوبر و یا اینستاگرام اشاره کرد.

5.کارآفرینی نوآورانه (Innovative Entrepreneurship)

5.      کارآفرینی نوآورانه (Innovative Entrepreneurship)

کارآفرینان نوآور افرادی هستند که همواره به دنبال یافتن ایده‌ها و اختراعات جدید هستند تا آن‌ها را به سرمایه‌گذاری تجاری تبدیل کنند. افراد نوآور اغلب به دنبال مفاهیم یا کارهایی هستند که پیش از این کسی به آن‌ها فکر نکرده باشد. هدف این افراد ایجاد تغییر در شیوه زندگی مردم از طریق ارائه محصولات و خدمات متمایز است تا بتوانند زندگی بهتری داشته باشند. جالب است که اکثر نوآوری‌ها در این نوع کارآفرینی، در دسته فناوری قرار می‌گیرند. کارآفرینان نوآور عموما افراد باانگیزه و پرشوری هستند، از جمله کارآفرینان نوآور می‌توان به استیو جابز و بیل گیتس اشاره کرد که با سرمایه‌گذاری روی دو محصول نوآورانه و متفاوت، به موفقیت رسیدند.

6.کارآفرینی پرتلاش (Hustler Entrepreneurship)

کارآفرینی پرتلاش

کارآفرینی هاستلر یا پرتلاش یکی از انواع کارآفرینی است که فرد فعالیت خود را با کسب‌وکاری کوچک آغاز می‌کند و از طریق کار سخت و تلاش، در جهت رشد تجارت خود تلاش می‌کند. مثلا مسئول فروشی که دارای روحیه تلاش‌گر باشد، برای دستیابی به فروش موردنظر با افراد زیادی تماس می‌گیرد و از تلاش دست برنمی‌دارد. گاهی هم ممکن است فرد برای کسب‌وکار خود ایده منحصربه‌فردی نداشته باشد اما چون سخت‌کوش‌تر از سایر کسب‌وکارهای مشابه است، به موفقیت دست پیدا می‌کند. کارآفرینان هاستلر اغلب افرادی سختکوش با تلاش مستمر هستند، روحیه تسلیم‌ناپذیری دارند و برای رسیدن به اهداف خود تمام تلاش خود را به کار می‌گیرند.

7.کارآفرین مقلد (Imitator Entrepreneurship)

کارآفرینان مقلد افرادی هستند که از ایده‌ای تجاری دیگران به عنوان منبعی برای الهام استفاده می‌کنند یا در جهت بهبود ایده‌هایی که قبلا وجود داشته در تلاش هستند. کار این افراد برخی از محصولات یا خدمات را سودآورتر می‌کند. برای مثال ممکن است شخصی از اپلیکیشن Uber الهام بگیرد و با اندکی تغییر، برنامه تاکسی آنلاین خود را پیاده‌سازی کند و برخی از سیاست‌های کسب‌وکار اصلی را بهبود ببخشد. کارآفرینان مقلد اغلب افرادی بااراده و بااعتمادبه‌نفس هستند که تمایل دارند به ایده‌های جدید فکر کنند و سخت کار انجام دهند اما فعالیت خود را با کپی ایده از دیگران شروع می‌کنند. این افراد هنگام راه‌اندازی کسب‌وکار خود از اشتباهات دیگران درس گرفته‌اند و به دنبال راه بهتری برای اجرای آن‌ها هستند. شاید این نوع کارآفرینی مورد پسند بسیاری از جامعه نباشد اما واقعیت این است که رقابت در دنیای کاری همواره دشوار و غیرقابل‌انکار است.

8.کارآفرین محقق (Researcher Entrepreneurship)

کارآفرینی محقق

کارآفرین محقق یا جستجوگر، فردی است که پیش از راه‌اندازی کسب‌وکار خود و یا ارائه محصول و خدمت، وقت زیادی را صرف تحقیقات می‌کند. این افراد معتقدند که با آمادگی بیشتر و داشتن اطلاعات موردنیاز، شانس بیشتری برای موفقیت کسب‌وکار خود دارند. کارآفرین محقق، ایده‌های مختلف را مورد مطالعه قرار داده و تمام جنبه‌های شروع یک کسب‌وکار جدید را به‌طور کامل بررسی می‌کند. این افراد پیش از سرمایه‌گذاری، شانس موفقیت پروژه را به خوبی می‌سنجند و بعد اقدام می‌کنند، در برخی موارد حتی ممکن است لیستی از مشکلات احتمالی در مسیر فعالیت را نیز حاضر کنند تا بتوانند کم‌خطرترین سرمایه‌گذاری را داشته باشند. به‌طورکلی می‌توان گفت که کارآفرینی پژوهشی به جای شهود، بر مبنای واقعیت، داده‌ها و منطق پیش می‌رود. یکی از مزیت‌های کارآفرینان محقق این است که تمایلی به تصمیمات احساسی ندارند و همواره بر اساس اندازه‌گیری و آزمایش سعی می‌کنند بهترین تصمیم ممکن را بگیرند.

9.کارآفرینی خریدار (Buyer Entrepreneurship)

خریدار یکی از انواع کارآفرینی است که از ثروت خود برای تقویت سرمایه‌گذاری‌های تجاری استفاده می‌کند. تخصص این افراد، استفاده درست از ثروتشان در جهت خرید کسب‌وکارهای سودآور و موفق است. این دسته از کارآفرینان، کسب‌وکارهایی که آینده‌ای امیدوارکننده دارند را شناسایی کرده و روی آن سرمایه‌گذاری می‌کنند. این نوع کارآفرینی مختص ثروتمندان بوده و نسبت به سایر انواع کارآفرینی ریسک کم‌تری دارد، زیرا فرد بابت خرید شرکت‌های باسابقه هزینه می‌کند. نمونه موفقی از این نوع کارآفرینی، فعالیت گوگل است که بسیاری از شرکت‌های کوچک با ایده‌های رقابتی منحربه‌فرد را تصاحب کرده و با این کار موفقیت خود را گسترش داده است. این نوع کارآفرینی به درک کافی از تجارت داخلی و خارجی نیاز دارد، زیرا شناخت کافی روی تصمیم‌گیری و سرمایه‌گذاری فرد حیاتی است.

جمع‌بندی

جمع‌بندی

احتمالا پیش از خواندن این مطلب، زمانی‌که کلمه (کارآفرین) را می‌شنیدید، فردی در ذهنتان تصور می‌کردید که یک شرکت کوچک راه‌اندازی می‌کند و بعد از مدتی به درآمد میلیون‌دلاری می‌رسد، اما حالا دیدگاه متفاوتی نسبت به انواع کارآفرینی دارید. در این مطلب 9 مدل از انواع کارآفرینی معرفی شد که هرکدام ویژگی‌های خاص خود را داشته و در اکثر مواقع با تصور ذهنی ما تفاوت دارند. بسیاری از کسب‌وکارها با وجود طول عمر زیاد، نسبتا کوچک باقی می‌مانند و برخی هم رشد می‌کنند اما به هرحال هر کدام از این موارد در دسته‌های مختلف انواع کارآفرینی قرار می‌گیرند. برای کسب اطلاعات بیشتر میتوانید به استاندارد ایزو 56000:2020 – مدیریت نوآوری ،مراجعه نمایید.

کنترل کیفیت (QC ) چیست | تفاوت مدیریت کیفیت و کنترل کیفیت

کنترل کیفیت چیست

سازمان‌هایی که باید اسناد زیادی را تحت کنترل و مدیریت خود داشته باشند و هم‌زمان در حال تولید محصولات یا ارائه خدمات مورد نیاز به مشتریان هستند، اغلب به این چالش می‌رسند: آیا در شرایط حاضر به کنترل کیفیت نیاز داریم یا مدیریت کیفیت؟ این دو اصل در جامعه امروزی جدانشدنی هستند. در چنین شرایطی مهم است که محصولات و خدمات همواره با کیفیت بالا و به صورت یکسان ارائه شوند و در یک سطح باقی بمانند. واقعیت این است که در دنیای امروز، کیفیت زیربنای هر کسب‌وکاری است، اما چگونه می‌توان تمام جنبه‌های آن را در سازمان کنترل کرد؟

این کار با کنترل کیفیت و توجه به مبحث مدیریت کنترل کیفیت به‌راحتی قابل انجام است. کنترل کیفیت تضمین می‌کند که کالا یا خدمات معیوب به دست مشتریان نرسد. جالب است بدانید شرکت‌هایی که در تعریف مدیریت سازمان خود از روش‌های کنترل کیفیت پیروی می‌کنند عموما کارکنانی دارند که به کارشان توجه زیادی می‌کنند. اگر اطلاعات کافی در رابطه با کنترل کیفیت، روش‌های مختلف کنترل کیفیت و مزایای آن ندارید، در این مطلب از QCB سعی کردیم اطلاعات کاملی در رابطه با این موارد در اختیار شما قرار دهیم. علاوه‌براین در ادامه به یکی از پرتکرارترین سوالات و چالش‌های این حوزه، یعنی کنترل کیفیت چیست و تفاوت کنترل کیفیت و مدیریت کیفیت پاسخ خواهیم داد تا بتوانید این دو مبحث را به راحتی از یکدیگر تفکیک کنید.

تاریخچه کنترل کیفیت

تاریخچه کنترل کیفیت

تاریخ کنترل کیفیت همزمان با تاریخ تولید و اختراع محصولات مختلف توسط انسان آغاز شد، چراکه انسان همواره به فکر بهبود کیفیت وسایل و ابزارهای ضروری بوده است، اما بخش اصلی تغییرات، پس از انقلاب صنعتی اتفاق افتاد. پیش از انقلاب صنعتی تمام بخش‌های ساخت محصول از ابتدا تا انتها به عهده یک فرد بود، این روش فرآیند کنترل محصول نهایی را قابل کنترل می‌کرد.

فرآیند تولید پس از انقلاب صنعتی دچار تغییر شد و هر کارگر فقط انجام بخشی از کار را به عهده داشت؛ در این شرایط روسای کارخانجات  دیگر امکان نظارت و کنترل دقیق روی تولیدات نداشتند و باید راهی برای کنترل موضوع پیدا می‌کردند. به‌کارگیری روش‌های مختلف بازرسی در فرآیند تولید، یکی از راه‌حل‌های ممکن بود که محصولات نامرغوب را از تولیدات جدا می‌کرد، این اقدام، فرصتی برای مطرح شدن بحث کنترل کیفیت در صنعت بود. ساده‌ترین شرکت کنترل کیفیت، طرحی از آیتم موردنظر بود، اگر طرح با محصول مطابقت نداشت با یک رویه ساده رد می‌شد اما اگر دقیقا مطابق تصویر بود، تایید می‌شد.

یکی از اولین‌ها در این مسیر، فردی به نام الی ویتنی در ایالات متحده آمریکا بود که ساخت قطعات برای تفنگ را پیشنهاد داد و با استفاده از این روش، خط مونتاژ تفنگ شکل گرفت. در گام بعدی یک مهندس مکانیک به نام فردریک وینسلو تیلور با هدف بهبود کارایی فرآیند کنترل کیفیت را پیش برد. رویکرد تیلور پایه‌های مهمی مثل استانداردسازی در مدیریت کیفیت ایجاد کرد که پیش از آن به رسمیت وجود نداشت.

مفاهیم اساسی اولیه کنترل کیفیت از ابتدای سال 1900 میلادی آغاز شد و در کشورهای صنعتی پیشرفته‌ای مانند آمریکا، انگلیس و ژاپن مورد استفاده قرار گرفت. در سال 1994 میلادی، دکتر والتر شوهارت با ارائه اولین نمودارهای کنترل کیفیت آماری، روش جدیدی در کنترل کیفیت ابداع کرد. این روش‌ها در طول سالیان تغییرات زیادی در جهت بهبود و بهره‌وری بیشتر داشته است به‌طوری‌که مدیریت کیفیت طی سال‌های اخیر تبدیل به یکی از مفاهیم بسیار کلیدی در سازمان شده است.

تعریف کیفیت

کیفیت (Quality) به عنوان معیاری در میزان رعایت الزامات پروژه تعریف می‌شود. کلمه کلیدی در تعریف مفهوم کیفیت، برآورده کردن الزامات است. در یک پروژه هر کاری که با الزامات مطابقت نداشته باشد نوعی هنجارشکنی یا انحراف از کیفیت مورد نظر محسوب می‌شود. عموما این الزامات بر اساس توقعات و نیازهای مشتریان تعیین و بررسی می‌شود.

کنترل کیفیت چیست؟

کنترل کیفیت چیست؟
کنترل کیفیت چیست؟

کنترل کیفیت (Quality Control) را می‌توان به عنوان مجموعه‌ای از رویه‌ها تعریف کرد که برای اطمینان از معیارهای کیفی محصول یا خدمات سازمان انجام می‌شود. این معیارها نیز بر اساس معیارهای کیفی و الزامات مشتریان، توسط شرکت تعریف می‌شود. فرآیند کنترل کیفیت در هر جنبه از تولید روی الزامات از پیش تعریف‌شده تمرکز دارد. کنترل کیفیت شباهت زیادی به مبحث تضمین کیفیت دارد با این تفاوت که بیشتر بر روی فعالیت‌های عملیاتی تمرکز دارد.

به بیان ساده‌تر، کنترل کیفیت مجموعه اقداماتی است که باید دنبال شود تا از کیفیت محصول در برابر معیارهای کیفیت اطمینان حاصل شود. این اقدامات به سازمان کمک می‌کند که اشتباهات سریع‌تر شناسایی شوند تا امکان حذف یا کاهش آن‌ها وجود داشته باشد. تمرکز کنترل کیفیت، حصول اطمینان از مطابقت محصول یا خدمت با نیازهای مشتریان است. در این مسیر متخصصان به دنبال عیوب می‌گردند و پس از شناسایی، توصیه‌هایی برای رفع این نواقص به اشتراک می‌گذارند. کنترل کیفیت نوعی رویکرد واکنشی است که بر محصول نهایی و عملکرد متمرکز شده است.

فاکتورهای موثر بر کنترل کیفیت شامل مواردی از جمله امکانات مالی، مواد اولیه، ویژگی‌های مربوط به بازار و مصرف‌کننده، نیروی انسانی، ماشین‌آلات و روش‌های تولیدی و… است. تکنیک‌های مختلفی برای اندازه‌گیری کیفیت محصول یا خدمت وجود دارد که نسبت به نوع صنعت متفاوت است، مثلا یک شرکت صنایع غذایی موظف است از روش‌های کنترل کیفیت تخصصی برای اطمینان از سلامت محصولات و بیمار نشدن مصرف‌کنندگان استفاده کند.

مزایای کنترل کیفیت

اجرای روش‌های کنترل کیفیت تضمین می‌کند که بهترین محصولات به مشتریان ارائه شود. علاوه‌براین، اهمیت به کنترل کیفیت تاثیر مثبتی روی رفتار کارکنان نیز دارد، این مبحث کارکنان را به ایجاد کالاهای با کیفیت بالا ترغیب می‌کند و در نتیجه منجر به رضایت بیشتر مشتری می‌شود. در صنعت تولید مواد غذایی و دارویی، کنترل کیفیت از تولید و عرضه محصولاتی که منجر به بیماری مصرف‌کنندگان می‌شود، جلوگیری می‌کند. علاوه‌براین پروتکل‌های کنترل کیفیت ممکن است به سازمان کمک کند تا هزینه‌های بازرسی را کاهش داده و از منابع خود به شیوه مقرون‌به‌صرفه‌تری استفاده کند.

انواع کنترل کیفیت

همان‌طور که پیش از این گفتیم، روش‌های مختلفی برای کنترل کیفیت وجود دارد که از بین آن‌ها چهار روش اصلی عبارتند از:

  1. نمودار میله‌ای X
  2. روش شش سیگما
  3. روش حالت بازرسی 100%
  4. روش تاگوچی

مدیریت کیفیت چیست؟

مدیریت کیفیت (Quality Management) عبارت است از نظارت بر تمامی فعالیت‌ها و وظایفی که باید در حفظ سطح مطلوب در سازمان انجام شود. این موضوع شامل تعیین خط مشی کیفیت، ایجاد و اجرای برنامه معین، تضمین کیفیت، کنترل کیفیت و بهبود کیفیت است که از آن به عنوان مدیریت کیفیت جامع (TQM) نیز یاد می‌شود. به‌طورکلی می‌توان گفت که مدیریت کیفیت از طریق اجرای ابتکارات کوتاه‌مدت بر اهداف بلندمدت تمرکز می‌کند. دستیابی به مدیریت کیفیت جامع، نیازمند همکاری همه ذینفعان یک کسب‌وکار در تمامی فرآیندها است.

