مهمترین مشکلات و چالش های محیط کار + بهترین راهکارهای برای مدیران منابع انسانی

مهمترین مشکلات و چالش های محیط کار + بهترین راهکارهای برای مدیران منابع انسانی

فرض کنید برای انجام یک پروژه سازمانی افراد متخصصی را گردهم آورده‌اید. این افراد از بین متخصصان زبده و ماهری برگزیده شده‌اند و شما ایمان دارید که به زودی به هدف پروژه و موفقیت خواهید رسید. اما در این بین، به زودی سر و کله چالش های محیط کار پیدا خواهد شد! چالش‌هایی که جز لاینفک در تعریف مدیریت منابع انسانی هستند و در گنجینه تجربیات هر مدیر مجربی گنجانده شده‌اند. مشکلات محیط کار اگر به درستی بررسی نشوند و راه‌حل مناسب برای آنها اندیشیده نشود، می‌تواند چرخه کاری پروژه را مختل کرده و حتی سبب از دست رفتن منابع انسانی شود. در این مطلب سعی کرده‌ایم تا شما را با مهمترین چالش های محیط کار آشنا کنیم و راهکارهایی را که می‌توانید برای غلبه بر این مشکلات عملی کنید، برشماریم. بنابراین با ما همراه باشید.

تعارض و درگیری بین همکاران

تعارض و درگیری بین همکاران

همان‌طور که می‌دانید اخلاق و اصول کار تیمی یکی از مهم‌ترین مبانی کار گروهی است. اما گاهی به دلایلی مختلف، روند کار تیمی دچار خلل می‌شود. این اختلالات می‌تواند منجر به هدر رفتن منابع انسانی، کاهش بازده در روند انجام پروژه‌ها و بسیاری مشکلات دیگر شود. از همین روی در سیستم‌های سازمانی در میان شرح وظایف مدیر منابع انسانی، توجه به چالش های محیط کار و یافتن بهترین راهکارها برای غلبه بر این مشکلات، از مهم‌ترین و حیاتی‌ترین بحث‌ها است.

در محیط‌های کاری عده زیادی نیروی منابع انسانی به‌صورت کارمند یا غیره در کنار هم به فعالیت می‌پردازند. هرچند این تعداد کارمند سازمانی به دیده منابع انسانی مشاهده می‌شوند، اما در واقع این کارمندان انسان‌هایی هستند که هر کدام شخصیت و دغدغه‌های شخصی خود را دارند. بحث روان‌شناسی به ما می‌گوید افراد دارای تیپ‌های شخصیتی مختلف، حساسیت‌ها، نگرانی‌ها و اخلاقیات خاص خود هستند. بنابراین بحث وقوع چالش در پروژه‌های تیمی معمولاً امری اجتناب‌ناپذیر است. بخشی از چالش های محیط کار، غالباً از همین تنوع فکری و رفتاری ناشی می‌شود. یک مدیر منابع انسانی با درایت و هوش خود باید بتواند راهکارهای غلبه بر چالش های محیط کار را سنجیده و آنها را به بهترین شکل ممکن عملی کند.

معمولاً مداخله مدیران در تعارض به وجود آمده، می‌تواند سبب حل مشکل شود. اما یک مدیر منابع انسانی باتجربه می‌داند که هر کدام از تیپ‌های شخصیتی مختلف، رویکرد خاص خود را به مشکل به وجود آمده دارد. به‌طور معمول سه نگرش در میان کارمندان در هنگام به وجود آمدن چالش در محیط کار وجود دارد:

  1. افرادی که به شدت نگران می‌شوند. عصبانی می‌شوند و فکر می‌کنند مشکل به وجود آمده باید به خودی خود حل شود.
  2. افرادی که همواره به دنبال یک استراتژی صحیح برای حل مشکل و چالش می‌گردند و تمایل دارند به صورت منطقی مشکل به وجود آمده را حل کنند.
  3. افرادی که به دلیل استرس بالا و یا موارد دیگر تمامی بار تقصیر را از دوش خود برداشته و به دنبال فرد سومی می‌گردند تا آن را به گردن او بیندازند.

زمانی که افراد متخصص و باتجربه در یک تیم سازمانی گردهم می‌آیند، ممکن است هر کدام ایده‌ای هم‌سو یا غیرهمسو با دیگران داشته باشد. بازگویی این ایده‌ها می‌تواند گاه به مشاجرات و سوتفاهمات منجر شود. هرچند ایده‌پردازی همکاران در بسیاری موارد نیز می‌تواند سازنده بوده و منجر به موفقیت بیشتر پروژه شود. در چنین وضعیتی یک مدیر منابع انسانی باید بتواند وارد بحث شود و با مدیریت صحیح و اصولی از مشاجرات و تعارضات بکاهد. اما این مدیر باید چه ویژگی‌هایی داشته باشد؟

  • صبر و حوصله برای شنیدن نظرات کارمندان
  • عدم قضاوت و ارزش‌گذاری در وهله اول
  • درک صحیح از گفته‌های طرفین و تحلیل نظرات
  • مدیریت زمان در خلال بحث‌های گروهی و تیمی
  • کاهش بحث‌های حاشیه‌ای و شخصی
  • عدم سوگیری‌های تبعیضانه
  • تشویق عوامل برای بحث و ایده‌پردازی موثر
  • امکان متقاعدسازی طرفین با گفتگو
  • کنترل هوش هیجانی

تبعیض یکی از عوامل چالش های محل کار

تبعیض در تمام موقعیت‌های اجتماعی، یک موضوع مهم و حیاتی است که اگر به آن توجه نشود، سیستم را دچار مشکلات عدیده خواهد کرد. در محیط‌های کاری و سیستم‌های سازمانی نیز تبعیض که غالباً از سوی مدیران بی‌تجربه و ناشی انجام می‌گیرد، می‌تواند باعث بروز بسیاری از چالش های محل کار شود. این تبعیض معمولاً متوجه افراد با تجربه کاری کمتر، سن کمتر، افراد مهاجر و دارای قومیت‌های خاص و البته زنان می‌شود. تحمیل حس تبعیض می‌تواند باعث بروز ناراحتی‌های بسیار و در نتیجه چالش های محیط کار شود. یک مدیر سازمانی مجرب باید بداند حتی ناخواسته رفتار تبعیضانه‌ای در برابر منابع انسانی انجام ندهد. در تعریف سازمان، همه افراد برابر هستند و هر کدام با هر میزان تجربه و تخصص به پیشبرد هدف‌های سازمانی کمک می‌کنند.