کنترل کیفیت و مدیریت کیفیت چه تفاوتی با یکدیگر دارند؟

کنترل کیفیت و مدیریت کیفیت چه تفاوتی با یکدیگر دارند؟

با توجه به توضیحاتی که در رابطه با مدیریت کیفیت و کنترل کیفیت ارائه شد حالا دیگر می‌توان درباره تفاوت کنترل کیفیت و مدیریت کیفیت صحبت کرد و به بررسی این موضوع پرداخت:

مدیریت کیفیت عبارت است از طراحی برنامه‌ و تعیین استانداردهایی که باید در یک پروژه اعمال شود. مدیریت کیفیت تمام استانداردها و وظایف خاص را تعیین کرده و طی جلساتی میزان تطابق مشخصات کیفی پروژه را با استانداردها بررسی می‌کند. مدیریت کیفیت پروژه، برنامه جامعی است که شامل تمام اجزای فرآیند برنامه‌ریزی کیفیت می‌شود.

از سوی دیگر، کنترل کیفیت شامل مجموعه‌ فرآیندهایی است که معیارهای کیفیت را با ارزیابی نتایج پروژه در برابر استانداردها اندازه‌گیری می‌کند. فرآیندهای کنترل کیفیت در طول عملکرد‌های نظارت و کنترل پروژه انجام می‌شود در حالی‌که مدیریت کیفیت در مرحله شروع و برنامه‌ریزی مورد استفاده قرار می‌گیرد، از این‌رو می‌توان گفت که کنترل کیفیت زیرمجموعه مدیریت کیفیت است و مرحله نهایی در چرخه مدیریت پروژه محسوب می‌شود..

مدیریت کیفیت همه‌چیز را در برمی‌گیرد و شامل تعیین استاندارهایی است که معیارهای کیفیت پروژه بر اساس آن‌ها تعریف شده است و نیاز به اندازه‌گیری دارد. مدیریت کیفیت جزئیات سطح پایین‌تر از نحوه ردیابی گرفته تا اندازه‌گیری خروجی پروژه را در نظر می‌گیرد. در طرف مقابل، کنترل کیفیت فرآیند حصول اطمینان از برآورده شدن معیارهای کیفیت است. بنابراین می‌توان گفت درحالی‌که مدیریت کیفیت، فرآیند برنامه‌ریزی و مدیریت الزامات پروژه از منظر کیفیت است، کنترل کیفیت، فرآیند اندازه‌گیری سطح خروجی و کیفیت خروجی است که معمولا شامل اندازه‌گیری و مقایسه خروجی در برابر کیفیت مطلوب و معیارهایی است که طی برنامه مدیریت کیفیت معین شده است.

یکی از دلایلی که مدیریت کیفیت و کنترل کیفیت به جای یکدیگر مورد استفاده قرار می‌گیرند، تصور همگانی از این است که اصطلاح کنترل کیفیت جنبه برنامه‌ریزی را هم در بر می‌گیرد، اما این تصور برای سازمان‌هایی که شامل بخش کیفیت مجزا هستند نمی‌شود. برنامه‌ریزی، کنترل کیفیت و تضمین کیفیت در حوزه فرآیندهای مدیریت پروژه قرار می‌گیرند. در سازمان‌هایی که دارای بخش‌های کیفی مجزا هستند و برنامه مشخصی برای کیفیت وجود دارد، مدیریت کیفیت و کنترل کیفیت از هم جدا هستند و توسط افراد مختلف اداره می‌شوند.

در نتیجه مدیریت کیفیت یک برنامه مدیریت کیفی جامع تولید می‌کند که شامل جنبه کنترل کیفیت آن نیز هست. به‌طور معمول، فرآیند مدیریت کیفیت شامل نمایندگان بخش کیفیت است و فرآیندهای کنترل کیفیت، ردیابی معیارها را بررسی کرده و به تیم مدیریت پروژه ارائه می‌دهد.

ساختار شکست کار (WBS) | تعریف دقیق + نمونه ها در پروژه‌های مختلف

ساختار شکست کار در پروژه ( انواع WBS و مزایای آن )

چالش‌های زیادی از زمان آغاز پروژه تا پایان آن وجود دارد که مدیر پروژه باید خیلی سریع به دنبال راه‌حل برای آن‌ها باشد. مدیران پروژه همواره به دنبال روشی هستند که به وسیله آن نظارت و کنترل بهتری روی تمام بخش‌های پروژه داشته باشند. یکی ابزارهایی که می‌توان برای مدیریت بهتر پروژه استفاده کرد، تکنیک ساختار شکست کار یا WBS در پروژه است. ساختار شکست کار یکی از تکنیک‌های کاربردی در مدیریت پروژه است که برآورد کاملی از فعالیت‌ها، نقاط بحرانی، منابع و خطرات ارائه می‌کند.

اگر در مسیر مدیریت پروژه تازه‌کار هستید و اطلاعات زیادی درباره ابزارهای مختلف ندارید، در ابتدا باید به این موضوع فکر کنید که کنترل پروژه چیست ؟ که در مطالب پیشین به آن پرداخته ایم . این مطلب به شما کمک می‌کند تا با ساختار شکست کار در پروژه، انواع WBS و مزایای آن آشنا شوید، در پایان چند نمونه ساختار شکست کار بابت پروژه‌های ساده ارائه شده تا تصویر واضح‌تری از این تکنیک مدیریت پروژه داشته باشید.

ساختار شکست کار چیست؟

ساختار شکست کار چیست؟

تقسیم و تجزیه کار به فعالیت‌ها و وظایف کوچک‌تریکی از تکنیک‌های رایج در مدیریت پروژه است که به آن ساختار شکست کار یا Work Breakdown Structure گفته می‌شود. نمودارهای ساختار شکست کار، نمودارهای بسیار مفیدی برای مدیران پروژه است که به آن‌ها فرصت می‌دهد به خوبی محدوده پروژه را تجزیه کنند و تمام وظایف مربوط به تکمیل پروژه را در نظر داشته باشند. این تکنیک یکی از مهم‌ترین اسناد مدیریت پروژه است که محدوده فعالیت‌های پروژه، هزینه‌ها و همسو بودن برنامه‌ها را تضمین می‌کند.

WBS در واقع تجزیه سلسله مراتبی فعالیت‌ها بر مبنای تحویل کار است که باید توسط تیم پروژه برای دستیابی به اهداف پروژه و تحویل به موقع کارهای موردنیاز، اجرا شود. این تکنیک کل محدوده پروژه را سازماندهی و تعریف می‌کند، هر کدام از فعالیت‌هایی که در شکست کار مشخص می‌شوند، تعریف دقیقی از جزئیات پروژه هستند.

در یک نمودار ساختار شکست کار در پروژه، تمام مراحل کار به‌طور دقیق مشخص شده است و همین موضوع این تکنیک را به یکی از ابزارهای ضروری در برنامه‌ریزی پروژه تبدیل کرده است. در نمودار WBS، همه بخش‌های کار در بالای نمودار قرار می‌گیرد و سطوح زیرین، محدوده پروژه، وظایف و کارهایی را نشان می‌دهد که از شروع تا پایان پروژه باید انجام بگیرد. مدیران پروژه معمولا از نرم‌افزارهای مخصوص مدیریت پروژه برای چیدمان جزئیات فعالیت‌ها و اجرای ساختار شکست کار استفاده می‌کنند.

تاریخچه WBS در پروژه

تاریخچه WBS در پروژه

مفهوم ساختار شکست کار با تکنیک ارزیابی و بررسی برنامه (PERT)، توسط وزارت دفاع ایالات متحده توسعه پیدا کرد. تکنیک PERT برای حمایت از توسعه برنامه موشکی معرفی شد درحالی‌که نامی از ساختار شکست کار برده نشده بود. اصطلاح ساختار شکست کار تا مدت‌ها با بازنگری‌های مختلف توسط وزارت دفاع آمریکا مورد استفاده قرار می‌گرفت تا اینکه در سال 1987 میلادی، موسسه مدیریت پروژه (PMI) گسترش استفاده از تکنیک ساختار شکست کار را در سازمان‌های غیردفاعی مستند کرد. این تکنیک با استانداردهای خاصی برای کاربردهای عمومی‌تر مورد استفاده قرار گرفت و امروزه تبدیل به یکی از مهم‌ترین و کاربردی‌ترین بخش‌های پروژه شده است.

اصطلاحات رایج در مدیریت پروژه WBS

ساختار شکست کار در پروژه نیز مانند تمام حوزه‌های دیگر زبان خاص خودش را دارد. در این بخش به معرفی تعدادی از  اصطلاحات رایج WBS در پروژه می‌پردازیم:

  • معیار پذیرش (Acceptance Criteria): معیار پذیرش شامل استانداردهایی است که برای دستیابی به نیازهای مشتری و سایر ذینفعان باید در نظر گرفته شوند.
  • بودجه (Budget): بودجه یکی از مفاهیم مهم در ساختار شکست کار است و مخارج مرتبط با پروژه را بر اساس فازهای مختلف تعیین می‌کند.
  • محصولات یا خدمات تحویلی (Deliverables): محصول، خدمات و یا نتایج مورد انتظار در هر کدام از مراحل پروژه با این عنوان شناخته می‌شود. برای مثال در یک پروژه طراحی وب‌سایت، WBS باید حول موارد قابل تحویلی مثل URL، طرح‌بندی و محتوای نوشتاری باشد.
  • نقاط عطف (Milestones): نقاط عطف، مراحل بحرانی WBS در پروژه هستند که باید کاملا شناسایی شوند.
  • فازها (Phases): فازهای یک پروژه در واقع مراحل مختلف پروژه است. برای مثال در یک پروژه طراحی وب‌سایت، طراحی، راه‌اندازی و… را به عنوان فازهای پروژه می‌شناسند.
  • قانون 100%: یکی از بخش‌های اصلی WBS در پروژه، قانون 100% است، این قانون بدین معنا است که ساختار شکست کار تمام جنبه‌های پروژه و همچنین فرد یا تیم مسئول پروژه را در بر می‌گیرد.

مزایای ساختار شکست کار در پروژه

مزایای ساختار شکست کار در پروژه

ساختار شکست کار به چند دلیل مختلف، یکی از ابزارهای مفید مدیریت پروژه است:

  • WBS پروژه را به اجزای کوچک‌تر تجزیه می‌کند که این کار آن را قابل‌ برنامه‌ریزی و قابل مدیریت می‌کند.
  • ساختار WBS به عنوان یک نقشه راه برای تیم و افرادی است که روی پروژه کار می‌کنند یا به‌نحوی با آن در ارتباط هستند.
  • زمانی‌که یک پروژه آغاز می‌شود، افراد زیادی روی بخش‌های مختلف آن مشغول به کار می‌شوند که نیاز هماهنگی دارند. WBS در پروژه به این افراد کمک می‌کند تا روی وظایف اختصاصی و قابل‌تحویل خود تمرکز کنند و درعین‌حال در جریان وضعیت بخش‌های دیگر پروژه باشند.
  • ساختار شکست کار یک ابزار عالی برای اندازه‌گیری میزان تکمیل پروژه است.
  • WBS به شناسایی نقاط ضعف و قوت کمک می‌کند.
  • شکست کار در نحوه تخصیص منابع و بودجه موثر است و به بودجه‌بندی درست و تخمین هزینه‌ها، جهت می‌دهد.

چه‌طور WBS ایجاد کنیم؟

جهت استفاده موثر از ساختار شکست کار، طبق قانون 100% مهم است که همه اجزای پروژه در ساختار مورد استفاده قرار بگیرند و چیزی از قلم نیفتد. ایجاد WBS چند مرحله کلی دارد:

  1. تعریف پروژه: اولین قدم در ایجاد ساختار شکست کار، تعریف واضح و دقیق پروژه است.
  2. تعیین مرز پروژه: پس از تعریف پروژه، نوبت به مرزبندی می‌رسد، در این بخش دستورالعمل‌ها، سیاست‌ها، برنامه‌ها و رویه‌ها شناسایی می‌شود. مرزبندی هر آنچه که باید یا نباید در پروژه اجرا شود مشخص می‌کند.
  3. شناسایی موارد تحویلی پروژه:  در این مرحله ماموریت پروژه و موارد قابل تحویل آن به‌طور دقیق شناسایی می‌شود.
  4. تعریف عناصر سطح یک: در این بخش، سطح یک پروژه با در نظر گرفتن قانون 100% مشخص می‌شود. مثلا اگر قرار باشد ساختار شکست کار یک پروژه ایجاد وب‌سایت جدید داشته باشید، سطح یک شما (وب‌سایت برای برند جدید) خواهد بود.
  5. تعریف سایر سطوح: هر یک از عناصر سطح یک را به بخش‌های جزئی‌تر تجزیه کنید و این کار را برای هر سطح تکرار کنید. در حین شکست فعالیت‌های هر سطح از خود سوال کنید که آیا تجزیه این کار به بهبود مدیریت پروژه کمکی می‌کند یا خیر؟ تا زمانی‌که پاسختان به این سوال (خیر) باشد، فرآیند تجزیه را ادامه دهید و ساختار شکست کار را تکمیل کنید. در مثال بالا (ایجاد وب‌سایت جدید)، عناصر سطح دو شامل موارد قابل تحویل مثل آدرس وب‌سایت امن، طراحی سایت، تولید محتوا و… می‌شود. درواقع می‌توان گفت که هر سطح به تجزیه جزئیات بیشتر از مرحله قبل می‌پردازد. آخرین سطح ساختار شکست کار، فعالیت‌های اجرایی پروژه را مشخص می‌کند.
  6. شناسایی اعضای تیم: پس از تجزیه سطوح فعالیت، اعضای تیم را شناسایی کرده و برای هر عنصر مسئول یا تیم خاصی مشخص کنید.
  7. تکمیل نمودار گانت: همراه با WBS در پروژه، یک نمودار گانت نیز حاضر کنید. گانت چارت با مشخص کردن مدت زمان فعالیت‌ها، به شما کمک می‌کند اطلاعات مربوط به زمان‌بندی پروژه و فعالیت‌های مختلف را به صورت بصری مشاهده کنید.

انواع WBS

ساختار شکست کار در پروژه انواع مختلفی دارد که بر اساس ماهیت و اهداف پروژه دسته‌بندی می‌شوند:

1.ساختار شکست کار بر اساس مراحل انجام کار (Phase Breakdown Structure)

پروژه‌هایی که بر اساس فازهای انجام کار تجزیه می‌شوند، پروژه‌هایی هستند که مراحل مختلف کار و توالی عملیات‌ها در آن اهمیت دارند.

2.ساختار شکست بر اساس بخش‌های سازمانی (Department Brekdown Structure)

در سازمان‌هایی که مسئولیت انجام هر قسمت از پروژه به عهده یکی از واحدها و یا گروه‌های مختلف باشد، ساختار شکست کار بر اساس بخش‌های سازمانی آماده می‌شود. در این روش هر واحد مدیر پروژه و مسئول اختصاصی خود را دارد و کمی فرآیند هماهنگی بین واحدها دشوار است، به همین دلیل مدیر کلی پروژه نقش مهمی در پیشروی کار دارد.

3.ساختار شکست بر اساس محصول نهایی (Product Breakdown structure)

در شکست کار بر اساس محصول نهایی، محصول مانند نمودار مونتاژ به بخش‌های زیرمجموعه تجزیه می‌شود. این روش نیاز به تیم تخصصی دارد و ضریب خطای کمتری نسبت به سایر روش‌ها دارد.

4.ساختار شکست کار بر اساس پیمانکاران (Contractor Breakdown structure)

زمانی‌که تمام پروژه یا بخشی از آن به عهده پیمانکار باشد، از این نوع ساختار برای کنترل و نظارت استفاده می‌شود. سطوح مختلف نمودار شکست کار بر اساس پیمانکاران مختلف و دسته‌بندی فعالیت آن‌ها تقسیم‌بندی می‌شود.

5.ساختار شکست کار مبنی بر سیستم (System Breakdown structure)

این نوع شکست کار در پروژه‌هایی مورد استفاده قرار می‌گیرد که نیاز به نصب و راه‌اندازی سیستم داشته باشند.

6.ساختار شکست کار بر اساس اقلام قابل حمل‌ونقل (Transportable Breakdown structure)

پروژه‌هایی که در آن قطعات اصلی نیاز به حمل‌ونقل به روش‌های مختلف داشته باشد (حمل با کشتی، جرئقیل و…) بهتر است تجزیه پروژه به روش شکست بر اساس اقلام قابل حمل صورت بگیرد.

7.ساختار شکست هزینه (Cost Breakdown Structure)

در این روش هزینه‌ها و بودجه پروژه به دسته‌بندی‌های مجزا و مرتبط با هر کار تقسیم‌بندی می‌شود.

نرم‌افزارهای رسم WBS در پروژه

نرم‌افزارهای متنوعی با ابزارهای کمکی مختلف جهت ساختار شکست کار وجود دارند که از جمله رایج‌ترین آن‌ها می‌توان به نرم‌افزار Visio، WBS CHART PRO و MSP اشاره کرد.

نمونه ساختار شکست کار

در جدول زیر نمونه ساختار شکست کار ساده مربوط به سیستم هواپیمایی و مدیریت احداث ساختمان را مشاهده می‌کنید تا با کلیات WBS در پروژه آشنا شوید:

نمونه ساختار شکست کار
نمونه دوم ساختار شکست کار

در زمینه موضوع مدیریت پروژه استانداردهای مختلفی وجود دارد که به بهبود فرآیند های لازم برای بهینه شدن مدیریت پروژه کمک می کند ، ایزو 21500 مفاهیم و دستور عمل های دقیقی در این زمینه دارد که به مدیران ارشد برای درک درست و عملکرد بهتر در مدیریت پروژه کمک می کند.

روش‌های کاهش حوادث ناشی از کار

روش کاهش حوادث ناشی از کار

ایمنی در محل کار برای هر سازمانی ضروری است. همچنین این حق هر کارمندی است که در محیطی امن و مطمئن کار کند. سازمان‌ها می‌توانند با روش کاهش حوادث ناشی از کار، یک محل کار ایمن ایجاد کنند تا موجب افزایش بهره‌وری، سلامت و رفاه کارکنان شوند. شاید نتوانیم آمار دقیقی از پیامدهای حوادث ناشی از کار ارائه بدهیم، چراکه اندازه‌گیری اثرات تلفات انسانی ناشی از این امر، امکان‌پذیر نیست. همان‌طور که می‌دانید، در هر شرکتی خطرات ایمنی و سلامت شغلی وجود دارد که با توجه به نوع کار، این حوادث متفاوت هستند. به‌عنوان‌مثال، کارمندانی که در یک شرکت فناوری اطلاعات کار می‌کنند ممکن است مجبور شوند با سیم‌ها یا وسایل الکترونیکی معیوب کار کنند. درحالی‌که در یک شرکت ساختمانی، کارکنان ممکن است در معرض خطرات ناشی از کار با تجهیزات سنگین قرار گیرند. همین‌جاست که برای ما مهم می‌‌شود که بدانیم HSE چیست؟

برای مبارزه با این خطرات، کارفرمایان باید استراتژی‌هایی ایجاد کنند که ایمنی را در محل کارشان تضمین کنند و ارتقا دهند. برای این امر راه‌های مختلفی وجود دارد و یک روش کاهش حوادث ناشی از کار، داشتن گواهینامه HSE است که با آموزش و  رعایت دستورالعمل‌های بهداشت و ایمنی و زیست محیط به شما در ایجاد محیطی ایمن کمک می‌کند. برای آشنایی بیشتر با این مبحث مهم و راه‌های کاهش حوادث ناشی از کار تا انتهای این مقاله با ما همراه باشید.

ایمنی در محل کار چیست؟

ایمنی در محل کار چیست؟

ایمنی محل کار شرایطی است که از خطرات فیزیکی، عاطفی یا سایر خطرات محل کار که می‌تواند تأثیر منفی بر سلامتی، رفاه و حتی مرگ و زندگی کارکنان داشته باشد، جلوگیری می‌کند. درواقع فرآیند و سیستمی که از طریق آن سازمان‌ها شرایطی را که باعث آسیب به کارکنان و همچنین تجهیزات کار می‌شود، کاهش می‌دهند، ایمنی در محل کار می‌گویند. یک محیط کار ایمن صرف‌نظر از اندازه شرکت، هم برای کارمندان و هم برای کارفرمایان ضروری است. اگر اقدامات ایمنی به‌خوبی اجراشده باشند، کارکنان را ایمن نگه می‌دارد و همچنین از تجهیزات صنعتی محافظت می‌کند، وظیفه‌ای که اجرای  آن بر عهده کارفرمایان است و آن‌ها باید روش کاهش حوادث ناشی از کار را بدانند و اجرا کنند.

مزایای ایمنی در محل کار

مزایای ایمنی در محل کار

در هر شرکتی خطرات ایمنی و سلامت شغلی وجود دارد. ازجمله عوامل تاثیرگذار بر ایمنی محل کار می‌توان به شرایط ناایمن کار، خطرات محیطی، سوءمصرف مواد و خشونت در محل کار اشاره کرد. بااین‌حال مزایای ایمنی در محل کار بسیار متفاوت و گسترده هستند. به‌همین‌دلیل است که امروزه سازمان‌ها سرمایه‌گذاری می‌کنند تا محل‌های کاری ایمن را ایجاد کنند. افزایش ایمنی مطمئن‌ترین روش کاهش حوادث ناشی از کار است و از مهم‌ترین مزایای ایمنی در محل کار می‌توان به موارد زیر اشاره کرد.

بهره‌گیری از روش کاهش حوادث ناشی از کار و کاهش تصادفات و جراحات

خطر تصادفات و صدمات ناشی از کار زمانی کاهش می‌یابد که اقدامات ایمنی مناسب در محل کار وجود داشته باشد. تصادفات و جراحات کمتر به‌معنای نجات زمان و افزایش بهره‌وری محیط کاری است. علاوه‌بر‌این، با کاهش تصادفات و جراحات در محیط کار، پرداخت غرامت به کارکنان توسط کارفرمایان کاهش می‌یابد و کارکنان نیازی نخواهند داشت که برای گرفتن حقشان ساعت‌ها زمان و انرژی صرف کنند.

بهره‌گیری از روش کاهش حوادث ناشی از کار و بهره‌وری بیشتر

کارکنان، مولد دارایی‌های یک سازمان هستند. بهره‌وری را می‌توان با ایجاد ایمنی در محل کار افزایش داد. هنگامی‌که یک تیم در محل کار ایمن کار می‌کند، کارمندان می‌توانند بدون نگرانی در مورد خطرات احتمالی روی کار خود تمرکز کنند. آن‌ها می‌توانند در مدت‌زمان کوتاهی خروجی بیشتری داشته باشند و همچنین با بهره‌مندی از ایمنی، هزینه عملیاتی یک سازمان را کاهش دهند.

بهره‌گیری از روش کاهش حوادث ناشی از کار و کاهش غیبت

زمانی که کارمندان احساس می‌کنند در محیطی ایمن فعالیت دارند، فرسایش ذهنی کمتری را متحمل و با آرامش بیشتری در محل کار حاضر می‌شوند. آن‌ها از محیط کاری خود لذت می‌برند و روی وظایف خود تمرکز می‌کنند. ایمنی محل کار باعث ارتقای سلامت کارکنان و کارفرمایان می‌شود. ایمنی بهتر مساوی با سلامتی بهتر است. کارمندان سالم‌تر وظایف را کارآمدتر انجام می‌دهند و کمتر به غیبت و یا مرخصی نیاز پیدا می‌کنند.

بهره‌گیری از روش کاهش حوادث ناشی از کار  و افزایش شهرت

شهرت خوب باعث ایجاد تصویری مثبت از یک سازمان می‌شود. یکی از مواردی که می‌تواند تصویر و شهرت یک شرکت را در بازار و در بین کارکنان بهبود بخشد، ایمنی محل کار است.  شرکتی که سابقه ایمنی خوبی داشته باشد در دید عموم مردم شرکت معتبری خواهد بود و اعتماد بیشتری به آن خواهند داشت. درنتیجه این سازمان‌ها در جذب کارکنان با کیفیت بالا، موفق‌تر هستند.

رایج‌ترین حوادث رایج در محیط راه‌های پیشگیری از آن‌ها

رایج‌ترین حوادث رایج در محیط راه‌های پیشگیری از آن‌ها

هنگامی‌که کارمندان در محل کار آسیب می‌بینند، برای کارمند آسیب‌دیده، کارفرما و سایر کارکنان شرایط پراسترسی ایجاد می‌شود. به‌عنوان یک صاحب کسب‌وکار، بدترین روز سال روزی است که یکی از کارمندان شما صدمه ببیند. برای جلوگیری از چنین شرایطی بهترین کار این است که با بهره‌گیری از ایزو و برخورداری از اقدامات ایمنی پیشگیرانه از وقوع یا تکرار مجدد آسیب جلوگیری کنید. برخی از متداول‌ترین حوادث محل کار عبارت‌اند از: لغزش و سقوط، برخورد با جسم متحرک، برخورد با اجسام ثابت، فشار بیش‌ازحد، صدمات ناشی از حرکت مکرر، برق‌گرفتگی، تصادفات وسایل نقلیه موتوری، سقوط از ارتفاع و خشونت در محل کار. در ادامه با بررسی این خطرات، روش کاهش حوادث ناشی از کاررا به شما نشان می‌دهیم.

لغزش و سقوط

لغزش و سقوط

بر اساس گزارش OSHA (اداره ایمنی و بهداشت شغلی)، حوادث مربوط به لغزش و سقوط حدود 25 درصد از کل صدمات محل کار را تشکیل می‌دهند. لغزش‌ها و زمین خوردن‌ها به‌خصوص در طول ماه‌های زمستانی و در فضای باز بسیار اتفاق می‌افتند، اما این حوادث به‌راحتی قابل‌پیشگیری هستند. روش کاهش حوادث ناشی از کار برای این موقعیت استفاده از علائم خطر و همچنین پخش مواد ضد یخ روی سطوح پیاده‌روی و تجهیز کارکنان به کفش‌های مناسب است.

از دیگر حوادثی که در محل کار منجر به لغزش و سقوط می‌شوند می‌توان به سرخوردن و سقوط کارکنان از سکوها، پشت‌بام‌ها و داربست‌ها اشاره کرد. طراحی فرآیندهای کاربردی برای جلوگیری از این حوادث و محافظت از محوطه‌ها در کنار آموزش مناسب به کارکنان می‌توانند به جلوگیری از حوادث ناشی از لغزش و سقوط کمک کنند.

برخورد با جسم متحرک

برخورد با جسم متحرک

یکی از آشنا‌ترین مثال‌ها برای توصیف این موقعیت، تصادف افرادی است که کارشان در خیابان‌ و مربوط به حفاری است. جراحاتی که به افراد در این شرایط وارد می‌شود، از کبودی‌های ساده تا شکستگی‌های متعددی که منجر به ناتوانی اشخاص می‌شود، متفاوت است. این حوادث، اگر موجب مرگ نشوند، هزینه‌های زیادی برای بهبودیافتن، لازم دارند. روش کاهش حوادث ناشی از کار در این شرایط متفاوت است. به‌طور مثال پوشیدن لباس‌هایی با دید بالا و آگاهی از موقعیت و دوری از وسایل نقلیه‌ای که در حال ورود و خروج به محل کار هستند، می‌توانند این حوادث را به حداقل برسانند.

برخورد با اشیا ثابت

برخورد با اشیا ثابت

این آسیب از برخورد قسمت‌های مختلف بدن کارگر با اجسام ثابت ناشی می‌شود. کارگران ساختمانی، نجاران و افرادی که در کار چوب‌بری هستند، زیاد با این دست از آسیب‌ها مواجه می‌شوند. برای مثال برخورد سر این افراد با درخت و یا ستون‌های ساختمان؛ یکی از راه‌های ساده برای جلوگیری از این آسیب‌ها که گاها خطرات زیادی هم به‌همراه دارند، استفاده اجباری از کلاه ایمنی است.

فشار بیش‌ازحد

فشار بیش‌ازحد موقعیتی را توصیف می‌کند که کارکنان مجبور هستند برای بلند‌کردن، هل‌دادن یا کشیدن و حمل‌کردنْ فشار زیادی به اشیا وارد کنند. فشار بیش‌ازحد فیزیکی، اغلب با آسیب‌های اسکلتی و عضلانی مانند رگ‌به‌رگ‌شدن و کشیدگی همراه است. در کسب‌وکارهایی مانند ساخت‌وساز، فرآوری موادغذایی، آتش‌نشانی، مشاغل اداری، مراقبت‌های بهداشتی، حمل‌ونقل و انبارداری این نوع از حوادث بسیار رایج هستند. روش کاهش حوادث ناشی از کار در این شرایط، استفاده از وسایل ارگونومیک کمکی برای حمل و بلندکردن اجسام است. همچنین آمادگی بدنی و همیاری چندین نفر با یکدیگر می‌تواند این حوادث را کاهش دهد.

آسیب‌های حرکتی مکرر (RMI)

RMIها عامل مهمی برای آسیب هستند و ارگونومی نقش مهمی در کاهش این آسیب‌ها دارد. تکرار مکرر یک حرکت در طولانی‌مدت موجب آسیب به بخش درگیر در فرایند می‌شود. آسیب به عضلات، اعصاب، تاندون‌ها، مفاصل، غضروف‌ها و دیسک‌های ستون فقرات، ازجمله آسیب‌های ناشی از تکرار یک حرکت مشخص در طول کار هستند. این آسیب‌ها به‌ویژه در محیط اداری بسیار رایج هستند و استفاده از وسایل ارگونومی این آسیب‌ها را به حداقل می‌رساند. به‌طور مثال قرار دادن مانیتور، صفحه‌کلید و ماوس مناسب و استفاده از میز و صندلی استاندارد روش کاهش حوادث ناشی از کاردر محیط اداری محسوب می‌شود.

برق‌گرفتگی

برق‌گرفتگی

در صنعت برق، برق‌گرفتگی یک خطر همیشگی است. طبق گزارش OSHA، شایع‌ترین دلایل برق‌گرفتگی تماس با خطوط برق و عدم استفاده از تجهیزات مناسب است. روش کاهش حوادث ناشی از کار هنگام کار در اطراف سیم‌های برق یا کار با سیم‌های برق، مراقبت همیشگی و انجام کلیه اقدامات احتیاطی مناسب است. قبل از هر کاری اطمینان حاصل کنید که برای مثال تجهیزاتتان با خطوط برق یا سیم‌های برق فعال، تماس نداشته باشند. همچنین هنگام استفاده از کابل‌های کششی و انعطاف‌پذیر، مطمئن شوید که ساییده نشده باشند.

درهم‌تنیدگی

درهم‌تنیدگی

درهم‌تنیدگی زمانی اتفاق می‌افتد که بدن با قطعات مکانیکی یا متحرک تماس پیدا می‌کند. چهار نوع درهم‌تنیدگی وجود دارد: گیره یا نیپ، برش، کشش و بسته‌بندی که معمولاً از گیرکردن چیزی در موتورهای دوار، قرقره‌ها، تسمه‌ها، چرخ‌دنده‌ها، مارپیچ‌ها، داسی‌ها و غیره رخ می‌دهد. روش کاهش حوادث ناشی از کاردر چنین موقعیت‌هایی این است که تمام قطعات متحرک محافظت شوند، از لباس‌های گشاد اجتناب کنید، ماشین‌ها باید در حین نگهداری و تعمیر قفل شوند. همچنین هنگام کار با چنین دستگاه‌هایی بدن کارکنان باید در ارتفاع و عمق مناسب قرار داشته باشد.

بررسی تفاوت بازاریابی و فروش

بررسی تفاوت بازاریابی و فروش

اصطلاحات «فروش» و «بازاریابی» اغلب به‌جای هم به‌کاربرده می‌شوند، درحالی‌که تفاوت‌های مهم و کلیدی بین این دو واژه و اهداف آن‌ها وجود دارد. هرکدام از این دو اصطلاح، نقشی حیاتی در کسب‌وکار ایفا می‌کند، اما برای اینکه بهترین نتایج را در کسب‌وکارتان به‌ دست بیاورید، باید آن‌ها را در یک راستا قرار دهید. بهترین روش برای فهم تفاوت بازاریابی و فروش، فهم دقیق وظایف هر یک از این دو بخش است. برای مثال بازاریابی توجهش را به عموم مردم و جمعیت‌های بزرگ در بازه زمانی طولانی‌تر معطوف می‌کند، اما فروش بر جمعیت‌های کوچک‌تر و کسب درآمد در کوتاه‌مدت تمرکز می‌کند. از همین رو در مدیریت بازاریابی با در نظر گرفتن فرق بازاریابی و فروش، استراتژی‌های لازم برای موفقیت در بلندمدت هدف اصلی قرار می‌گیرد

بااینکه هر دو بخش هدفشان ایجاد راهی جدید برای کسب درآمد بیشتر است، اما تفاوت‌های ظریفی دارند. به‌زبان‌ساده تفاوت بازاریابی و فروش را می‌توان این دانست که فروش به هرگونه فعالیت تجاری مربوط به فروش کالا یا خدمات اشاره دارد، درحالی‌که بازاریابی به فعالیت‌هایی اشاره دارد که توجه را به محصول و خدمات شما جلب می‌کند. تا انتهای این مقاله با ما همراه شوید تا نگاهی عمیق‌تر به تفاوت‌ بازاریابی و فروش بیاندازیم و چرایی و چگونگی همسویی آن‌ها را بررسی کنیم.