اضطراب، تشویش و نگرانی

اضطراب و نگرانی معمولاً دلایل مختلفی دارد و منابع انسانی را در سازمان‌ها تهدید می‌کند. ددلاین‌های محدود، بحث‌های اقتصادی و عدم امنیت مادی در طول پروژه، ساعات کاری بالا و پرحجم، وجود رقابت منفی بین همکاران و… از مسائلی‌ست که می‌تواند باعث بروز تشویش و نگرانی شود. در برخورد با این نمونه از چالش های محیط کار، باید حجم کاری فرد را کاهش داده و حتی با دادن مرخصی به او باعث رفع نگرانی شوید. همچنین یک مدیر دلسوز منابع انسانی در چنین موقعیتی با صبر و حوصله با پرسنل خود به گفتگو پرداخته و در جهت رفع اضطراب وی قدم برمی‌دارد. به علاوه استفاده از تکنولوژی و تجهیزات جدید گاه می‌تواند باعث سهولت فعالیت‌های عملیاتی پرسنل شود. همچنین شما با گذران دوره مدیریت منابع انسانی می‌توانید با تدابیر بیشتر و بهتری سبب کارآیی بیشتر نیروهای بیزینس خود شوید.

کاهش انگیزه

کاهش انگیزه

«انگیزه» موتور متحرک یک تیم قدرتمند برای پیشبرد و رسیدن به هدف است. افت انگیزه یکی از اصلی‌ترین چالش های محیط کار به حساب می‌آید. توقع بیجایی است اگر از تیم انتظار داشته باشیم هر روز با انگیزه‌ای بالا بر سر کار حاضر شوند. زیرا هر فرد به هرحال دغدغه‌ها و مسائل شخصی خود را دارد. اما اگر کمبود انگیزه، تبدیل به مسئله‌ای همه‌گیر در تیم پروژه شود، باید به علت بروز آن شک کرد! شما به عنوان یک مدیر منابع انسانی باید علت این موضوع را نیز همچون دیگر مشکلات محیط کار پیگیری کرده و درصدد رفع آن برآیید. این امر با پیگیری مستمر، مصاحبه با اعضای تیم و پرسش از آنها پیرامون مشکلات و ضعف‌ها محقق خواهد شد. همچنین استفاده از طرح‌های تشویقی و دلگرم‌کننده می‌تواند به افراد تیم برای تقویت انگیزه کمک شایانی کند.

عدم استفاده از تکنولوژی روز و تجهیزات مدرن

مشاغل کوچک معمولاً نیاز آنچنانی به تجهیزات و تکنولوژی پیشرفته و مدرن ندارند. اما از سویی دیگر، بسیاری از مشاغل پیچیده و پروژه‌های عملیاتی به شدت نیازمند تکنولوژی و ابزار پیشرفته و به‌روز هستند. مدیر منابع انسانی باید با مطالعه و دانش به‌روز خود، نیازها را پیگیری کرده و ابزار و تجهیزات مدرن و کارآمد را برای اعضای تیم خود مهیا کند. تجهیزات و ابزار به‌روز می‌تواند سرعت پیشرفت و پیشبرد کار را تسریع کرده و به انگیزه تیم کمک بسزایی کند. فراموش نکنید سیستم‌‎هایی قدیمی و معیوب کارآیی پرسنل را به شدت پایین آورده و سبب افت انگیزه، خستگی و نارضایتی تیم خواهد شد. بنابراین در اسرع وقت با تیم خود جلسه‌ای ترتیب دهید و از آنها نیازمندی‌هایشان را جویا شوید. سپس با اختصاص بودجه‌ای برای ابزار جدید، به پیشبرد هرچه بهتر پروژه‌ها کمک کنید.

کسل کردن تیم با حجم کاری بسیار بدون مرخصی

کسل کردن تیم با حجم کاری بسیار بدون مرخصی

کسل شدن کارمندان و نیروی کار، ارتباط مستقیمی با ضربه خوردن کسب و کار دارد. با اینکه هدف پروژه موضوع بسیاری مهمی است و بسیاری از مدیران و صاحبان کسب و کار تمام وقت به آن و ابعادش فکر می‌کنند ولی نباید از پرسنل کاری نیز چنین انتظاری داشت. مسئولیت کاری نیروی انسانی تنها به ساعات کاری‌اش خلاصه می‌شود و بهره‌گیری بیش از اندازه از او باعث خسته کردن، کسل شدن و بی‌انگیزگی خواهد شد.

بنابراین از نیروی انسانی انتظار نداشته باشید بیست و چهار ساعته در دسترس شما باشند. به آنها مرخصی دهید و سعی کنید با حجم کاری بی‌فایده آنها را خسته و کسل نکنید. همچنین می‌توانید با برگزاری برنامه‌هایی شاد مانند جُنگ یا قرار وعده غذایی ناهار روحیه آنها را بالا ببرید. فراموش نکنید گذراندن دوره‌هایی همچون ایزو 34000 با عنوان سرفصلی بر تعالی منابع انسانی، می‌تواند هرچه بهتر به شما برای ارتقای سیستم منابع انسانی کمک کند.

مشکلات محیطی یکی از اساسی‌ترین چالش های محیط کار

مشکلاتی همچون تهویه نامطبوع، دمای نامناسب هوا، نبود نور کافی، بهداشت و خدماتی از این قبیل می‌توانند سبب کاهش تمایل همکاری نیروی انسانی با سازمان‌ها شوند. بنابراین توجه به این عوامل در آغاز پروژه‌ها و استخدام نیروی انسانی دارای الویت فراوانی است.

راهکارهای غلبه بر چالش های محیط کار برای بانوان

راهکارهای غلبه بر چالش های محیط کار برای بانوان

اگر در محیط کاری خود کارمند یا پرسنل خانم دارید، باید به مواردی که می‌تواند باعث بروز مشکلات و چالش‌ها هم برای شما و هم نیروی انسانی‌تان شود، توجه کنید. این مسائل شامل موارد زیر می‌شوند:

تبعیض

اگر پای درد و دل نیروهای انسانی خانم بنشینید، معمولاً از مسئله تبعیض در سر کار بسیار شکایت می‌کنند. این موضوع که شامل حقوق و مزایای کمتر نسبت به آقایان و همچنین عدم درخواست بیمه‌نامه برای خانم‌ها می‌شود، سهم زیادی در نارضایتی می‌شود. همان‌طور که پیش‌تر اشاره کردیم، هرگونه نارضایتی رابطه مستقیمی با کاهش روحیه و انگیزه در محیط کار خواهد داشت. بنابراین به عنوان یک مدیر مدبر و مجرب سعی کنید هرگز تحت هیچ عنوان بین کارمندان خود تبعیض قائل نشوید. نیازی نیست زنان برای اثبات کاری خود، تلاشی مضاعف کنند. فراموش نکنید تبعیض بی‌اخلاقی محض است و در هر گونه روابط انسانی حتی فارغ از محیط کاری، تحت هیچ عنوان قابل پذیرش نیست.