تفاوت بازاریابی و فروش

تفاوت بازاریابی و فروش چیست؟

دانستن تفاوت بازاریابی و فروش، به دانستن اهداف هر یک از این دو بخش نیاز دارد. هدف اصلی بخش بازاریابیْ تمرکز روی برند، محصولات و خدمات، اطلاع‌رسانی به مخاطبان بیشتر و جذب مشتریان بالقوه است. آن‌ها از طریق ایجاد دانش و اطلاعات در مورد خدمات شما، مخاطبان را تشویق می‌کنند تا به مشتریان بالقوه تبدیل شوند، سپس بخش فروش می‌تواند با ارائه راه‌حل‌های واقعی که نیاز جامعه هدف شما را تأمین می‌کنند، به‌طور‌مستقیم‌ بر روی مشتریان بالقوه تمرکز کند.

درواقع هدف اصلی بخش فروش تبدیل مشتریان بالقوه به مشتریان وفادار است. بااینکه ایجاد درآمد هدف نهایی هر دو بخش است، اما هرکدامشان از نقاط کانونی و استراتژی‌های متفاوتی برخوردار هستند. بنابراین برای تشکیل یک فرآیند مطمئن که بتواند به‌طور مداوم مشتریان بالقوه را به مشتریان دائم تبدیل کند، بخش بازاریابی و فروش باید در یک راستا باهم کار کنند. درحالی‌که بازاریابی بر قیمت‌گذاری، ارتقاء و آموزش متمرکز است، فروش بر سهمیه‌ها و اهداف درآمدی متمرکز است. مهم‌ترین تفاوت‌های بازاریابی و فروش را می‌توان به دسته‌های زیر تقسیم کرد.

رویکرد فردگرایانه در برابر کلی‌نگری

در تفاوت بازاریابی و فروش می‌توان گفت که، فروش یک معامله بین دو طرف است که در آن خریدار کالاها (مشهود یا نامشهود)، خدمات و یا دارایی‌ها را در ازای پول دریافت می‌کند، درحالی‌که بازاریابیْ برنامه‌ریزی، اجرا و کنترل سیستماتیک فعالیت‌های تجاری است تا خریداران و فروشندگان را به‌ یکدیگر نزدیک کند. بنابراین فرآیند فروش یک رویکرد فردگرایانه، مشتری‌محور و یک‌به‌یک دارد، درحالی‌که بازاریابیْ رسانه‌محور است و کل یک بخش را هدف قرار می‌دهد.

تفاوت در اولویت‌ها

دیگر تفاوت بازاریابی و فروشرا می‌توان در اولویت‌های این دو حوزه دانست. فروش به روشی اطلاق می‌شود که به‌موجب آن محصول با قیمتی معین و در یک دوره زمانی مشخص برای فروش به مشتری عرضه می‌شود درحالی‌که بازاریابی عبارت است از درک نیاز و خواسته‌های مشتریان به‌گونه‌ای‌ که هر زمان که محصول جدیدی ارائه می‌شود، معرفی شود و به‌راحتی به فروش ‌برسد. بنابراین تمرکز بازاریابی بر انتقال محصولات از شرکت به بازار از طریق کمپین‌های آگاهی‌بخش و راه‌اندازی تبلیغات محصول است، درحالی‌که تمرکز فروش بر انتقال محصول از بازار به دست مشتریان است.

تفاوت برآورده کردن نیازها

تفاوت بازاریابی و فروش در پاسخ به نیازهای مختلف موجود در یک تجارت است. تمرکز فروش بر نیازهای شرکت است، درحالی‌که بازاریابی بر نیازهای بازار متمرکز می‌شود. بنابراین فروش به مهارت‌های متقاعدکننده و مهارت‌های مکالمه نیاز دارد، تا محصول را به سمت مشتریان سوق دهد، درحالی‌که بازاریابی به مهارت‌های تحلیلی نیازمند است چون می‌تواند مشتریان را به سمت محصول جذب کند. درواقع فروش از جایی شروع می‌شود که بازاریابی به پایان می‌رسد.

تفاوت بازاریابی و فروش با مثال

درحالی‌که بخش بازاریابی مسئول ایجاد علاقه در بین مشتریان بالقوه است، فروش وظیفه دارد آن‌ها را از یک علاقه‌مند به خریدار نهایی تبدیل کند. مثالی که در ادامه می‌آوریم تفاوت بازاریابی و فروش را بهتر مشخص می‌کند. بخش بازاریابی از استراتژی‌هایی مانند تحقیقات بازار، تجزیه‌وتحلیل و ارائه کمپین‌های مختلف، برای نمایش محصولات و خدمات شرکت استفاده خواهد کرد تا بتواند مخاطبان هدف را جذب کند. در‌همین‌حین، بخش فروش به‌دنبال اجرای روش‌هایی است که بتواند یک رابطه اطمینان‌بخش با افرادی که توسط بازاریابی جذب‌شده‌اند، ایجاد کند و آن‌ها را به مشتری وفادار شرکت تبدیل کند. درنتیجه بخش فروش باید راه‌حل‌هایی را در قالب مشاوره در مورد محصولات و خدمات ارائه بدهد و مشتریان را ترغیب به خرید و استفاده از محصول یا خدمت شما کند.

به‌طور مثال در فرایند فروش خانه، فرآیندی که نظر یک مشتری را به سمت خانه موردنظر جلب می‌کند با بازاریابی انجام می‌شود، درحالی‌که فروش زمانی رخ می‌دهد که خریدار هزینه خانه را پرداخت می‌کند و در ازای آن حق مالکیت می‌گیرد. فرآیند فروش شامل مواردی است که با دریافت تماس از سمت خریدار شروع می‌شود و سپس با ثابت‌کردن قرار ملاقات با او، مذاکره‌کردن، تعیین قیمت نهایی و بستن قرارداد به پایان می‌رسد.

فرآیند فروش

فرآیند فروش

تفاوت بازاریابی و فروش در این است که بازاریابی به‌عنوان دست‌یاری برای فروش عمل می‌کند. آن‌ها تمام کارهای لازم برای نزدیک‌کردن مشتری به فروشنده را انجام می‌دهند. برای این کار بازاریابی از روش‌های مختلفی مانند تبلیغات، بازاریابی برند، روابط عمومی و بازاریابی ویروسی استفاده می‌کند تا در مورد محصول آگاهی ایجاد کند. فرق بازاریابی و فروش را می‌توان در فرایند کاری این دو بخش به‌وضوح دید. فروش یک فرآیند 7 مرحله‌ای است و شامل مراحل زیر می‌شود.

جست‌وجو، آماده‌سازی و ایجاد رویکرد

اولین مرحلهْ جست‌وجو است که هدف از آن یافتن مشتری بالقوه‌ای است که ممکن است به محصول شما نیاز داشته باشد. همچنین در این مرحله بررسی می‌کنید که  آیا آن‌ها توانایی خرید محصول شما را دارند یا خیر. دومین مرحله آماده‌سازی است؛ در این مرحله برای انجام تحقیقات بازار خودتان را آماده و یک استراتژی برای برخورد با مشتری ایجاد می‌کنید. سومین مرحله رویکرد است که در آن، باید با مشتری بالقوه تماس بگیرید. برای برقراری تماس یا می‌توانید یک ملاقات حضوری ترتیب بدهید و یا به‌صورت تلفنی با مشتری ارتباط می‌گیرید.

ارائه، رسیدگی به اعتراض، فروش پایانی، پیگیری

چهارمین مرحله ارائه است؛ مرحله‌ای که در آن محصول خود را برای فروش به مشتری ارائه می‌کنید. پنجمین مرحله رسیدگی به اعتراض است، چراکه امکان دارد هنوز مشتری شما در مورد خرید شک داشته باشد و سؤالاتی ذهن او را درگیر کرده باشد. در این مرحله سعی می‌کنید موارد ضروری را حل و مشتری را متقاعد به خرید کنید. مرحله ششم مرحلۀ شیرینِ فروش است. مرحله‌ای که مشتری موافقت خود را برای خرید با پرداخت هزینه آن اعلام می‌کند. آخرین مرحله پیگیری است، در این زمان شما برای فروش و معرفی دیگر محصولات، به مشتری نزدیک می‌شوید.

فرایند بازاریابی

فرایند بازاریابی

در ادامه بیان تفاوت بازاریابی و فروش، به فرایندهای لازم برای بازاریابی می‌رسیم که باوجود روش‌های مختلف، 5 مرحله اصلی را باید طی کند. یکی از مهم‌ترین و اولین بخش‌های بازاریابی تحقیق است، این مرحله شامل تحقیقات بازار، شناسایی مخاطبان هدف و انجام تحقیقات مرتبط با شناسایی رقبا است. مرحله بعدی، تقسیم‌بندی اطلاعات به‌دست‌آمده از تحقیق است. در این مرحله شما مخاطبان هدف خود را مشخص می‌کنید و متوجه می‌شوید که چه اهدافی را باید دنبال کنید و رقبایتان چه می‌کنند.

سومین مرحله، استراتژی است. در اینجا، شما استراتژی بازاریابی خود را تعیین می‌کنید. مرحله چهارم پیاده‌سازی است و شما در این مرحلهْ استراتژی‌ها و برنامه‌هایی را که در مرحله قبل نهایی کرده‌اید، به اجرا درمی‌آورید. آخرین گام در بازاریابی اندازه‌گیری است. در این مرحله شما باید کار ردیابی و تجزیه‌وتحلیل میزان پیشرفت استراتژی‌تان را اندازه‌گیری کنید. همچنین یکی از مهم‌ترین مواردی که به شرکت‌ها در ایجاد یک مزیت رقابتی کمک می‌کند، داشتن گواهینامه ایزو است. اگر از این استاندارد برخوردار هستید باید در استراتژی بازاریابی خود برنامه‌ای برای نمایش آن و آگاه‌سازی مشتریانتان در نظر بگیرید.

همسویی فروش و بازاریابی چیست؟

همسویی فروش و بازاریابی چیست؟

 بااینکه تفاوت بازاریابی و فروش تفاوتی قابل‌ملاحظه است، اما نمی‌توان آ‌نها را جدا از هم در نظر گرفت، چراکه موفقیت شرکت در تولید درآمد، نیازمند موفقیت هر دو بخش و مستلزم همسویی آن‌هاست. بازاریابی هوشمند تنها با ارتباط دوطرفه و مداوم بین فروش و بازاریابی امکان‌پذیر است، برای تحقق این امر، ابتدا باید هر دو بخش در مورد بهترین کار به توافق مشترک برسند و استراتژی‌هایشان را بر اساس تحقق توافق انجام‌شده، بچینند. این قرارداد بسته‌شده، سطح خدمات (SLA) نامیده می‌شود و هر دو بخش را ملزم به ارائه  خدمات مکرر به یکدیگر می‌کند.

سند SLA حاوی اطلاعاتی مانند اهداف مشترک هر بخش، پروفایل‌های مشتری و شخصیت‌های خریدار خواهد بود. این پروتکل برای مدیریت استراتژی‌ها و نحوه اندازه‌گیری عملکرد هر بخش، بسیار مفید خواهد بود. به‌عنوان‌مثال، SLA ممکن است مشخص کند که فروش با چه سرعتی باید به سرنخ‌های تولیدشده توسط بازاریابی پاسخ دهد. به‌این‌ترتیب استانداردی ایجاد می‌شود تا اطمینان حاصل شود که همه طرفین وظیفه خود را به‌درستی و هم‌راستا انجام می‌دهند.  هنگامی‌که بخش‌های فروش و بازاریابی در یک‌جهت قرار بگیرند، فرآیندهای درونی هر بخش هم موفق‌تر عمل می‌کنند و هدف مشترک آن‌ها که تولید درآمد است، امکان‌پذیرتر می‌شود.

کاربرد شخصیت شناسی در مدیریت رفتار سازمانی

شخصیت شناسی در رفتار سازمانی

شخصیت شناسی در رفتار سازمانی نقشی کلیدی دارد چراکه شیوه تفکر افراد، احساسات آن‌ها و نوع رفتارشان بر جنبه‌های مختلف محل کار تأثیر می‌گذارد؛ اینکه آن‌ها در یک گروه چگونه رفتار می‌کنند، چه نگرشی دارند و چگونه تصمیم‌گیری می‌کنند همه به شخصیت آن‌ها بستگی دارد. وقتی در مورد محیط کاری صحبت می‌کنیم، می‌دانیم که وجود تیپ‌های شخصیتی متفاوت برای ایجاد یک محل کار پویا اهمیت دارد چراکه در این صورت خلاقیت و ایده‌های مختلف می‌توانند رشد کنند و موجب پیشرفت سازمان شوند. بااین‌حال مهم است اطراف خود را با افرادی احاطه کنید که باورها، ارزش‌ها و اهداف مشابهی داشته باشند. استخدام کارمندان با در‌نظر‌گرفتن شخصیت آن‌ها می‌تواند به ایجاد یک محیط کاری فراگیر و مثبت کمک کند. هر چه مدیران درک بیشتری از تیپ‌های شخصیتی و نحوه تأثیر آن‌ها در رفتار سازمانی داشته باشند، در تقسیم وظایف بهتر عمل می‌کنند و در دست‌یابی به اهداف خود مجهزتر می‌شوند.

شخصیت چیست؟
شخصیت چیست؟

شخصیت چیست؟

شخصیت شامل افکار، احساسات و رفتارهایی است که یک فرد را توصیف یا تعریف می‌کنند. شخصیت غالباً تعمیمی است که بینش‌هایی را در مورد چگونگی درک، احساس و واکنش فرد نسبت به یک موقعیت یا محرک ارائه می‌دهد. هر فرد دارای یک الگوی خاص از ویژگی‌های پایدار و بلندمدت است که با توجه به آن‌ها با افراد دیگر و دنیای اطراف خود ارتباط برقرار می‌کند. تصور می‌شود که شخصیت ما درازمدت و پایدار است و به‌راحتی تغییر نمی‌کند.

نظریه ویژگی‌های شخصیت

نظریه ویژگی‌های شخصیت

این نظریه ادعا می‌کند که افراد بر اساس ویژگی‌هایی که ذاتاً در آن‌ها وجود دارد، انواع مختلفی از شخصیت‌ها را بروز می‌دهند. چندین محقق کوشیده‌اند تا کارکرد این نظریه را توضیح دهند. یکی از این محققان دینگر است که نظریه او با شخصیت شناسی در رفتار سازمانی ارتباط دارد. دینگر و همکارانش استدلال می‌کنند که تئوری صفات شخصیتی و تمام رویکردهای مرتبط با آن، ارتباط نزدیکی با انگیزه در محل کار دارند. یکی از وظایف مدیر منابع انسانی این است که، ویژگی‌های اعضای خود را در یک سازمان کشف کند تا بتواند شخصیت آن‌ها را بهتر درک کند. بر اساس ارزیابی آن‌ها، یک مدیر منابع انسانی خوب به‌جای اینکه همان ابتدا به این نتیجه برسد که یک فرد (برای مثال یک فرد با شخصیت درونگرا)، برای کار در یک شرکت خاص مناسب نیست، به حالتی که این فرد می‌تواند بهترین عمل‌کرد خود را داشته باشد فکر می‌کند.

کاربرد شخصیت شناسی در مدیریت رفتار سازمانی

مردم دیدگاه‌های مختلفی نسبت به جهان دارند که بر شخصیت آن‌ها تأثیر می‌گذارد. هنگامی‌که موقعیتی پیش می‌آید، فرد بر اساس ارزش‌های شخصی، باورها و ویژگی‌های شخصیتی خود با آن برخورد می‌کند. این ویژگی‌ها در طول زندگی فرد ایجاد می‌شوند و نمی‌توان آن‌ها را به‌راحتی تغییر داد. بنابراین مدیران باید با شخصیت شناسی در رفتار سازمانی، به‌جای مبارزه با این تفاوت‌ها، آن را درک کنند و بهترین تصمیم را برای موقعیت شغلی و فضای موردنیاز افراد بگیرند. دلایل مختلفی برای اهمیت شخصیت شناسی در رفتار سازمانی توسط مدیران وجود دارد که از مهم‌ترین آن‌ها می‌توان به موارد زیر اشاره کرد.