تعادل بین کار و مسائل فردی و خانوادگی 

موضوع دیگر در مورد نیروی انسانی مونث، بحث تعادل بین مسائل شغلی و زندگی فردی است. بسیاری از نیروهای خانم‌، متاهل و دارای فرزند هستند. این افراد به دلایل اقتصادی و یا علاقه و تمایل به کسب پیشرفت، به سرکار آمده‌اند و درصدد تعادل بین مسائل شغلی و خانوادگی هستند. بنابراین مدیران باید وضعیت دوگانه خانم‌ها را درک کنند و در برنامه‌ریزی کاری منعطف باشند. شیف‌های طولانی و حجم کاری زیاد می‌تواند باعث نارضایتی و در نتیجه ریزش نیروی انسانی مونث در سازمان‌ها شود.

مشکلات فیزیولوژی و پریود

مشکلات فیزیولوژی، آبستنی و سیکل ماهیانه پریود می‌توانند باعث کاهش بازده خانم‌ها در وضعیت شغلی شود. یک کارفرما و مدیر منابع انسانی منصف با اطلاع از این موضوعات باید شیفت‌ها و حجم کاری را برای زنان به‌گونه منعطف برنامه‌ریزی کند. دو روز مرخصی در ماه می‌تواند به تجدید قوا کمک فراوانی کرده و سبب انگیزه دوچندان زنان شود. همچنین رابطه دوستانه با پرسنل مونث می‌تواند به درک بیشتر آنها کمک فراوانی کند.

مقابله با آزارهای جنسی و کلامی

آزارهای جنسی و یا کلامی می‌توانند از بدترین چالش های محیط کار برای زنان به شمار بیایند. به عنوان یک مدیر منابع انسانی باید محیط کاری را به گونه‌ای سازماندهی کنید که این قبیل مشکلات برای بانوان هرگز پیش نیاید. همچنین در صورت بروز این چالش‌ها، حتماً با مدیریت به جا و عدم قضاوت در حق آنها چاره‌اندیشی کنید، فرد خاطی را توبیخ کنید و به نیروی انسانی مونث خود اطمینان دهید که به او برای حل این مشکل کمک خواهید کرد.

کلام آخر

کلام آخر

مطمئناً تا اینجای کار فهمیده‌اید که محیط کار، خانه دوم افراد است. این مکان، باید همانند خانه یا حتی فراتر از آن، دارای امنیت و راحتی کافی برای افراد باشد. اما «چالش» چیزی نیست که بتوان از آن فرار کرد. چالش‌ها و مشکلات معمولاً در هر جایی که تنوع اندیشه و سلیقه باشد، وجود دارد. همچنین هر فضا می‌تواند مشکلات خاص خود را داشته باشد.

اما آنچه در الویت است اینکه شما به عنوان مدیر منابع انسانی، در یک مجموعه سازمانی و کاری باید در شناسایی مشکلات احتمالی بکوشید. آن‌ها را سازماندهی کنید و سعی کنید چالش های محیط کار را از میان بردارید.

کارشکنی‌ها، اعتصابات، بی‌انگیزگی و ملال، شایعه و دروغگویی و… همگی ماحصل عدم توجه به مهمترین چالش های محیط کار است. بنابراین با راهکارهای غلبه بر چالش های محیط کار سعی کنید فضایی کاری برای همه پرسنل و منابع انسانی محیطی راحت، آسوده و امن باشد.


سوالات متداول :

برای غلبه بر چالش های محیط کار چه باید کرد؟

برای غلبه بر چالش های محیط کار، یک مدیر منابع انسانی باید با درایت کافی، عدم قضاوت و تبعیض بر مشکلات به وجود آمده داخل شود. آنها را شناسایی کند و در رفع آنها بکوشد.

چالش های محیط کار کدام است؟

چالش‌هایی همچون تعارض بین همکاران، تبعیض، مشکلات محیطی مانند دما و نور، کسل شدن و بی‌انگیزگی از چالش‌های رایج محیط‌های کاری است. برای آشنایی با این مشکلات مطلب کیوسی‌بی را مطالعه کنید.

چالش های محیط کار زنان کدام است؟

عدم تعادل بین زندگی شخصی و شغلی، مشکلات فیزیولوژیک مانند آبستنی و پریود و تبعیض اصلی‌ترین چالش های محیط کار برای زنان محسوب می‌شوند.

تفاوت کارایی و اثر بخشی | تعریف کارایی + تعریف اثر بخشی

تفاوت کارایی و اثر بخشی تعریف کارایی + تعریف اثر بخشی

همه ما در زمان صحبت، کلماتی که به گمانمان معنای مترادفی را دارند، در کنار هم می‌نشانیم. برای نمونه در جلسات مدیران سازمانی و مدیریت منابع انسانی، معمولاً دو واژه کارایی و اثربخشی در کنار هم قرار داده می‌شوند. با شنیدن این دو واژه در کنار هم احتمالاً سعی می‌کنیم مترادف مشترکی برای این دو تعریف کنیم. اما این دو واژه و البته اکثر واژه‌هایی که به عادت در گفتگوی روزمره در کنار هم می‌نشانیم، دارای معنایی منحصربه‌فرد و متفاوت از یکدیگر است. در این مطلب سعی کرده‌ایم تا تعریف کارایی و در کنار آن نزدیک‌ترین تعریف برای اثربخشی را برای شما شرح دهیم. کنکاش درباره معنای واقعی و کاربردی کلمات به شما کمک می‌کند تا رویکردی کاملاً صحیح در قبال انجام وظایف سازمانی خود داشته باشید.

تعریف کارایی یا Efficiency

تعریف کارایی یا Efficiency

بگذارید در همین ابتدای مطلب یک مثال برایتان بزنیم تا بهتر متوجه مفهوم کارایی شوید.

تصور کنید یک کار مشخص را آغاز کرده‌اید و قرار است به یک هدف نهایی برسید. هرچه از منابع کمتری در طول کار استفاده کنید، در حقیقت کارایی یا راندمان بیشتری خواهید داشت. در واقع بحث کارایی با کاهش اتلاف منابع رابطه‌ای همسو دارد.

به‌طور مثال فرض کنید امروز فعالیت روزمره کاری خود را با منابعی (زمان/پول /کارمند / …) کمتر از دیروز، به نحو احسن انجام داده‌اید. بنابراین می‌توان گفت راندمان یا کارایی شما نسبت به دیروز بیشتر شده است. در مقابل فرض کنید یکی از کارمندان ارشد شما به دلیل مصدومیت در روز بیستم آذر در سر کار حاضر شود. در این روز مشخص فعالیت شما دچار نقصان شده و در انتهای روز به نتیجه از پیش مقرر شده، نرسیده است. می‌توان چنین نتیجه گرفت که کارایی فعالیت شما در روز بیستم کاهش یافته است.

بنابراین کارایی با توجه به منابع استفاده شده در فعالیتی مشخص مورد سنجش قرار می‌گیرد. مطمئناً فعالیت هدفمندی که با کارایی و راندمان بالاتر (کاهش اتلاف منابع و در زمانی سریع) انجام شود، در زمانی اندک به نتیجه و موفقیت خواهد رسید.

انواع مدل‌های کارایی کدامند؟

انواع مدل‌های کارایی کدامند؟

برای دانستن تفاوت کارایی و اثربخشی، آشنایی با مد‌ل‌های کارایی می‌تواند مفهوم را بیشتر و بهتر باز کند. کارایی را می‌توان به سه گروه عمده تقسیم کرد:

1.مدل کارایی بازار

مدل کارایی بازار که توسط اقتصاددان یوجین فاما در سال 1970 تعریف شد، نشان می‌دهد چگونه قیمت‌ها اطلاعات موجود را یکپارچه می‌کنند. در واقع گنجانده شدن اطلاعات در قیمت‌ها سبب کارآمدی ایده‌آل در بازارها خواهد شد.

2.مدل کارایی اقتصادی

به بهینه ساختن منابع مختلف در جهت خدمت‌رسانی به افراد در وضعیتی مشخص و غالباً اقتصادی، مدل کارایی اقتصادی می‌گویند. به‌طور مثال در یک وضعیت کارایی اقتصادی، محصولات با کمترین منابع انسانی و هزینه وارد چرخه بازار می‌شود. این موقعیت تجاری باعث می‌شود بالاترین بازه ممکن (برگشت هزینه + سود مازاد) به بنگاه کسب و کار برگردد.

3.مدل کارایی عملیاتی

به اندازه‌گیری سود حاصله به عنوان تابعی از هزینه‌های عملیاتی، کارایی عملیاتی گفته می‌شود. این بدین معناست که هرچه کارایی عملیاتی بالاتر و بیشتر باشد، سودآوری و سرمایه‌گذاری بیشتر خواهد بود. به بیانی دیگر کارایی عملیاتی معیاری برای اندازه‌گیری کارایی سود حاصله در مقابل هزینه‌های عملیاتی است.

تعریف اثربخشی یا Effectiveness

تعریف اثربخشی یا Effectiveness

آیا تا به حال هنگامی که در حال انجام فعالیت‌هایی مشخص برای رسیدن به یک نتیجه یا به اصطلاح هدف هستید، از خود پرسیده‌اید فعالیت‌های فعلی‌تان تا چه حدی با هدف‌هایتان همسو شده است؟

پاسخ به سوال فوق، در واقع سنجش میزان اثربخشی فعالیت‌های شما است. به بیانی دیگر میزان همسو بودن فعالیت‌های جانبی با هدف نهایی، میزان اثربخشی فعالیت‌ها را مشخص می‌کند.

به طور مثال شما یک دوره یادگیری فن تدوین را گذرانده‌اید. این دوره قرار بوده تا به شما بیاموزد چگونه باید ویدیوهای کوتاه تبلیغاتی را تدوین کنید. در آخر دوره شما متوجه شده‌اید آنچه باید می‌آموخته‌اید، یاد نگرفته‌اید. اینجا شما خواهید گفت که دوره آموزش تدوین، اثربخشی کمی داشته است.

یا برعکس، شما به عنوان صاحب یک برند تصمیم گرفته‌اید با استفاده از تبلیغات دیجیتال جذب مشتری کنید. پس از مدتی شما با انبوه مشتری‌های جدیدی روبه‌رو می‌شوید که از طریق بازاریابی دیجیتال جذب برند شما شده‌اند. در اینجا گفته می‌شود تبلیغات دیجیتال شما با هدف جذب مشتری همسو بوده و اثربخشی بالایی داشته است.

اما تعریف اثربخشی در مدیریت سازمان چیست؟ به طور مثال سازمان مربوطه اتمام یک پروژه کاری را 70 روزه تخمین زده است. این پروژه دقیقاً در روز هفتادم (یا حتی زودتر) به اتمام می‌رسد. در اینجا گفته می‌شود اثربخشی تیم شما 100 درصد بوده است. در واقع هرگاه درباره اثربخشی سخن می‌گوییم، باید به دنبال مفهوم فعالیت با هدف و برنامه اصلی باشیم.

بنابراین تا اینجای کار احتمالاً متوجه تفاوت کارایی و اثربخشی شده‌اید. نکته مهم درباره این تفاوت این است که در کارایی شما با منابع و زمان سر و کار دارید، اما در اثربخشی نتیجه فرآیند فعالیت در الویت است.

انواع مدل‌های اثربخشی سازمانی کدام است؟

انواع مدل‌های اثربخشی سازمانی کدام است؟

معمولاً در دوره مدیریت منابع انسانی، اثربخشی را در سه مدل تعریف می‌کنند که در اینجا به صورت اجمالی برای شما توضیح داده‌ایم:

1.مدل اثربخشی هدف یا Goal Model

معمولاً در سازمان‌های کلاسیک و سنتی یک یا چند هدف تعریف می‌شود. اثربخشی در این سازمان‌ها مجموعه فرآیندهایی‌ست که نیل رسیدن به اهداف را میسر می‌کند. در واقع هر چه سازمان مربوطه به اهداف خود بیشتر نزدیک شود، می‌گوییم اثربخشی آن بیشتر بوده است.

2.مدل اثربخشی سیستمی یا System Model

تمرکز اثربخشی سیستماتیک، اغلب متوجه ابزارها و فاکتورهای مورد نیاز برای رسیدن به اهداف است. در واقع در این نمونه اثربخشی، بیشتر ابزارها و فعالیت‌هایی که قرار است منجر به رسیدن به هرف شود، مورد تجزیه و تحلیل قرار می‌گیرد.

3.مدل اثربخشی ذی‌نفعان استراتژیک یا Strategic-Constituencies Model

همان‌طور که می‌دانید هر سازمان دارای منابع انسانی‌ای ا‌ست که مسیر رسیدن به اهداف اصلی راس هرم را هموار می‌سازد. اثربخشی ذی‌نفعان استراتژیک درباره کسانی بحث می‌کند که به‌طور قانونی برای سازمان مربوطه فعالیت می‌کنند. هرچند این افراد به‌طور مشخص نفع شخصی در سازوکار سیستم سازمانی ندارند، اما مجموعه فعالیت‌های اثربخش سازمان به عهده این افراد است.

تفاوت کارایی و اثربخشی در چیست؟

تفاوت کارایی و اثربخشی در چیست؟

برای فهم بهتر تفاوت کارایی و اثربخشی، به خاطر داشته باشید هرگاه سخن از رسیدن به هدف مشخص و دستیابی به رضایت باشد، می‌گوییم تلاش‌های «اثربخش / موثر (اثربخشی)» بوده‌اند. در مقابل، دستاوردهایی که با حداقل هزینه و کوشش انجام شوند را «کارآمد (کارایی)» می‌گوییم.

سخن آخر

سخن آخر

هرگز نبایستی فراموش کرد آنچه در علوم مدیریتی مدرن و استاندارد مدیریت منابع انسانی درباره کارایی و اثربخشی می‌خوانیم، با علوم دیگری همچون اقتصاد، مهندسی و نظریه سیستم‌ها متفاوت است. در واقع دو مفهوم کارایی و اثربخشی قرار است رویکردی بر رفتار سازمانی، مدیریت استراتژیک، زمان‌بندی، هدف‌گذاری و برنامه‌ریزی و انضباط شخصی منابع انسانی باشد.