تناسب شغلی بهتر

تناسب شغلی بهتر

واقعیت این است که جابجایی کارمندان هزینه‌بر است! این هزینه از 30٪ تا 150٪ حقوق یک کارمند می‌تواند متغیر باشد. درعین‌حال، با تصمیم بر اخراج او، بخشی از زمان، تجربه و هزینه تجارت خود را دور می‌اندازید و فرایند جایگزینی نیز هزینه‌بر خواهد بود. شخصیت شناسی در رفتار سازمانی باعث انتخاب افراد متناسب با شغل و فرهنگ‌ سازمانی شما می‌شود. چراکه، شخصیت افراد در تصمیمشان برای ماندن یا نماندن در شرکت نقش ایفا می‌کند.

اگر شخصیت فردی با فرهنگ شرکت تناسب نداشته باشد، ماندن او بسیار پر چالش و به‌احتمال‌زیاد موقتی خواهد بود. به‌عنوان‌مثال، شخصی که دوست ندارد در جمع صحبت کند، احتمالاً شغلی که او را ملزم به همیشه صحبت‌کردن می‌کند را نمی‌پسندد. درنتیجه داشتن شخصیت‌های مناسب برای شغل یا سازمان، تناسب شغلی بهتری را به‌همراه خواهد داشت و موجب افزایش رضایت شغلی می‌شود و این رضایت شغلی هزینه‌های شرکت را پاسخ می‌دهد.

یک تیم منسجم‌تر

شخصیت شناسی در رفتار سازمانی، در انتخاب اعضای یک تیم کاری نقش ایفا می‌کند. درک شخصیت افراد و چینش مناسب آن‌ها، باعث می‌شود آن‌ها بهتر با هم کار کنند. همان‌طور که می‌دانید یک تیم را اعضای آن می‌سازند. شخصیت هر یک از این افراد می‌تواند عاملی در همبستگی بیشتر و یا شکست آن‌ها بشود. اعضای تیم باید بتوانند با هم کار کنند و مشارکت داشته باشند. البته به این معنا نیست که افراد با شخصیت‌های مشابه بهتر با هم کار می‌کنند و آن‌هایی که شخصیت‌های متفاوت دارند نمی‌توانند با هم کار کنند

یکی از راه‌های تشخیص درست استخدام و کنار هم قرار دادن افراد، مصاحبه شغلی است. خوشبختانه سؤالات مشخصی دراین‌باره وجود دارد که در استخدام افراد دارای روحیه کار گروهی به شما کمک می‌کنند. همچنین ارزیابی‌ها و ابزارهایی وجود دارد که به شما امکان می‌دهد یک فرد و شخصیت و رفتارهای او را بیشتر بررسی کنید و بتوانید تیم‌های خوبی را در محل کار ایجاد کنید.

استفاده از نقاط قوت، بهبود نقاط ضعف

استفاده از نقاط قوت و بهبود نقاط ضعف

شخصیت شناسی در رفتار سازمانی همچنین در تعیین نقاط قوت و ضعف افراد اهمیت دارد. درواقع کاربرد شخصیت شناسی در مدیریت رفتار سازمانی، باعث می‌شود وظایف شغلی را به فرد مناسب بسپارید. به‌عنوان‌مثال در یک تیم، می‌توانید وظیفه‌ای را به عضوی محول کنید که می‌دانید به‌خوبی آن را انجام می‌دهد؛ هم‌زمان، می‌توانید به این فکر کنید که هر عضو از عهده چه‌کاری برمی‌آید و چه‌کاری را از او نباید بخواهید.

درواقع اگر علاوه بر مهارت‌های افراد، به شخصیت آن‌ها هم توجه داشته باشید، می‌توانید تشخیص دهید کجا و در چه موقعیتی، شخصیت ویژه فرد می‌تواند به نقطه‌ای برای بروز استعداد او تبدیل شود. درنتیجه به‌طوری پویا تعاملش با شغلش تغییر می‌کند و بازدهی بیشتری می‌دهد. در نظر داشته باشید که شخصیت افراد نقش مهمی در رضایت آن‌ها از شغلشان و تیم‌هایی که به آن تعلق دارند، دارد. به‌هرحال یکی از رکن‌های اساسی موفقیت یک سازمان خوشنودی و رضایت کارکنان آن است.

تأثیر شخصیت بر رفتار سازمانی

وجود ویژگی‌هایی مانند گشاده‌رویی، ثبات عاطفی و همراهی در یک فرد، می‌توانند نشانه‌هایی از تعارض کمتر او در محیط‌های کاری باشد. فردی که این صفات شخصیتی را داشته باشد، احتمالاً در کار تیمی بسیار خوب کار می‌کند و نسبت به فعالیتش خوشنود خواهد بود. درنتیجه افرادی با این ویژگی‌ها باید در موقعیت شغلی قرار بگیرند که با افراد دیگری در ارتباط باشند و یا رهبری یک جمع را عهده‌دار شوند. کسانی که این ویژگی‌ها را ندارند، وقتی در موقعیت‌های مشابه قرار می‌گیرند، انگیزه کمتری خواهند داشت و با دیدی منفی به کارشان فکر می‌کنند.

افرادی با ویژگی‌های شخصیتی مثبت‌اندیش و دارای مهارت‌های ارتباطی بالا، به‌شدت در محیط کار حضوری مثبت و تأثیرگذار خواهند داشت. افرادی که این ویژگی را از خودشان نشان می‌دهند، عموماً از کار با افراد دیگر لذت می‌برند. این افراد چون همدلی و حساسیت از خودشان نشان می‌دهند به‌خوبی می‌توانند با دیگران کنار بیایند. به همین دلیل این تیپ شخصیتی اگر در نقش‌هایی قرار بگیرد که با مشتریان ارتباط مستقیم داشته باشند، با مدیریت کارمندان و میانجیگری برای حل مشکلاتْ کارها را آسان‌تر می‌کنند. درنتیجه با شخصیت شناسی در رفتار سازمانی به‌خوبی می‌توانید افرادی با این ویژگی‌های رفتاری را استخدام کنید.

ویژگی‌هایی مانند تصمیم‌گیری و استقلال به‌شدت به شخصیت فرد بستگی دارند. ویژگی‌های شخصیتی مانند خودکارآمدی، وظیفه‌شناسی و فعال‌بودن کمک می‌کنند که فرد تحت‌فشار تصمیم‌های درستی بگیرد. درحالی‌که فردی با ویژگی‌هایی مانند رنجور بودن و گشاده‌رو نبودن این قدرت را ندارد. بنابراین شخصیت شناسی در رفتار سازمانی به مدیران کمک می‌کند تا افرادی با این ویژگی‌های اخلاقی را در موقعیت‌های مناسب قرار دهند تا بتوانند بهترین کار را انجام دهند.

قرار دادن افراد با ویژگی‌های شخصیتی خاص در مشاغلی که متناسب باروحیه و توانایی آن‌هاست، موجب افزایش انگیزه آن‌ها می‌شود. همچنین بهبود عملکرد شغلی افراد موجب افزایش اعتماد به نفس و به‌طبع ایجاد شادمانی در آنها خواهد شد. تمام این اتفاقات بر بهره‌وری کلی محل کار تأثیر می‌گذارند و دستاوردهای بیشتری برای شرکت حاصل می‌شود.

مدیریت ریسک پروژه چیست ؟ روش ها و  شاخص‌های آن کدامند؟

مدیریت ریسک پروژه چیست

مدیریت ریسک پروژه شما را از خطرات و مشکلات پیش‌روی کسب‌و‌کارتان آگاه می‌کند و باعث می‌شود در این مواقع به شکلی آگاهانه تصمیم بگیرید. به دلیل غیرقابل اجتناب بودن ریسک در هر پروژه‌ای، مدیریت ریسک بخش مهمی از مدیریت پروژه به حساب می‌آید. اگرچه این جمله ممکن است منفی به نظر برسد، اما مدیران پروژه عمل‌گرا می‌دانند که این کار در واقع نوعی تفکر پیش‌گیرانه است. در مسیر پیشرفت پروژه قطعا مسائلی پیش خواهد آمد و شما به یک استراتژی خاص نیاز دارید تا آن‌ها را مدیریت کنید. در این مقاله با تعریف مدیریت ریسک پروژه و روش‌های آن آشنا خواهید شد.

مدیریت ریسک در پروژه

مدیریت ریسک در پروژه (Project Risk Management) فرآیند شناسایی، تجزیه و تحلیل و پاسخ‌گویی به هر خطری است که در طول چرخه پروژه ایجاد می‌شود. این مدیریت به پروژه کمک می‌کند تا در مسیر درست باقی بماند و بتواند به اهداف خود دست یابد. در واقع مدیریت ریسک پروژه باید بخشی از فرآیند برنامه‌ریزی برای کشف و نحوه کنترل خطری باشد که ممکن است در پروژه اتفاق بیفتد.

مدیریت ریسک در پروژه

مدیریت ریسک در پروژه‌های مختلف می‌تواند معانی متفاوتی داشته باشد. در پروژه‌های بزرگ، استراتژی‌های مدیریت ریسک ممکن است شامل برنامه‌ریزی دقیق و گسترده برای هر ریسک باشد تا در صورت بروز مشکلات، آن‌ها را کاهش دهد. برای پروژه‌های کوچک‌تر، مدیریت ریسک می‌تواند فقط به معنای فهرستی ساده و اولویت‌بندی‌شده از ریسک‌های بالا، متوسط و پایین باشد.

ایزو ۳۱۰۰۰ استانداردی برای تعیین اصول، چارچوب‌ها و فرآیندی برای مدیریت ریسک است که هر سازمانی، صرف نظر از اندازه، فعالیت یا ابعادش می‌تواند از آن استفاده کند. استفاده از ایزو ۳۱۰۰۰ به سازمان‌ها کمک می‌کند تا احتمال دستیابی به اهداف را افزایش دهند و شناسایی فرصت‌ها و تهدیدها را بهبود بخشند. این استاندارد منابع را به‌طور موثر برای درمان ریسک تخصیص می‌دهد و از آن استفاده می‌کند.

ریسک و انواع آن

ریسک در پروژه هر چیزی است که به‌طور بالقوه می‌تواند بر جدول زمانی، عملکرد یا بودجه پروژه به‌صورت مثبت یا منفی تاثیر بگذارد. ریسک‌ها پتانسیل‌هایی هستند که اگر به واقعیت تبدیل شوند، به‌عنوان موضوع یا مسئله طبقه‌بندی شده و باید طی فرآیندی به آن‌ها پرداخته شود. بنابراین مدیریت ریسک شامل شناسایی، دسته‌بندی، اولویت‌بندی و برنامه‌ریزی برای ریسک‌ها، قبل از تبدیل‌شدن به موضوع است.

هیچ پروژه‌ای بدون ریسک نیست. بنابراین توانایی هدایت پروژه از طریق ریسک یکی از مهم‌ترین مهارت‌هایی است که انتظار می‌رود مدیران پروژه داشته باشند. ریسک‌ها معمولا جنبه‌های زیر را تحت تاثیر قرار می‌دهند:

  • بودجه: ریسک می‌تواند مقدار پولی را که برای تکمیل یک پروژه نیاز است، تغییر دهد
  • زمان‌بندی: برنامه‌ها و جدول‌های زمانی ممکن است با تغییرات غیرمنتظره یا تاخیر مواجه شوند
  • دامنه: اهداف اولیه می‌توانند گسترش یابند یا از اهداف اصلی پروژه دور و منجر به تغییر دامنه شوند.

هر پروژه‌ای ممکن است با ریسک‌های مختلفی مواجه شود. انواع این ریسک‌ها می‌توانند شامل چند ویژگی زیر باشند:

ریسک خارجی

این نوع ریسک خارج از کنترل تیم پروژه است. مثال‌هایی از ریسک خارجی شامل عدم مهلت زمانی، آب‌و‌هوای نامناسب و… است.

ریسک داخلی

این ریسک‌ها انواعی هستند که یک تیم پروژه می‌تواند آن‌ها را کنترل کند. مثال‌هایی از آن شامل عدم رعایت موعد مقرر یا برآورد نادرست بودجه توسط اعضای پروژه است.

ریسک مثبت یا فرصت

این ریسک‌ها بد نیستند و به عنوان فرصت شناخته می‌شوند. ریسک مثبت یک رویداد غیرمنتظره است که می‌تواند تاثیر خوبی بر پروژه داشته باشد. ریسک‌های مثبت ممکن است به دلیل عوامل داخلی مثل کارآمدتر‌شدن اعضای تیم با کمک یک ابزار جدید یا عوامل خارجی مثل تغییر سیاستی که به پروژه کمک می‌کند، روی دهد.

چرا مدیریت ریسک مهم است ؟

چرا مدیریت ریسک پروژه مهم است؟

مدیریت ریسک یک فعالیت واکنشی نیست. برای پی‌بردن به این‌که کدام ریسک ممکن است ایجاد شود، مدیریت ریسک باید در هر فرآیند برنامه‌ریزی گنجانده شود. در واقع مدیریت ریسک پروژه می‌گوید که چه خطراتی ممکن است بر پروژه تاثیر بگذارد و چگونه می‌توان این خطرها را کنترل و مدیریت کرد؟

ایجاد یک پروتکل مدیریت ریسک در فرهنگ یک سازمان با ایجاد مجموعه‌ای از ابزارها و الگوهای استاندارد، همراه با آموزش می‌تواند هزینه‌های اضافی را در طول زمان کاهش دهد. مواردی مانند سوابق و تاریخچه سازمان، آرشیوی از اطلاعات است که می‌تواند کمک کند تا در هنگام مواجه‌شدن یا نزدیک‌شدن به یک ریسک، غافلگیر نشده و از تجربیات موجود استفاده کنید. همچنین با بررسی نگرش‌های سازمان برای آگاهی بیشتر از ریسک، سازمان می‌تواند آن را به شکل بهتری کنترل کند و در نتیجه، باعث برنامه‌ریزی، سیاست و تصمیم‌گیری بهتر می‌شود.

روش‌های مدیریت ریسک پروژه

شناخت فرآیند و روش‌های مدیریت ریسک به شما کمک می‌کند تا ریسک‌ها را برنامه‌ریزی کرده و آن‌ها را پیش‌بینی کنید. در واقع این کار به شما کمک می‌کند تا یک فرآیند معمولی مدیریت ریسک و استراتژی‌های کاهش ریسک را درک کنید. آشنایی با این استراتژی‌ها، ابرازهایی برای مقابله با ریسک‌های قریب‌الوقوع به شما خواهد داد. روش‌های مدیریت ریسک پروژه و نحوه اجرای آن شامل مراحل زیر است:

فرآیند مدیریت ریسک

فرآیند مدیریت ریسک در یک پروژه روشی ساختاریافته برای مقابله با ریسک‌هایی است که می‌تواند در یک پروژه روی دهد. این فرآیند می‌تواند برای ریسک‌های مثبت یا منفی استفاده شود. با وجود برخی تغییرات جرئی، به طور معمول این فرآیند یا چرخه، مراحل زیر را دنبال می‌کند:

شناسایی خطرات

اولین قدم برای درک خطرات احتمالی این است که آن‌ها را بشناسید. در این مرحله، لیست ریسک‌هایی را که ممکن است بر پروژه اثر بگذارند تهیه و فهرستی از خطرات را که ممکن است ایجاد شوند، شناسایی کنید. اجرای یک برنامه فناوری جدید برای پروژه، نداشتن یک هدف روشن یا قابل تعریف، نداشتن امکانات کافی برای محافظت از سلامت و ایمنی اعضای تیم و… چند مثال مدیریت ریسک پروژه هستند.

تجزیه و تحلیل ریسک‌های احتمالی

در مرحله تحلیل، احتمال وقوع هر ریسک و تاثیر بالقوه آن بر پروژه به خوبی بررسی می‌شود. در این مرحله می‌توانید خطرات موجود را در یک نمودار قرار داده و به دنبال آن، اطلاعاتی مثل سطح اولویت و برنامه‌های کاهش‌دهنده ریسک را مشخص کنید. این اطلاعات می‌توانند به صورت کمی یا کیفی ثبت شوند.

اولویت‌دهی به ریسک‌ها

در این مرحله با استفاده از احتمال و تاثیر هر ریسک در پروژه، سطح آن را تعیین و ریسک‌ها را اولویت‌بندی کنید. یعنی در این بخش، بر اساس عواملی که تعیین کرده‌اید، به هر ریسک اولویتی بالا، متوسط و پایین اختصاص می‌دهید. اولویت‌بندی ریسک‌ها به تیم این فرصت را می‌دهد تا ببیند انرژی خود را در کاهش ریسک در چه بخش‌هایی باید بیشتر متمرکز کند.

کاهش خطرات

برای کاهش هر خطر باید طرح و برنامه‌ای داشته باشید. این طرح‌ها در نمودار تجزیه و تحلیل ریسک‌ها ثبت می‌شوند.