منبع


سوالات متداول :

چرا کارایی و اثربخشی در مدیریت مهم هستند؟

در یک کار سازمانی منسجم، دو فاکتور کارایی برای سودآوری و اثربخشی برای رشد و موفقیت بسیار مهم هستند.

تفاوت کارایی و اثربخشی در چیست؟

کارایی به معنای درست و دقیق انجام دادن یک فعالیت و  اثربخشی به معنای انجام دادن فعالیتی صحیح در یک موقعیت کاری است.

موفقیت در یک کار سازمانی چگونه به دست می‌آید؟

در نظر گرفتن مجموعه‌ای بی‌نقص از کارایی و اثربخشی در طی یک پروژه کاری، باعث عملکردی درست در مدیریت خواهد شد. در نهایت این عملکرد به سود و سرمایه‌گذاری بیشتر ختم خواهد شد.

مدیریت سنتی چیست | تعریف کامل، ویژگی ها و معایب سبک سنتی مدیریت

مدیریت سنتی چیست | تعریف کامل، ویژگی ها و معایب سبک سنتی مدیریت

اولین چیزی که در یک سازمان به آن برمی‌خوریم، نوع فرهنگ سازمانی و تعریف مدیریت مجموعه است. انواع مختلفی از فرهنگ‌ها و مدیریت‌ها وجود دارد که می‌تواند بر تمام عناصر یک سازمان تاثیر بگذارد. مدیریت سنتی یا سلسله مراتبی، یکی از سبک‌های مرسوم و از اولین اشکال مدیریت است. در این سبک مدیریتی، تجربه و طول عمر کاری یکی از مهم‌ترین پارامترها است. سازماندهی و رهبری در تعریف مدیریت سنتی، غالباً هرمی و از بالا به پایین است. در این مدیریت فرمانده بر تمامی عناصر نظارت و کنترل دارد.

منشا مدیریت سنتی از کجا است؟

منشا مدیریت سنتی از کجا است؟

مدیریت سنتی پیشروی شیوه‌های مدیریت امروزی است. تعریف مدیریت به شیوه سنتی در واقع از دوره انقلاب صنعتی به وجود آمد. این دوران طلایی آغازی برای تغییرات عمده و بزرگ در شیوه کار و زندگی افراد به حساب می‌آمد.

در اوایل دهه 1880، کارخانه‌های تولید پنبه در سراسر بریتانیا شروع به ظهور کردند. کارگران این کارخانه‌ها باید سازماندهی و کنترل می‌شدند. به همین دلیل رفتاری کنترلی پدیدار شد که «فرماندهی و کنترل» نام داشت. اصطلاحی که به نگه داشتن زیردستان در یک صف مشخص اشاره داشت. این رویکرد، مبتنی بر سنت‌های سختگیرانه نظامی و دریایی دولت مرکزی بریتانیا بود. رویکردی که با تدوین و اجرای قوانین سختگیرانه به افراد می‌گفت چه رفتاری قابل قبول و چه رفتاری غیرقابل قبول است. همچنین در صورت انجام رفتار غیرقابل قبول و نقض قوانین عواقب سختی در انتظار افراد بود.

با گسترش کارخانه‌های تولید پنبه و تولید روزافزون آنها، وجود این روش مدیریت اولیه ضرورت بیشتری یافت. چندی بعد با فراگیر شدن این رفتار کنترلی، نام مدیریت سنتی بر آن نهاده شد.

بیش از 100 سال بعد، این سبک مدیریت هنوز هم بر چشم‌انداز مدیریت شرکت‌ها تسلط دارد. حتی هنوز در سازمان‌های سلسله مراتبی و سختگیرانه مانند ارتش و پلیس استفاده می‌شود. واقعیت این است که مدیریت سنتی به عنوان یک سبک مدیریت ثابت کرده که بسیار موفق است و به رشد اقتصادی جهانی و اشتغال میلیون‌ها نفر کمک می‌کند.  این فرم مدیریت درست مانند منشا تاریخی آن، با اینکه در کسب سود بسیار خوب است اما به هرحال هزینه‌های زیادی را به همراه دارد.

بر این اساس سبک مدیریت سنتی قدرت زیادی را به مدیران اختصاص داده و به آنها اجازه می‌دهد تا زمانی که به اهداف تجاری که از بالا بر آنها تحمیل شده نرسیده‌اند، کنترل و قوانین و مقررات ویژه خود را تحمیل کنند. هرچند اگر این اعمالات کنترل نشود، می‌تواند منجر به سوء استفاده شود.

یک مدیر ارشد یا هیئت مدیره تمام قدرت لازم را در اختیار دارد. آنها به تعبیری فرمانده‌ای در چارت سازمانی هستند و از قدرت و نفوذ خود برای رهبری استفاده می‌کنند. به شکلی که نام ایشان در بالای نمودار سازمانی ظاهر می‌شود. در زیر نام آنها به ترتیب مدیران ارشد، مدیران میانی و در نهایت کارمندان در پایین‌ترین سطح قرار می‌گیرند. این سلسله هرمی در تعریف مدیریت سنتی، معمولاً «مراتب سازمانی» نامیده می‌شود.

رفتارهای مدیریت سنتی

رفتارهای مدیریت سنتی

رفتارهای مدیریت سنتی با هدف ایجاد درجه‌ای از پیش‌بینی‌پذیری و نظم صورت می‌گیرد. نتایج کوتاه مدت و برآورده‌ شدن انتظارات طرف‌های قرارداد و ذی‌نفعان الویت اول است. در ابتدایی‌ترین حالت، مدیریت شامل پنج عملکرد اصلی و تعدادی عملکرد فرعی هستند. این کارکردها بخشی از مجموعه اقدامات اساسی‌ است که هر مدیر سنتی موفقی باید به آنها عمل کند:

  • برنامه‌ریزی
  • پاسخ به مطالبات
  • تعیین هدف و چشم‌انداز
  •  تعیین استراتژی‌ها
  •  اجرای برنامه‌ها و بهبود نقص‌های احتمالی
  • تنظیم بودجه
  • مدیریت محدودیت‌ها
  • سازماندهی
  • اعمال کنترل از طریق اقتدار لازم و نفوذ رسمی
  • ایجاد یا تغییر فعالیت‌های تیمی
  • تصمیم‌گیری
  • حل مسائل و مشکلات
  • طراحی سازمان و اصول سازمانی
  • تکمیل تیم پرسنل
  • سازماندهی و جذب کارکنان براساس ساختار سازمانی
  • کنترل زیردستان، هدایت و هماهنگی
  • مدیریت نظم و انضباط
  • تعیین نقش‌ها و مسئولیت‌ها
  • مدیریت و ارزیابی عملکردهای اجرایی
  • برنامه‌ریزی برای موارد جانشین و جایگزین
  • تمرکز بر ارتباطات درون سازمانی و رفتار سازمانی
  • اجتناب از تعارضات و رفتار مسئولانه
  • روحیه واکنش‌پذیری برای به حداقل رساندن ریسک و حفظ ثبات
  • مدیریت زمان
  • جمع آوری، تجزیه و تحلیل و گزارش اطلاعات از عملکردها
  • شناسایی مسائل و انجام اقدامات اصلاحی