رصد کردن ریسک‌ها

در مرحله آخر، فرآیندی را برای نظارت بر هر ریسک با شروع پروژه تنظیم کنید. شما می‌توانید این کار را با اختصاص‌دادن اعضایی از تیم برای مراقبت از خطرات خاص و کاهش آن‌ها انجام دهید. این کار به شما اطمینان می‌دهد تا به‌طور مداوم آگاه باشید که ریسک‌ها کجا هستند و احتمال وقوع آن‌ها چقدر است. بنابراین در صورت وقوع، آماده مقابله با آن‌ها خواهید بود.

فرآیند برخورد با ریسک‌ها

فرآیند برخورد با ریسک‌

فرآیند مدیریت ریسک پروژه مسیری را برای شما ایجاد می‌کند تا با ریسک‌ها قبل از وقوع آن‌ها مواجه شوید. اما راه‌های واقعی برای کاهش آن‌ها چیست؟ اجتناب، پذیرش، کاهش و انتقال چهار راه متداول برای کاهش ریسک هستند. تصمیم‌گیری در مورد این که کدام مرحله برای مقابله با ریسک انتخاب شود یک علم دقیق نیست و باید از توانایی تصمیم‌گیری و تخصص خود برای این که کدام روش بهتر است، استفاده کنید. در این‌جا به جزئیات هر یک از تاکتیک‌های کاهش ریسک اشاره می‌کنیم:

اجتناب

بدیهی است که نمی‌توان از همه ریسک‌ها دوری کرد؛ اما گاهی انجام این کار در زمان مناسب می‌تواند بهترین ایده باشد. اگر احتمال وقوع خطر زیاد است، از آن اجتناب کنید. مثلا آیا یکی از فروشندگان مجموعه شما کار باکیفیتی ارائه نمی‌دهد؟ یک فروشنده دیگر پیدا کنید. آیا وقوع بارندگی باعث اختلال در برنامه‌ریزی‌های شما شده است؟ در صورت امکان کار را به یک محیط بسته یا به فصل آفتابی‌تر منتقل کنید.

پذیرش

پذیرش ریسک‌ها در صورتی می‌تواند منطقی باشد که احتمال وقوع آن‌ها کم بوده یا تاثیر کمی بر پروژه داشته باشد. در نهایت اگر خطر روی داد، نباید پروژه موجود از مسیر خود خارج شود. مثلا جایگزین‌کردن گل‌های لاله به جای آفتابگردان که برای تزئین یک سالن همایش در نظر گرفته شده‌است، یک مثال مدیریت ریسک پروژه است. در این مثال، جای‌گزین‌کردن یک نوع گل به جای دیگری خطری برای برگزاری همایش ندارد و لازم نیست مدیر پروژه برای تهیه یک نوع گل خاص خود را به دردسر بیندازد.

کاهش

کاهش ریسک به معنی تغییر در عناصر برنامه برای به‌حداقل‌رساندن احتمال وقوع خطر یا تاثیر بالقوه آن بر پروژه است. ریسک‌های متوسط و بالا گزینه‌های خوبی برای تلاش در جهت کاهش ریسک هستند. این کاهش معمولا نیاز به تلاش زیاد یا برنامه‌ریزی و سرمایه‌گذاری دارد. به عنوان مثال اگر یک تیم از کار عقب مانده باشد، مدیر پروژه می‌تواند برای کاهش ریسک، از استخدام اعضای جدید کمک بگیرد. اختصاص بودجه اضطراری و زمان‌بندی متغیر هم از جمله راهکارهای متداول برای کاهش ریسک در پروژه هستند.

انتقال

انتقال ریسک به معنای انتقال آن به سوی دیگری خارج از پروژه است. این کار می‌تواند به شکل برون‌سپاری بخشی از کار به شخص یا تیمی دیگر و کارهایی از این دست باشد. البته ممکن است خطر همچنان رخ دهد؛ اما تاثیر مستقیم آن بر پروژه شما توسط تیم یا فردی خارج از پروژه جذب خواهد شد.

شاخص‌های مدیریت ریسک پروژه

مدیریت ریسک بخش جدایی‌ناپذیر از مدیریت پروژه است. اما شما چطور می‌توانید مطمئن شوید که استراتژی‌های مدیریت ریسک شما به درستی کار می‌کنند؟ به همین دلیل، شما همیشه به شاخص‌هایی برای ردیابی و ارزیابی ریسک‌های پروژه خود نیاز دارید. شاخص‌های مدیریت ریسک پروژه عبارتند از:

ریسک‌های شناسایی شده

این‌ها ریسک‌های هستند که شما از آن‌ها آگاهید و می‌دانید که در طول پروژه روی خواهند داد. اگر استراتژی‌های کاهش ریسک دقیق باشد، متوجه خواهید شد که تعداد این ریسک‌های شناسایی‌شده در طول زمان کاهش می‌یابد یا در پروژه‌های بعدی ظاهر نمی‌شود.

ریسک‌های واقعی

ریسک‌های واقعی

همه ریسک‌های شناسایی‌شده به واقعیت تبدیل نمی‌شوند؛ اما قطعا برخی از آن‌ها روی خواهند داد. اگر متوجه شدید که تعداد ریسک‌های واقعی به اندازه تعداد ریسک‌های شناسایی‌شده است، احتمالا روند اندازه‌گیری ریسک‌های شما درست نیست.

ریسک‌های ناشناس و پیش‌بینی‌نشده

در حالی که پیش‌بینی ریسک‌ها فرآیندی چالش‌برانگیز است، مدیریت ریسک موثر نیازمند آن است که مدیران پروژه، اقداماتی را برای حل هر مشکل انجام دهند. شما باید از تجربیات خود برای شناسایی موقعیت‌های خطرناک و ایجاد راه‌حل‌هایی استفاده کنید که می‌توان برای مقابله با آن‌ها در صورت بروز به کار رود.

فراوانی ریسک‌ها

یک روش مدیریت ریسک تنها زمانی مناسب است که از شروع ریسک در مراحل بعدی پروژه جلوگیری کند. با این حال، اگر متوجه شدید این عدم اطمینان در مراحل مختلف پروژه همچنان وجود دارد، به این معنی است که تکنیک‌های مدیریت ریسک مناسبی در اختیار ندارید.

شدت ریسک‌ها

وقتی از شدت ریسک صحبت می‌کنیم می‌خواهیم بگوییم که چقدر جدیت خطر پیش‌بینی‌شده به خطر واقعی نزدیک‌ است. اگر مدیر ریسک شما ریسک‌های پروژه را به درستی ارزیابی می‌کرد، باید اقدامات کافی را برای محافظت از پروژه انجام می‌داد. در غیر این صورت می‌تواند منجر به ازدست‌دادن زمان و منابع شود.

هزینه‌های تحمیل‌شده به دلیل ریسک‌ها

در حالت ایده‌آل، استراتژی‌های مدیریت ریسک شما نه تنها باید به کاهش ریسک کمک کنند، بلکه باید به یافتن راه‌حل‌هایی مقرون‌به‌صرفه نیز منجر شوند. هنگامی که وضعیت ریسک فعلی خود را با یک پروژه یا جدول زمانی مربوط به گذشته مقایسه می‌کنید، ممکن است متوجه کاهش هزینه‌هایی شوید که به دلیل ریسک متحمل شده‌اید. این نشان‌دهنده مدیریت ریسک موثر است.

سرعت و اثربخشی راه‌حل‌ها

در نهایت، سرعت اجرای راه‌حل‌های کاهش ریسک و میزان موثربودن آن‌ها در کاهش ریسک نشان می‌دهد که سازمان شما چقدر آماده است. یک برنامه مدیریت ریسک قوی و موفق، طرحی است که به‌طور فعال با پیشرفت پروژه به‌روز می‌شود و در صورت وقوع خطر، به شرکت کمک می‌کند تا بدون دردسر زیاد به مسیر خود بازگردد.

نتیجه‌گیری

وجود ریسک در پروژه‌ها از اجتناب‌ناپذیرترین اتفاقاتی است که هر سازمان یا کسب‌و‌کاری با آن مواجه می‌شود. مدیریت ریسک پروژه باید این ریسک‌ها را به خوبی شناسایی کند و برای مقابله با آن‌ها طرح‌ها و برنامه‌هایی داشته باشد. هر چه این بخش از مدیریت پروژه بتواند قوی‌تر عمل کند، پروژه با چالش‌های کمتری مواجه می‌شود و در مسیر درست به سوی هدف مشخص پیش خواهد رفت. یک طرح مدیریت ریسک پروژه، نحوه تجزیه و تحلیل و کاهش خطرات احتمالی پروژه را برای تیم پروژه شرح می‌دهد.

سازمان بین المللی استاندارد سازی

سازمان بین المللی استاندارد

ISO یک سازمان غیردولتی است که پلی بین بخش دولتی و خصوصی ایجاد می‌کند و بزرگترین سازمان استاندارد در جهان است. بسیاری از مؤسسات عضو آن بخشی از ساختار دولتی کشورهای خود هستند یا توسط دولت‌ها مأموریت دارند. استانداردهای ایزو در سطح بین المللی مورد توافق کارشناسان قرار گرفته است. همچنین عضویت ISO فقط برای مؤسسات استاندارد ملی یا سازمان‌های مشابهی که نماینده استانداردسازی در کشور خود هستند (یک عضو در هر کشور) آزاد است.

تاریخچه سازمان بین‌المللی استاندارد

تاریخچه سازمان بین‌المللی استاندارد

طبق اعلام وب سایت رسمی ISO، این سازمان در سال 1946، زمانی که 65 نماینده از 25 کشور جهان برای بحث در مورد آینده استاندارد بین المللی در لندن گرد هم آمدند، به وجود آمد. سال 1947 سال رسمی تشکیل این سازمان با 67 کمیته فنی (گروه‌های متخصص با تمرکز بر یک موضوع خاص) بود.

سازمان بین المللی استاندارد چیست؟

سازمان بین المللی استاندارد چیست؟

ایزو یا ISO که مختصرشده International Organization for Standardization یا سازمان بین المللی استاندارد است، یک فدراسیون جهانی تشکیل‌شده از سازمان‌های ملی استاندارد است. ایزو یک سازمان غیردولتی است که متشکل از نهادهای استاندارد از بیش از 160 کشور است که یک نهاد استاندارد به‌عنوان نماینده هر کشور عضو آن است. به‌عنوان‌مثال، مؤسسه استاندارد ملی آمریکا نماینده ایالات متحده است.

اعضای ISO سازمان‌های ملی استاندارد هستند که در توسعه و ارتقای استانداردهای بین‌المللی برای فناوری، فرآیندهای آزمایش علمی، شرایط کاری، مسائل اجتماعی و موارد دیگر همکاری می‌کنند. ISO و اعضای آن سپس اسنادی را که جزئیات این استانداردها را نشان می‌دهند، می‌فروشند.

مجمع عمومی ISO مرجع تصمیم‌گیری آن است. این سازمان متشکل از نمایندگان اعضا و رهبران منتخب به نام افسران اصلی است. دفتر مرکزی این سازمان در ژنو، سوئیس است، جایی که یک دبیرخانه مرکزی بر عملیات نظارت دارد.

استانداردهای ISO چگونه تدوین می‌شوند؟

استانداردهای ISO چگونه تدوین می‌شوند؟

سازمان بین المللی استاندارد یک فرآیند شش مرحله‌ای برای تدوین استانداردها دارد. مراحل شامل موارد زیر است:

  • مرحله پیشنهاد. اولین گام در توسعه یک استاندارد جدید زمانی شروع می‌شود که انجمن‌های صنعتی یا گروه‌های مصرف‌کننده درخواستی ارائه دهند. کمیته ISO مربوطه تعیین می‌کند که آیا واقعاً استاندارد جدیدی لازم است یا خیر.
  • مرحله مقدماتی. یک گروه برای تهیه پیش‌نویس کاری استاندارد جدید، تشکیل می‌شود. این کارگروه متشکل از کارشناسان موضوع و ذی‌نفعان صنعت است. زمانی که پیش‌نویسْ رضایت‌بخش تشخیص داده شود، کمیته مادرِ گروه کاری تصمیم می‌گیرد که کدام مرحله بعدی رخ دهد.
  • مرحله کمیته. این یک مرحله اختیاری است که طی آن اعضای کمیته اصلی، پیش‌نویس استاندارد را بررسی می‌کنند و نظر می‌دهند. زمانی که کمیته در مورد محتوای فنی پیش‌نویس به اجماع رسید، می‌تواند به مرحله بعدی برود.
  • مرحله استعلام. در این مرحله، پیش‌نویس استاندارد بین‌المللی  (DIS)برای نظرات و در نهایت رأی‌گیری بین اعضای ISO توزیع می‌شود. اگر DIS در این مرحله بدون هیچ تغییر فنی تأیید شود،ISO  آن را به‌عنوان استاندارد منتشر می‌کند. در غیر این صورت به مرحله تأیید منتقل می‌شود.
  • مرحله تأیید. پیش‌نویس استاندارد به‌عنوان پیش‌نویس نهایی استاندارد بین المللی (FDIS) به اعضای ISO  ارائه می‌شود. آن‌ها به تأیید استاندارد جدید رأی می‌دهند.
  • مرحله انتشار. اگر اعضای ISO استاندارد جدید را تأیید کنند، FDIS به‌عنوان یک استاندارد رسمی بین‌المللی منتشر می‌شود.

درنهایت هم اعضای شرکت‌کننده ISO در مورد تأییدیه‌های استاندارد رأی می‌دهند. یک استاندارد باید از حداقل دو سوم اعضای شرکت کننده رأی مثبت و نهایتا از حداکثر از یک چهارم اعضای شرکت‌کننده رأی منفی دریافت کند.

مزایای گواهینامه‌های سازمان بین المللی استاندارد

مزایای گواهینامه‌های سازمان بین المللی استاندارد

گواهینامه ISO یک مهر تأیید شخص ثالث است که نشان می‌دهد یک شرکت یا کسب‌و‌کار به یکی از استانداردهای بین المللی ایجاد و منتشر‌شده توسط سازمان بین المللی استاندارد (ISO) پایبند است. ایزو یک سازمان بین‌المللی غیردولتی است که کارشناسان را گرد‌هم می‌آورد تا اطلاعات را به اشتراک بگذارند و استانداردهای جهانی ایجاد کنند و راه‌حل‌هایی برای مشکلات جهانی پیشنهاد می‌کند. در ادامه چند مورد از مزایای گواهینامه‌های ایزو را مرور می‌کنیم:

  • اعتبار بین المللی: گواهینامه ISO برای کمک به سازمان برای ایجاد اعتبار در تجارت جهانی حیاتی است.
  • رضایت مشتری: استانداردهای ISO برای کمک به کسب‌و‌کارها طراحی شده‌اند تا خدمات بهتری را به مصرف‌کنندگان خود ارائه دهند و در‌عین‌حال رضایت مشتری را نیز افزایش دهند.
  • مناقصات دولتی: برای شرکت در مناقصات دولتی، گواهی ISO مورد نیاز است.
  • کارایی عملکردی سازمانی: دریافت گواهینامه ISO باعث بهبود کارایی عملکرد سازمان می‌شود. آژانس صدور گواهینامه ISO می‌تواند در توسعه SOPها (روش‌های عملیاتی استاندارد) و دستورالعمل‌های کاری کمک کند. زمانی که ISO پیاده‌سازی می‌شود، منابع سازمان بهتر مدیریت می‌شوند.
  • کیفیت محصول: دریافت گواهینامه ISO تضمین می‌کند که کیفیت محصول مطابق با استانداردهای بین‌المللی است و احتمال رد سفارش محصول ناشی از محصولات معیوب را کاهش می‌دهد.
  • بازارپذیری: گواهینامه ISO اعتبار شرکت را افزایش می‌دهد و مستقیماً به بازاریابی کمک می‌کند.

سازمان بین‌المللی استانداردسازی با ارائه گواهینامه ایزو مشاغلی را مشخص می‌کند که به استانداردهای کیفیت و همچنین سیستم‌های مدیریت کیفیت مورد نیاز برای رعایت آنها متعهد هستند. گواهینامه توسط یک سیستم ممیزی داوطلبانه و مستقل به دست می‌آید و حفظ می‌شود. این مسئولیت‌پذیری، از شرکت‌ها در حفظ و بهبود کیفیت محصول و خدمات خود حمایت می‌کند.

ارتباطات بازاریابی چیست و چه نقشی در موفقیت کسب‌و‌کار دارد؟

ارتباطات بازاریابی چیست و چه نقشی در موفقیت کسب‌و‌کار دارد؟

ارتباطات بازاریابی بخشی پیچیده و اساسی از از تلاش‌های بازاریابی یک شرکت است. حتما می‌دانید که هر شرکتی برای برقراری ارتباط با بازار و فروش محصول و خدمات خود از ابزارهایی کمک می‌گیرد. ارتباطات بازاریابی که زیرمجموعه‌ای از مدیریت بازاریابی است، وظیفه برقراری ارتباط و هماهنگی بین این ابزارها را بر عهده دارد. این مقاله به شما کمک می‌کند تا بدانید ارتباطات بازاریابی چیست و چگونه در پیش‌برد اهداف شرکت‌ها نقش دارد.