معایب مدیریت سنتی

معایب مدیریت سنتی

گفتیم که ساختار سازمانی و مدیریت سنتی مانند ساختار نظامی بوده که از طریق سلسله مراتب، سازمان یافته و بسیار منضبط است. جریان مدیریت به صورت عمودی و رو به پایین است و کارکنان توسط مدیر هر بخش سازماندهی می‌شوند. در راس این زنجیره یک فرمانده / مدیر وجود دارد که قوانین را از بالا دیکته می‌کند. هر بخش به تناسب عملکردها و ساختار درون بخشی قوانین خاص خود را دارد و مدیر بخش مسئول کنترل و اعمال سختگیرانه قوانین است. در صورتی که قوانین به درستی اجرا نشوند (یا حتی شوند)، او وظیفه دارد به مدیر ارشد فوق خود گزارش دهد.

در سیستم مدیریت سنتی هر کارمند به شدت از استراتژی‌های کسب و کار پیروی می‌کند. او شرح وظایف و مسئولیت‌های خود را از مافوق خود داشته و از طریق عمل به این وظایف، ساختارهای سازمانی سنتی را ثابت می‌کند.

از آنجایی که سازمان سنتی دارای لایه های مدیریتی زیادی است، بسیاری از افراد برای سنجش و هماهنگی مسائل به زمان زیادی نیاز دارند. بنابراین، بسیاری از مدیران ممکن است احساس کنند که نظرات آنها نادیده گرفته می‌شود. علاوه بر این، از نظر ارتباطات بین فردی، ممکن است پیام‌های مدیریت ارشد به راحتی از طریق ساختار سلسله مراتبی سنتی تحریف شود. این به این دلیل است که هر مدیر ممکن است کلمات را به شیوه‌های مختلف تفسیر کند، در نتیجه زمانی که پیام به کارکنان می‌رسد، ممکن است پیام مذکور متفاوت از قصد اصلی باشد.

همچنین از نظر شایستگی مدیر، در مدل‌های مدیریت سنتی در مقایسه با دیگر سبک های مدیریتی، اختیارات به جای فرد به موقعیت اختصاص می‌یابد. این امر مستلزم بررسی مداوم اثربخشی افراد در پست‌های مختلف است تا ببینیم آیا آنها توانایی واقعی برای انجام کار را دارند یا خیر. علاوه بر این، مدیریت سنتی بیشترین توجه خود را معطوف به اهداف و مقاصد شرکت می‌کند و بر افزایش فروش یا سود برای جلب رضایت سهامداران تاکید می‌کند. این  می‌تواند شرکت را به سمت بی‌توجهی به مسئولیت‌های اجتماعی و توسعه پایدار تجارت سوق دهد.

مدیر در مجموعه مدیریت سنتی باید در مورد تمامی مفاهیم اعم از کنترل، قوانین، مقررات، مرزها و منابع و روش‌های کاری به جمع‌بندی برسد. در این موقعیت مدیران سنتی ممکن است نسبت به مسائل کاری و شغلی آنچنان چابک نباشند و نسبت به تغییرات دیر واکنش نشان دهند. متأسفانه، کارمندان در مدیریت سنتی یاد گرفته‌اند که مسیر موفقیت را باید بر طبق جمع‌بندی مدیران سنتی بدانند. بنابراین از آن‌ها الگوبرداری می‌کنند.

 مدیریت سنتی نیازهای زیردستان را به صورت فردی در نظر نمی‌گیرد و بر رشد شخصی آنها تمرکز نمی‌کند. امروز این آیتم را یکی از ویژگی های مدیر بد می‌دانیم.

 مدیران در مدیریت سنتی تنها در حیطه کاری تأثیرگذار هستند، زیرا به نفع (مالی و جایگاهی) زیردستان است که آنچه را مدیر می‌خواهد انجام دهند. در واقع این یک مبادله دو طرفه برای کارمندان و مدیر موفق است!

انواع سبک مدیریت سنتی (دهه های 1880 تا 1970)

1. سبک فرماندهی

یک مدیر فرمانده همه تصمیمات را می‌گیرد و به تیم خود دستور می‌دهد. کنترل دقیق و پیگیری همراه با شفافیت بالا در قوانین، نقش‌ها و انتظارات عناصر کلیدی رهبری فرمانده هستند. این سبک می‌تواند در تیم‌های کم مهارت و در زمانی که تصمیمات باید خیلی سریع گرفته شود، کارآمد باشد. اما این سبک مدیریت سنتی می‌تواند منجر به مدیریت خرد شود که برای مشارکت کارکنان، به ویژه در تیم‌های بسیار ماهر در محیط‌های پیچیده، بسیار مضر است. سبک فرماندهی به عنوان رهبری اجباری یا دستوری نیز شناخته می‌شود. این سبک مانند یک رهبری استبدادی است اما با یک تفاوت اساسی: این سبک به ندرت اعمال می‌شود و در صورت اعمال کاملاً کنترل‌شده است، در حالی که رهبری استبدادی بیشتر یک حالت و رفتار دائمی و مادام‌العمر است.

مزایای سبک رهبری فرماندهی:

  • افزایش وضوح در نقش‌ها، انتظارات و قوانین، برای تیم‌های کم مهارت مفید است.
  • اعتماد به نفس و قاطعیت که به‌ویژه در مواقع بحران مفید است.

معایب سبک مدیریت فرماندهی:

  • وابستگی زیاد به رهبر برای دانستن اینکه چگونه باید همه کارها و وظایف را با جزئیات انجام داد.
  • روحیه، انگیزه و مشارکت پایین است و جو کار می‌تواند سمی شود.
  • خلاقیت و مشارکت حداقل است.

2. سبک خودکامه

سبک خودکامه

خودکامگی زمانی است که رهبر تمام قدرت تصمیم‌گیری را در اختیار دارد و به ندرت با دیگران مشورت می‌کند. همه می‌دانیم که استبداد محبوبیتی ندارد. این نوع مدیریت سنتی دارای معایب بسیاری است و منجر به درگیری کم کارکنان و گاهی اوقات محیطی غیر‌قابل‌تحمل می‌شود. استبداد شاید  تنها در مواقع بحرانی مفید باشد که کنترل و تصمیمات سریع بسیار مهم است.

مزایای سبک استبدادی:

  • وضوح بالا در ساختار، نقش‌ها و انتظارات
  • تصمیم‌گیری سریع و بهبود مدیریت بحران
  • می‌تواند منجر به افزایش بهره‌وری در محیط های کم‌مهارت، حداقل به طور موقت شود.

معایب سبک استبدادی:

  • کمبود توانمندی در تیم که منجر به عدم مشارکت و پاسخگویی ناچیز می‌شود.
  • وابستگی بسیار شدید به رهبر؛ اگر تنها رهبر بتواند تصمیم بگیرد، بدون دخالت او اتفاق آنچنانی نمی‌افتد.
  • ارعاب، تنبیه یا تهدید روش‌های متداول تضمین اطاعت هستند.

3. سبک معاملاتی

در مدیریت سنتی معاملاتی عکس‌العمل‌ها بر‌اساس یک ساختار واضح از پاداش و مجازات برای سطوح مختلف عملکردی ساخته شده است. در این سبک مدیریت سنتی به جای افراد و روابط بر نتایج، کارایی و عملکرد متمرکز است. Transactional اغلب به عنوان نقطه مقابل Transformational (مدیریت تحول‌آفرین) به کار می‌رود.

مزایای سبک تراکنش:

  • ارتباط واضحی بین عملکرد و پاداش وجود دارد.
  • به خصوص در مورد نتایج کوتاه‌مدت می‌تواند بسیار سازنده باشد.
  • مدیریت معاملاتی نظم، ساختار، قوانین واضح، امکان تکرار و ورود سریع اعضای تیم جدید را فراهم می‌کند.

معایب سبک تراکنش:

  • تمرکز تنها بر عملکرد می‌تواند باعث بی‌انگیزگی شود.
  • پاداش‌ها تأثیر محدودی بر عملکرد افراد دارد.
  • ساختار سختگیرانه مانع خلاقیت و نوآوری می‌شود.

سبک های مدیریت معاصر در مقابل سبک های قدیمی سنتی

سبک های مدیریت معاصر در مقابل سبک های قدیمی سنتی

1.خدمتگزار

مدیریت خدمتگزار بر بهبود افراد، جامعه و سازمان‌ها تمرکز دارد و رهبر به دیگران خدمت می‌کند. این فرهنگ سازمانی منجر به اخلاقیات قوی و کارکنان متعهد و با انگیزه می‌شود. با این حال، یک مدیر خدمتگزار با تمرکز بیش از حد بر خدمت به دیگران می‌‎تواند مسیر اهداف تجاری و مقاصد سازمانی را از دست بدهد.

2.دموکراتیک

مدیریت دموکراتیک (یا رهبری گلمن) مبتنی بر توانمندسازی اعضای تیم برای مشارکت در تصمیم‌گیری با تلاش برای اجماع است. این مدیر از نظرات همه استقبال می‌کند که به راه‌حل‌های قوی منجر می‌شود. با این حال، مدیر دموکرات همچنان در مورد هر تصمیمی حرف آخر را می‌زند. این سبک گاهی کند است اما به طور کلی بسیار موثر است.

3.مربیگری

در مدیریت کوچینگ، رهبر یا مربی بر بهبود موقعیت کارمندان برای تبدیل‌شدن به افراد و متخصصان بهتر تمرکز دارد. یک مدیر کوچینگ می‌تواند عملکرد اولیه را فدای فرصت‌های یادگیری کند. کوچینگ در درازمدت بسیار موثر است، اما می‌تواند سخت و زمان‌بر باشد.

4.تحول آفرین

تحول‌آفرین برخلاف ویژگی های مدیریت سنتی، تغییرات اساسی را برای اعضای تیم و سازمان‌ها ایجاد می‌کند. در این مدیریت انتظارات و ارزش‌ها به چیزی بهتر تبدیل می‌شوند. تحول‌آفرین اعضای تیم را توسعه می‌دهد و به آنها انگیزه و الهام می‌بخشد تا به موفقیت‌های خارق العاده برسند.

سخن آخر

سخن آخر

همان‌طور که مشاهده کردید، مدیریت سنتی معایب بسیاری دارد که می‌تواند در طی پروژه‌های سازمانی، کارکنان را دچار خستگی، دل‌زدگی و بی‌انگیزگی کند. امروز روش‌های نوین مدیریتی در سازمان‌های بزرگی همچون گوگل، اپل و… کارکنان را بیش از هر زمان دیگر علاقه‌مند به توسعه و همکاری می‌کند.

منبع 1منبع 2


سوالات متداول :

مدیریت سنتی چیست؟

نوعی قدیمی از مدیریت که طی آن در یک ساختار هرمی، مدیر یا رهبر از بالا به پایین به کارکنان دستور می‌دهد. کارمندان باید انتظارات مدیر را به نحو احسن انجام دهند.

چند سبک مدیریت سنتی داریم؟

فرماندهی، خودکامه یا استبدادی و معاملاتی. برای آشنایی بیشتر با این مفاهیم وارد وبلاگ کیوسی‌بی شوید.

مدیریت سنتی در مقابل چه نوع مدیریتی قرار می‌گیرد؟

در مقابل مدیریت معاصر و انواع تحول‌آفرین، دموکراتیک و کوچینگ.

تفاوت استانداردهای ایزو 22000، BRC و IFS چیست

تفاوت استانداردهای ایزو 22000، IFS و BRC چیست؟

استانداردهای ایزو 22000، BRC و IFS به یکدیگر شبیهند اما تفاوت‌های آن‌ها به‌لحاظ عملیاتی بسیار مهم است. بر‌همین‌اساس در ادامه ضمن پاسخ به این سوال که ایزو 22000، IFS و BRC چیست؟ به تفاوت میان این سه مورد با یکدیگر خواهیم پرداخت تا بدانیم این سه مورد دقیقا بر چه مسائلی تاکید دارند و از چه نظر می‌توانند با همدیگر متفاوت باشند.

هرآنچه که باید در مورد استاندارد FSSC 22000 بدانید

هرآنچه که باید در مورد استاندارد FSSC 22000 بدانید

برای پاسخ به دو سوال «تفاوت ایزو 22000 با brc چیست» و همچنین «تفاوت ایزو 22000 با ifs چیست»، ابتدا باید ایزو 22000 را بشناسیم اما در همین ابتدا باید گفت که شناخت ایزو 22000 باید در چارچوب کلی‌تر FSSC 22000 عملی شود.

طرح صدور گواهینامه سیستم‌های مدیریت ایمنی مواد غذایی که به FSSC 22000 موسوم است چارچوبی را برای مدیریت موفقیت‌آمیز تعهدات ایمنی و کیفیت مواد‌غذایی فراهم می‌کند. گواهینامه FSSC 22000 تأیید می‌کند که یک سیستم جامع و عملیاتی مدیریت ایمنی غذا (FSMS) برای برآوردن نیازهای تنظیم‌کننده‌ها، مشتریان صنایع غذایی و مصرف‌کنندگان وجود دارد. ابتکار جهانی ایمنی موادغذایی (GFSI) طرح FSSC 22000 را که توسط انجمن غذا و نوشیدنی اروپا (CIAA) و انجمن تولید مواد غذایی آمریکا (GMA) حمایت می‌شود، به‌رسمیت می‌شناسد.