ارتباطات بازاریابی چیست؟

ارتباطات بازاریابی چیست؟

ارتباطات بازاریابی (Marketing Communications) که به اختصار MarCom نامیده می‌شود، شامل ابزارهایی است که شرکت‌ها برای انتقال پیام‌هایی در مورد محصولات و خدمات خود به کار می‌گیرند. استفاده از این ابزارها ممکن است مستقیم یا غیرمستقیم باشد و با هدف ترغیب افراد به خرید، به کار می‌رود. به عبارت دیگر می‌توان گفت فعالیت‌های ارتباطی که شرکت برای تبادل اطلاعات کالاها و خدمات خود به مشتریان اتخاذ می‌کند، ارتباطات بازاریابی نامیده می‌شود.

بخش مدیریت بازاریابی از ابزارهای ارتباطی برای ایجاد آگاهی از برند در بین مشتریان بالقوه کمک می‌گیرد و از این طریق، تصویری از محصول در ذهن آن‌ها ایجاد می‌کند. از این تصویر به عنوان راهکاری برای کمک به تصمیم‌گیری بهتر استفاده می‌شود. در واقع ارتباطات بازاریابی راه‌حل‌هایی برای سوالات زیر ارائه می‌دهد:

  • چرا باید از محصول استفاده شود؟
  • چگونه می‌توان از محصول استفاده کرد؟
  • چه کسی می‌تواند از محصول استفاده کند؟
  • کجا می‌توان از محصول استفاده کرد؟
  • چه زمانی می‌توان از محصول استفاده کرد؟

عناصر ترکیب ارتباطات بازاریابی

عناصر ترکیب ارتباطات بازاریابی

ارتباطات بازاریابی از ابزارهای مختلفی ساخته شده‌ است که یک شرکت می‌تواند برای اطلاع‌رسانی، ترغیب یا یادآوری به مشتریان در مورد کالاها و خدمات خود اتخاذ کند. این ابزارهای ارتباطی در مجموع به عنوان ارتباطات بازاریابی نامیده می‌شوند. عناصر مختلف تشکیل دهنده ارتباطات بازاریابی عبارتند از:

تبلیغات

تبلیغات روشی غیرمستقیم و دارای هزینه است که توسط شرکت‌ها برای اطلاع‌رسانی به مشتریان درباره کالاها و خدمات یک شرکت، از طریق رسانه‌های چاپی، تصویری، وب‌سایت‌ها و… ارائه می‌شود. با این روش می‌توان حجم عظیمی از مخاطبان را از محصول و خدمات شرکت آگاه کرد.

استفاده از تکنیک‌های مختلف فروش

این روش شامل ایجاد انگیزه‌های کوتاه‌مدت در راستای متقاعد‌کردن مشتریان برای شروع خرید کالا و خدمات است. این تکنیک نه تنها به حفظ مشتریان فعلی کمک می‌کند، بلکه می‌تواند مشتریان جدید را هم جذب کند. تخفیف، بازپرداخت، طرح رایگان خرید، ارائه کوپن و… برخی از ابزارهای ارتقای فروش از این طریق هستند.

رویدادها

برخی از شرکت‌ها از رویدادهای ورزشی، سرگرمی، اجتماعی و… حمایت می‌کنند تا برند خود را در ذهن مشتریان تقویت کنند. این کار می‌تواند تاثیر خوبی در فروش داشته و ارتباط طولانی‌مدت با مشتریان ایجاد کند.

فعالیت‌های عام‌المنفعه

شرکت‌ها فعالیت‌های اجتماعی متعددی را با هدف ایجاد تصویر مثبت از برند خود در بازار انجام می‌دهند. رایج‌ترین فعالیت‌هایی که شرکت‌ها در این زمینه انجام می‌دهند شامل اهدای بخشی از سود به آموزش کودکان، برگزاری اردوهای اهدای خون، درخت‌کاری و… است.

بازاریابی مستقیم

با استفاده از فناوری‌های نوین مثل تلفن همراه، فکس و…، شرکت‌ها می‌توانند ارتباط مستقیمی با مشتریان خود داشته باشند. این ارتباط بدون دخالت شخص یا ارگان سوم و تنها بین خریدار و فروشنده کالا یا خدمات است.

بازاریابی تعاملی

این شیوه بازاریابی به‌تازگی به عنوان یک ابزار ارتباطی محبوبیت پیدا کرده و در آن مشتریان می‌توانند به صورت آنلاین با شرکت‌ها تعامل داشته و سوالات خود را مطرح کنند.

بازاریابی دهان به دهان

یکی از پرکاربردترین روش‌های ارتباطی است که در آن، مشتریان تجربیات خود را در مورد کالاها و خدماتی که اخیرا خریداری کرده‌اند، با سایر افراد به اشتراک می‌گذارند. این روش برای شرکت‌ها بسیار حیاتی است؛ چون موفقیت فروش به این بستگی دارد که مشتری در مورد برند چه احساسی داشته و چه پیامی را در مورد آن به دیگران انتقال می‌دهد.

فروش شخصی

این یک روش سنتی از ارتباطات بازاریابی است که در آن فروشندگان مستقیما به مشتریان احتمالی نزدیک شده و آن‌ها را از کالاها و خدمات خود مطلع می‌کنند. این روش یکی از مطمئن‌ترین روش‌های ارتباطی است؛ چون به‌طور مستقیم انجام می‌شود. چنین ارتباطی ممکن است به‌صورت شفاهی، رو در رو، کتبی یا از طریق ارسال ایمیل یا پیامک برقرار شود.

اهداف ارتباطات بازاریابی

اهداف ارتباطات بازاریابی

ارتباطات بازاریابی دو هدف عمده دارد که آگاهی از آن‌ها می‌تواند به درک بهتر نقش ارتباطات در بازاریابی کمک کند:

ایجاد و حفظ تقاضا با اولویت محصول

ایجاد اولویت معمولا یک تلاش طولانی‌مدت بوده که با استفاده از ابزارهای ارتباطی برای کمک به حفظ جایگاه محصول یا شرکت در ذهن مشتری هدف انجام می‌شود. ساختن یک نام تجاری زمان می‌برد و مستلزم ثبات خاصی در رابطه با عناصر اصلی محصول، قیمت‌گذاری، توزیع و… است. به همین دلیل می‌تواند نشان‌دهنده تعهد شرکت‌ها در قبال محصول یا خدمات‌شان باشد.

این نکته را در نظر بگیرید که ایجاد اولویت با ایجاد یک نام تجاری، بر سهم بازار، سودآوری و حتی دسترسی به استعدادها اثر می‌گذارد. بنابراین دست‌آورد و ارزش بلندمدتی برای شرکت به حساب می‌آید.

کوتاه‌کردن چرخه فروش

این هدف به معنی کمک به شرکای فروش و ارتباطات در تلاش برای شناسایی، مشارکت و ارائه محصول یا خدمات به مشتری است. درک فرآیند خرید مشتری می‌تواند بینش مهمی در مورد این‌که چگونه می‌توان چرخه فروش را کوتاه کرد، به ارمغان آورد.

در مورد محصولات با تکنولوژی بالا، چرخه فروش شامل میزان قابل توجهی از آموزش مشتری در مراحل اولیه فرآیند خرید است. ارتباطات بازاریابی باید روی ایجاد، بسته‌بندی و ارائه اطلاعات مرتبط به خریدار در طول فرآیند خرید تمرکز کند تا بتواند این نیاز آموزشی را برآورده کند.

به‌طور کلی، تکنیک‌های ارتباطی که برای کوتاه‌کردن چرخه فروش به کار می‌روند، حرفه‌ای‌تر از برندسازی و ایجاد اولویت محصول هستند. با این حال، استراتژی شما برای دست‌یابی به هر دو هدف ارتباطات بازاریابی باید متعادل باشد؛ در غیر این صورت اگر یک هدف بر دیگری اولویت داشته باشد، مشروعیت طرح زیر سوال خواهد رفت. شما باید با فروشندگان، شرکای تجاری و مشتریان خود همکاری کنید تا این تعادل به درستی برقرار شود.

استراتژی ارتباطات بازاریابی چیست؟

استراتژی ارتباطات بازاریابی چیست؟

استراتژی ارتباطات بازاریابی نوعی استراتژی است که یک شرکت یا فرد برای دست‌یابی به بازار هدف خود از طریق انواع مختلف ارتباطات به کار می‌گیرد. این استراتژی شامل بخش‌های زیر است:

پیام

پیام همان چیزی است که باید گفته شود و شما آن را به مخاطب‌های احتمالی خود تحویل می‌دهید. این پیام‌ها به سه سوال اساسی پاسخ می‌دهند:

  • چرا مخاطب باید به آن اهمیت دهد؟
  • چه چیزی ارائه می‌دهد؟
  • درخواست فرستنده از مخاطب چیست؟

پیام شما باید جذابیت کافی داشته و مخاطب را برای استفاده از محصول ترغیب کند. مثلا بسیاری از شما ممکن است تمایلی به خرید “ماهی سرد و مرده پیچیده‌شده در جلبک” نداشته باشید؛ اما وقتی اسم “سوشی” بر روی آن بگذارید، احتمالا افراد زیادی برای خرید صف می‌کشند!

رسانه

رسانه همان محلی است که پیام شما از طریق آن به مخاطب عرضه می‌شود. رسانه می‌تواند چاپی (مثل روزنامه یا مجله)، اینترنتی (وب‌سایت، پادکست و…)، فراگیر (رادیو، تلویزیون و…) یا رسانه‌های اجتماعی (فیس‌بوک، توییتر و…) باشد. معمولا پیشنهاد می‌شود که چندین رسانه برای دست‌یابی به مخاطبان متنوع داشته باشید؛ اما رسانه‌ای که بیشتر مشتریان احتمالی شما از آن‌ها استفاده می‌کنند، باید به عنوان رسانه هدف، بالاتر از سایر رسانه‌ها باشد.

هدف

مخاطب یا هدف به این معنی است که می‌خواهید پیام شما به چه کسی برسد؛ همه مردم روی زمین یا اهالی یک شهر؟ نکته گیج‌کننده این است که معمولا مخاطبان متعددی وجود دارد که می‌خواهید با آن‌ها ارتباط برقرار کنید. هر گروه از این مخاطبان متنوع به پیام‌ها، رسانه‌ها و پیام‌رسان‌های خاص خود نیاز دارند. در این‌جا باید از استراتژی‌های مختلف برای جذب حداکثری مخاطبان خود استفاده کنید.

نحوه به‌کارگیری استراتژی ارتباطات بازاریابی

نحوه به‌کارگیری استراتژی ارتباطات بازاریابی

نحوه انجام این کار تا حد زیادی به تجربه، نوع کسب‌و‌کار و بودجه شما بستگی دارد. استراتژی ارتباطات طیف وسیعی از فعالیت‌هایی را که برای بازاریابی محصولات یا خدمات انجام می‌شود، در بر می‌گیرد. هر استراتژی بازاریابی یکپارچه باید از این سه اصل پیروی کند:

هم‌سویی با برند

انتخاب کانال‌های بازاریابی باید با برداشت شما از برند هم‌سو و منطبق باشد. مثلا برای تبلیغ فروش ساعت‌های لوکس هرگز نباید به سراغ روزنامه‌نگاران رسانه‌های محلی بروید؛ بلکه برای این کار باید برقراری ارتباط با روزنامه‌نگاران مجله تایم را امتحان کنید!

هم‌سویی با مشتری

برای این کار باید از قدیمی‌ترین قانون بازاریابی پیروی کنید: “در جایی باشید که مشتریان شما از قبل حضور دارند“. بهتر است کانال‌هایی را انتخاب کنید که مشتریان شما قبلا در آن‌ها حضور داشته و همچنان فعال هستند. اگر گروه هدف شما جوانان هستند، می‌توانید تبلیغات در پلتفرم‌های رسانه‌های اجتماعی مثل اینستاگرام و فیس‌بوک را امتحان کنید. قطعا تبلیغات تلویزیونی بهترین گزینه برای جذب مخاطبان هدف شما نخواهد بود!

هم‌سویی با بودجه

یک کانال بازاریابی را انتخاب کنید که با بودجه شما هماهنگی داشته باشد. اگر بودجه کافی ندارید، از روش‌های کم‌هزینه‌تر و عمومی استفاده کرده و به دنبال ریسک در تبلیغات نباشید؛ چون ممکن است به ورشکستگی ختم شود!

چگونگی ایجاد ارتباطات بازاریابی برای استارتاپ

اگر یک شرکت کوچک یا استارتاپ هستید، ارتباطات بازاریابی شما با یک کسب‌و‌کار بزرگ بسیار متفاوت خواهد بود. مقرون به صرفه‌بودن این ارتباطات برای یک استارتاپ در اولویت قرار دارد. برای کاهش هزینه‌ها بهتر است به‌طور همزمان در چندین کانال و پلتفرم‌های ارتباطی آنلاین و آفلاین، رسانه‌های اجتماعی و… فعالیت داشته باشید.

یکی از موثرترین استراتژی‌های بازاریابی در چنین شرایطی، استفاده از خدمات تبلیغاتی پربازدید و کم‌هزینه است. برای این کار باید به اینفلوئنسرها، روزنامه‌نگاران و وبلاگ‌نویسان نزدیک شده و از طریق آن‌ها، داستان‌هایی در مورد شرکت، نام تجاری و محصولات خود عرضه کنید. مطرح‌شدن در یک رسانه معمولا یک راه عالی برای قرارگرفتن در مقابل تعداد زیادی مشتری بالقوه است. انجام یک طرح ارتباطی بازاریابی برای مطرح‌شدن در رسانه‌ها دارای سه مرحله است:

  • ایجاد داستانی که در کانال هدف شما قرار داشته و با برند شما هم‌سو است. این داستان باید به علایق مشتریان ایده‌آل شما بپردازد.
  • یافتن اهداف رسانه‌ای که به محصولات شما علاقه‌مند بوده و مخاطبان آن‌ها، بازار هدف شما را تشکیل می‌دهند.
  • ایجاد روابط با اهداف رسانه‌ای و ارائه ایده‌های خود در آن‌ها

نتیجه‌گیری

ارتباطات بازاریابی شامل مجموعه ابزارهایی است که شرکت‌ها از آن‌ها برای انتقال پیام خود به مخاطبان‌شان استفاده می‌کنند. هدف این ابزارها، کوتاه‌کردن چرخه فروش است. باید توجه کنید که هدف ارتباطات تنها جذب مشتریان جدید نیست؛ بلکه آن‌ها به‌طور فعال تلاش می‌کنند تا در کنار جذب مشتریان جدید، از طریق تعامل با مشتریان قبلی خود، آن‌ها را حفظ کنند. اگر می‌خواهید درباره ارتباطات بازاریابی، مدیریت مرتبط با آن و موضوعاتی مانند گواهینامه ایزو و نحوه دریافت آن بیشتر بدانید، به وب‌سایت مراجعه یا از کارشناسان ما راهنمایی بگیرید.

منبع1 / منبع2

ابزارهای مدیریت دانش و نقش آن در پیشرفت سازمان

ابزارهای مدیریت دانش و نقش آن در پیشرفت سازمان

دانش شما کسب‌و‌کار شماست؛ یعنی دانش و ابزارهای مدیریت دانش است که شما را از رقبا متمایز کرده و مزیت‌های رقابتی در بازار ایجاد می‌کند. مدیریت دانش فرآیند ایجاد، استفاده، اشتراک‌گذاری و مدیریت اطلاعات در یک سازمان است. برای فعال‌کردن این فرآیند، سازمان‌ها باید ابزارهای مدیریت دانش را که به‌عنوان بخشی از سیستم مدیریت دانش آن‌ها گنجانده شده است، پیاده‌سازی کنند. این ابزارها تضمین می‌کنند که عملکردهای مهم مدیریت دانش به‌طور قابل اعتماد و پیوسته انجام می‌شوند تا کسب‌و‌کار شما از آن سود ببرد. در این مطلب با مفهوم مدیریت دانش، ابزارها و استانداردهای آن بیشتر آشنا خواهید شد.

مدیریت دانش

مدیریت دانش

مدیریت دانش (Knowledge Management) که به‌صورت خلاصه KM نامیده می‌شود، فرآیند کسب، تولید، توزیع و استفاده موثر از دانش است. به عبارت دیگر می‌توان گفت مدیریت دانش، به معنای یافتن یا ایجاد هر چه بیش‌تر دانش نهادی و استفاده از آن برای گسترش دامنه سازمان است. یک سازمان ممکن است از مدیریت دانش برای بهره‌وری بیش‌تر و مقرون‌به صرفه‌تر یا تصمیم‌گیری آگاهانه‌تر استفاده کند. تقریبا همه چیز در سازمان به دانش متکی است.

مدیریت دانش اساسا در مورد رساندن دانش مناسب به فرد مناسب در زمان مناسب است. این به خودی خود ممکن است خیلی پیچیده به نظر نرسد، اما پیوندی قوی با استراتژی شرکت، درک مکان و اشکال دانش و فرآیندهایی که عملکردهای سازمانی را در بر می‌گیرند دارد. مدیریت دانش ممکن است شامل ایجاد دانش جدید باشد یا صرفا بر اشتراک، ذخیره‌سازی و اصلاح دانش تمرکز کند.

استاندارد مدیریت دانش به عنوان ایزو ۳۰۴۰۱ معرفی می‌شود. این سند الزامات و رهنمودهایی را برای استقرار، پیاده‌سازی، حفظ، بازنگری و بهبود یک سیستم مدیریت موثر برای مدیریت دانش در سازمان‌ها ارائه می‌دهد. استاندارد مدیریت دانش که در سال ۲۰۱۸ منتشر شده، برای هر سازمانی فارغ از نوع، اندازه و محصول یا خدماتی که ارائه می‌کند قابل اجرا است و شرکت‌ها می‌توانند اقدام به دریافت گواهینامه ایزو در این زمینه کنند.

در ادامه به برخی از مهم‌ترین مواردی که داشتن دانش در آن‌ها به نفع سازمان است اشاره می‌کنیم:

تعامل با مشتریان

مستلزم داشتن اطلاعاتی است که آن‌ها می‌خواهند یا برای پشتیبانی از مشتریان نیاز دارند. این به نوبه خود شما را به عنوان مدیر یک کسب‌و‌کار، ملزم به جمع‌آوری اطلاعات برای تولید محصولات یا خدمات بهتر می‌کند.

ایجاد محتوا

این بخش از بازاریابی مستلزم ارسال پیام‌های مفید و جذاب در مورد کسب‌و‌کار شما است.

توسعه فرآیندهای داخلی

رویه‌های عملیاتی استاندارد یا توسعه فرآیندهای داخلی، اطلاعات گام‌به‌گامی هستند که به هم می‌پیوندند تا دستورالعمل‌هایی در مورد نحوه انجام عملیات معمول کسب‌و‌کار ایجاد کنند.

ابعاد مختلف پیاده‌سازی مدیریت دانش

ابعاد مختلف پیاده‌سازی مدیریت دانش

پیاده‌سازی مدیریت دانش دارای ابعاد مختلفی است که عبارتند از:

استراتژی

استراتژی مدیریت دانش باید به استراتژی شرکت وابسته باشد. هدف مدیریت، به ‌اشتراک‌گذاری و ایجاد دانش ارزشمند مرتبط است که به برآوردن نیازهای تاکتیکی و استراتژیک کمک می‌کند.

فرهنگ سازمانی

فرهنگ سازمانی یک از بخش‌های جهت‌دهنده در تعریف سازمان است که بر نحوه تعامل افراد، زمینه‌ای که دانش در آن ایجاد شده، مقاومتی که در برابر این تغییرات خاص خواهند داشت و نحوه به اشتراک‌گذاری دانش تاثیر می‌گذارد.

فرآیندهای سازمانی

فرآیندها، محیط‌ها و سیستم‌های مناسبی که مدیریت دانش را قادر می‌سازند در سازمان پیاده‌سازی شود.

مدیریت و رهبری

مدیریت دانش به رهبری شایسته و باتجربه در همه سطوح نیاز دارد. طیف گسترده‌ای از نقش‌های مرتبط با مدیریت دانش، کارگزاران دانش و… وجود دارد که ممکن است یک سازمان نیاز به اجرای آن نداشته باشد.

فناوری

سیستم‌ها، ابزارها و فناوری‌هایی که متناسب با نیازهای سازمان هستند، به درستی طراحی و اجرا شوند.

سیاست

حمایت بلندمدت برای اجرا و تداوم ابتکاراتی که تقریبا تمام عملکردهای سازمانی را در بر می‌گیرد. اجرای این سیاست‌ها ممکن است از بعد مالی و زمانی پرهزینه باشد و اغلب بازده سرمایه‌گذاری مستقیم و قابل مشاهده‌ای ندارند.

ابزار مدیریت دانش

ابزار مدیریت دانش

یک ابزار مدیریت دانش (Knowledge Management Tools) فرآیند جذب، سازمان‌دهی و گسترش دانش را در سراسر سازمان ساده می‌کند. همچنین ممکن است به عنوان یک راه‌حل مدیریت دانش یا نرم‌افزار پایگاه داده هم شناخته شود. در واقع این ابزارها بسیاری از فرآیندهایی را که قبلا دستی و خسته‌کننده بودند، خودکار می‌کند و توانایی شما را برای سازمان‌دهی و بازیابی اطلاعات – به ویژه در مواقعی که زمان کمی در اختیار دارید – ساده می‌کند.

به عبارت دیگر می‌توان گفت ابزارهای مدیریت دانش به ارائه یک مخزن برای تمامی اطلاعات، داده‌ها و دانش کمک می‌کنند تا ذخیره‌سازی و بازیابی آسان‌تر شود. نقش تکنولوژی در مدیریت دانش برای به‌کارگیری این ابزارها بسیار مهم است. ابزارهای مدیریت دانش به هر نوع سیستم، نرم‌افزار یا سیستم فناوری اطلاعاتی اشاره دارند که:

  • دانش را ذخیره و بازیابی می‌کند
  • جریان اطلاعات را ساده می‌کند
  • محتوا را جمع‌آوری می‌کند
  • کار تیمی و همکاری را بهبود می‌دهد
  • اتلاف زمان و منابع را کاهش می‌دهد
  • کیفیت خدمات را ارتقا می‌دهد
  • منابع دانش را به سرعت پیدا می‌کند
  • به مدیران کمک می‌کند تا تصمیمات تجاری بهتری بگیرند

برخی از اطلاعاتی که یک سیستم مدیریت دانش از طریق ابزارها به دست می‌آورد شامل موارد زیر است:

  • اسناد مانند پرسش‌های متداول درباره محصول، دفترچه‌های راهنمای شرکت، داده‌های مشتری، محتواهای مرتبط با محصول و…
  • داده‌های تیم مانند اطلاعات رقبا، اهداف استراتژیک، پروژه‌های تحقیق و توسعه، جدول زمانی و…
  • داده‌های سازمانی مانند اطلاعات برند، نمودارهای سازمانی، نمودارهای اداری و گردش کار و…
  • اخبار سازمانی مانند امتیازات، به‌روز‌رسانی‌های تبلیغاتی، معرفی رسانه‌های شرکت و به‌روز‌رسانی‌های فناوری اطلاعات

البته این فهرست می‌تواند بسیار طولانی باشد؛ چون ابزار مدیریت دانش مناسب می‌تواند تقریبا هر نوع فایلی را ضبط و ذخیره کند.

چرا ابزارهای مدیریت دانش مهم هستند؟

چرا ابزارهای مدیریت دانش مهم هستند؟

ابزارهای مدیریت دانش با هدف مدیریت دانش به خاطر دانش کار نمی‌کنند. هدف آن‌ها ایجاد سیستم‌ها، تکنیک‌ها و چارچوب‌هایی است که این اطلاعات را به خوبی جمع‌آوری و استفاده کند و در عین حال، مطمئن شود که با استراتژی کلی کسب‌و‌کار هم‌خوانی دارد. محققان می‌گویند حدود ۴۰ درصد کارکنان در انتقال دانش، ضعیف یا بسیار ضعیف هستند. علاوه بر این، بین ۷ تا ۲۰ درصد از آن‌ها هم، زمان کار خود را صرف تکرار راه‌حل‌های به‌کارگرفته از سوی دیگران می‌کنند. بدیهی است که دنیای تجارت به ابزارهای مدیریت دانش مناسب نیاز جدی دارد تا به مدیریت بهتر اطلاعات خود و کاهش هدررفت‌ها کمک کند.

خدمات‌رسانی به مشتری بدون داشتن دانش مانند پرواز کورکورانه است! در نظرسنجی‌های متعدد، کاربران از کمبود دانش به عنوان مانعی برای خدمات‌رسانی مناسب به مشتری ابراز تاسف کرده‌اند. به‌طور کلی ده‌ها مزیت برای مدیریت دانش و ابزارهای مرتبط با آن وجود دارد که برخی از مهم‌ترین آن‌ها شامل موارد زیر هستند:

  • حفظ دانش را افزایش می‌دهند؛ چون منبع اصلی دانش با گذشت زمان رشد می‌کند. یک سیستم مدیریت دانش ابری، دسترسی به آن را حتی آسان‌تر هم خواهد کرد
  • تصمیم‌گیری‌ها سریع‌تر انجام می‌شوند؛ چون اطلاعات همیشه در دسترس هستند
  • بهره‌وری افزایش می‌یابد؛ چون تیم کاری، دانش را به‌صورت دستی از طریق ایمیل و سایر ابزارها منتقل نمی‌کند
  • کسب‌و‌کار به‌ شکل مستمر رشد می‌کند؛ زیرا با جمع‌آوری و سازماندهی اطلاعات، مجموعه‌ای از ایده‌ها را ایجاد کرده که تیم کاری می‌تواند آن‌ها را در عمل پیاده کند
  • باعث هم‌سویی بیشتر تیم می‌شود؛ چون همه همیشه به‌روزترین اسناد و اطلاعات موجود را در اختیار دارند
  • امنیت به حداکثر‌ می‌رسد؛ چون تمام اسناد مهم و اطلاعات حساس در محیط رمزگذاری‌شده قرار دارند

بهترین ابزارهای مدیریت دانش

بهترین ابزارهای مدیریت دانش

طیف گسترده‌ای از ابزارهای مدیریت دانش در دسترس هستند که همه آن‌ها قادرند بر انواع دانش تمرکز کنند و کارایی را در بخش‌های مختلف کسب‌و‌کار بهبود دهند. برخی از آن‌ها برای بهبود همکاری بین تیم طراحی شده‌اند و برخی دیگر برای پیگیری مشتریان و رفتار آن‌ها. واقعیت این است که اگر اطلاعات دارای ارزش باشند، ابزار تخصصی برای کمک به مدیریت، نظارت، اشتراک‌گذاری و ارزیابی داده‌ها برای استفاده بهینه وجود دارد. انواع ابزارهای مدیریت دانش عبارتند از:

مدیریت اسناد

داشتن اسناد و مدارک مناسب در زمان مناسب به بهبود عملکردها و ارتقای کسب‌و‌کار کمک کند. اکنون همه‌چیز به‌سرعت پیش می‌رود و شما نمی‌توانید از نسخه‌های قدیمی اسناد استفاده کنید یا وقت خود را برای ارسال ایمیل‌های پشت سر هم تلف کنید. شما نیاز به دسترسی فوری و ۲۴ ساعته به اسناد دارید.

پایگاه دانش داخلی

این یک ابزار پایه دانش است که به‌عنوان یک مرکز دانش یا مرکز کمک برای کارمندان عمل می‌کند. این پایگاه اغلب مملو از مقالات داخلی است که تمام مراحل و فرآیندهای کار را مشخص می‌کند و پیوندهایی به اسناد مشترک مهم و سایر مقالات مرتبط دارد.

مدیریت محتوا

محتوا برای بسیاری از سازمان‌ها حکم پادشاه را دارد. تنها راه برای ایجاد محتوای عالی، جمع‌آوری بهترین اطلاعات ممکن است. مدیریت محتوا به ایجاد محتوا، قالب‌بندی، ذخیره‌سازی و انتشار آن خلاصه می‌شود. بخش بزرگی از این فرآیند، جمع‌آوری اطلاعات و انتشار آن است. البته تجزیه اطلاعات به شکل ساده و به روشی که برای همه قابل درک باشد، چالش‌برانگیز است.

اتوماسیون

شرکت‌ها از اتوماسیون و هوش مصنوعی برای دریافت، تغییر، ارائه و به‌کارگیری دانش استفاده می‌کنند. با توجه به این که بخش زیادی کارمندان در محیط کار احساس فرسودگی می‌کنند، این امر مفید به نظر می‌رسد و بیشتر آن‌ها تمایل دارند کارهای روزمره خود را خودکار انجام دهند. ابزارهای مبتنی بر هوش مصنوعی و مجهز به اتوماسیون در حال حاضر بازی را به طرق مختلف تغییر داده‌اند و مدیریت دانش را پیش می‌برند.

مدیریت موجودی

آگاهی از فهرست موجودی و برنامه‌های تدارکاتی شرکت بسیار ارزشمند است. دانستن این که کدام تامین‌کنندگان با کمبود، تاخیر در انتقال یا مشکلات تدارکات مواجه هستند، تاثیرات زیادی بر عملکرد دارد. متعادل‌کردن مواد ورودی و محصولات خروجی به‌طور موثر، به معنای هزینه‌های ذخیره‌سازی کمتر، گردش موجودی و مشتریان راضی‌تر است که در مجموع منجر به افزایش سود شرکت خواهد شد.

ابزارهای همکاری

مدیریت دانش به معنی انباشت دانش برای تعداد کمی از افراد منتخب نیست. بلکه مفهوم آن رساندن دانش به تیم مشتریان، سهام‌داران و فروشندگان و… است که برای به دست‌آوردن آن تلاش زیادی کرده‌اید.

مدیریت پروژه

مدیریت پروژه

این احتمال وجود دارد که تیم کاری، مقدار زیادی از زمان خود را صرف پاسخ‌گویی روزانه به خواسته‌های مشتریان کند. اما حفظ رابطه با هر مشتری برای یک تجارت بزرگ ضروری است. این‌جاست که مدیریت پروژه وارد عمل می‌شود. این کار نیاز به یک هدف دارد و هدایت پروژه‌های داخلی بخش عمده‌ای از آن است.

در سال ۲۰۲۲ و بعد از گذشت دو سال از شروع همه‌گیری کرونا که بسیاری از شرکت‌ها را به دورکاری مجبور کرد، بیشتر آن‌ها به نوعی مدل کار ترکیبی باز گشته‌اند. این امر نیاز به داشتن اطلاعاتی که به راحتی در خانه، محل کار و هنگام کار از راه دور در دسترس باشد، افزایش داده و اهمیت نقش تکنولوژی در مدیریت دانش و استفاده از نرم‌افزارها را آشکارتر کرده‌‌است. برخی از مهم‌ترین نرم‌افزارهای مدیریت دانش در سال ۲۰۲۲ عبارتند از:

  • monday.com
  • پایگاه دانش ProProfs
  • ClickUp
  • Knowmax
  • Zendesk
  • Zoho Desk

نقش تکنولوژی در مدیریت دانش

نقش تکنولوژی در مدیریت دانش

برخی ممکن است تصور کنند برای مدیریت دانش در شرکت به هیچ نوع تکنولوژی نیاز ندارند. می‌توان گفت آن‌ها تا حدودی حق دارند؛ چون مدیریت دانش در اصل به افراد مربوط است. اما به‌نظر می‌رسد که امروز و با توجه به فرآیندهای کاری از راه دور، مدیریت موثر دانش در سازمان‌، بدون تکنولوژی کار سختی خواهد بود. تکنولوژی نقش مهمی در تحول ایفا می‌کند و تاثیر کلیدی در تغییر فرهنگ شرکت‌ها دارد. از بسیاری جهات، این تکنولوژی است که مدیریت دانش را به واقعیت تبدیل می‌کند. در گذشته، انتشار دانش و اطلاعات برای کار مشترک با همکاران تقریبا غیرممکن بود؛ در حالی‌که امروزه این عمل به یک فرآیند عادی تبدیل شده است.

نتیجه‌گیری

وجود دانش و اطلاعات مناسب در سازمان برای پیشرفت آن ضروری است. مدیریت این دانش فرآیندی پیچیده است که با دانش و اطلاعات، ذخیره و بازیابی آن‌ها، ارتباط و تفسیر دانش و در نهایت، استفاده از دانش سازمانی سر‌و‌کار دارد. این کار به وسیله ابزارهای مدیریت دانش در سازمان‌ها از جمله نرم‌افزارها انجام می‌شود و پیچیدگی آن را تا حدودی کاهش داده است. برای مطالعه مطالب بیشتر درباره این موضوع و موارد مشابه می‌توانید به وب‌سایت ما مراجعه کنید.

منبع1 / منبع2