سایر برنامه‌های GFSI، مانند IFS، BRC  و SQF، استانداردهای صدور گواهینامه محصول هستند، درحالی‌که FSSC 22000 یک طرح صدور گواهینامه سیستم مدیریت است به‌این‌معنی که تفاوت قابل‌توجهی در رویکرد حسابرسی آن وجود دارد. درواقع، FSSC 22000 چارچوبی را برای سازمان‌ها فراهم می‌کند تا فرآیندها را به هر طریقی که برای برآورده ساختن الزامات مناسب می‌بینند، اجرا کنند. بر اساس همین میزان از اهمیت است که باید این برنامه و ایزو 22000 را مورد مداقه بیشتری قرار داد.

بنیاد اعتباربخشی ایمنی مواد غذایی، سیستم FSSC 22000 را ایجاد کرد که به‌عنوان یک گواهینامه در سطح شرکت مطرح می‌شود. این استاندارد از سازمان‌ها در حصول اطمینان از ایمن‌بودن غذا و نوشیدنی‌ها برای مصرفْ حمایت می‌کند. همچنین اسناد FSSC 22000 به شناسایی الزامات مناسب برای سازمان کمک می‌کند. به‌علاوه باید بدانید که FSSC 22000 به‌طور کامل شامل ISO 22000 و برنامه‌های پیش‌نیاز آن علاوه‌بر استانداردهای ذکرشده در گواهینامه خواهد بود.

فرآیند صدور گواهینامه سیستم ایمنی موادغذایی (FSSC 22000) براساس ترکیبی از استانداردهای ISO 22000 و معیارهای اضافی FSSC (FSSC additional criteria) است. همچنین باید توجه کرد که چون مشتریان به یک استاندارد شناخته‌شده نیاز دارند که بتوان بر اساس آن سیستم مدیریت ایمنی مواد غذایی را ممیزی و تأیید کرد، بنابراین FSSC 22000 ایجاد شد.

GFSI یا همان ابتکار جهانی ایمنی غذا،FSSC 22000  و همچنین سایر طرح‌های ایمنی مواد غذایی مانند BRC یا IFS را ارائه کرده است. همچنین بنیاد گواهینامه ایمنی مواد غذایی مالک برنامه صدور گواهینامه است. FSSC 22000 برای تأیید سیستم‌های ایمنی موادغذایی ایجاد شد که ایمنی محصول را در طول شرایط زیر در نظر می‌گیرد: از تولید اولیه محصولات حیوانی، تولید محصولات حیوانی و/یا گیاهی فاسدشدنی، محصولات با ماندگاری طولانی و (سایر) موادغذایی مانند افزودنی‌ها، ویتامین‌ها و فرهنگ‌های زیستی تا تولید غذای حیوانات و تولید خوراک و تولید بسته‌بندی موادغذایی و اخیراً شامل خدمات پذیرایی، خرده‌فروشی/ عمده‌فروشی، و خدمات حمل‌ونقل و ذخیره‌سازی‌شده.

درواقع در اینجا سیستمی وجود دارد که الزامات دقیق را به‌شکل زیر مشخص می‌کند:

  • سیستم ایمنی مواد غذایی سازمان‌های غذایی مورد تأیید
  • سیستم صدور گواهینامه مراجع صدور گواهینامه
  • سیستم اعتباربخشی توسط نهادهای اعتباربخشی

استاندارد FSSC 22000 را می‌توان در هر نوع سازمانی، صرف‌نظر از اندازه و مکان، که مواد غذایی را در دسته‌های زیر تولید می‌کند، اجرا کرد:

  • محصولات گیاهی فاسدشدنی
  • محصولات با عمر طولانی بدون محافظت در دمای اتاق
  • محصولات بیوشیمیایی برای تولید مواد‌غذایی، جدا از کاتالیزورهای واکنش و سایر پشتیبانی‌های فنی و تکنولوژیکی

FSSC 22000 یک زبان استاندارد برای ارتباطات زنجیره تأمین ایجاد می‌کند و به انعطاف‌پذیری کافی برای رسیدگی به نیازهای مشتری خاص اجازه می‌دهد. ابتکار جهانی ایمنی مواد‌غذایی (GFSI) استاندارد FSSC 22000 را که تحت دستورالعمل ISO 17021 مجاز است، به رسمیت می‌شناسد. از آنجا که این استاندارد بر اساس استاندارد ISO است، شهرت جهانی دارد و زبان مشترکی را ارائه می‌دهد که ارتباطات را در سراسر زنجیره تأمین ارتقا می‌دهد و انعطاف‌پذیری کافی برای رسیدگی به نیازهای مشتری فردی را فراهم می‌کند. درنهایت این‌که مزایای FSSC 22000 به‌شرح زیر خواهد بود:

  • برآوردن الزامات نظارتی و مورد انتظار مشتری
  • بهبود شهرت تجاری
  • بهبود اعتماد ذی‌نفعان
  • فرصت‌های بازاریابی آگاهانه و سودده
  • بهبود ایمنی مواد غذایی در زنجیره تأمین
  • بهبود مدیریت زنجیره تأمین
  • به‌حداقل‌رساندن خطرات و حوادث مرتبط با ایمنی مواد غذایی
  • بهبود عملکرد ایمنی مواد غذایی
  • محافظت بهتر در برابر ادعاهای جعلی مسمومیت غذای

همچنین نکته مهم دیگر این است که این سیستم به‌راحتی با سایر سیستم‌های مدیریتی ادغام می‌شود.

 IFSچیست؟

IFSچیست؟

استانداردهای ویژه بین‌المللی یا International Featured Standard که به‌اختصار IFS نامیده می‌شود، در اروپا بیشتر از ایالات متحده رایج است اما برخی از کشورهای آمریکای شمالی دریافت گواهینامه براساس این طرح را مفید می‌دانند. هدف این طرح ارتقای ایمنی فرآوری موادغذایی و محصولات غذایی شُل و به‌حداقل‌رساندن خطر آلودگی است. این طرح بر مسئولیت مدیریت ارشد، مدیریت منابع، برنامه‌ریزی و بهره‌وری برای حفظ محصولات ایمن و با کیفیت تمرکز دارد. در این طرح اخیراً بخشی در مورد تقلب در موادغذایی اضافه شده است تا با نتایج FSMA هماهنگی بیشتری داشته باشد. این گواهینامه برای استانداردهای IFS زیر در دسترس است:

  • IFS Food: این طرح دامنه کامل پردازش، جابجایی و بسته‌بندی اولیه غذاهای شل را پوشش می‌دهد و برای هر پردازشگر یا شرکت بسته‌بندی در دسترس است.
  • IFS Global Markets Food: استانداردی که برای خرده‌فروشان و محصولاتی با برند صنعتی در دسترس است و بر توسعه سیستم‌های مدیریت ایمنی مواد غذایی برای مشاغل کوچک تاکید دارد.
  • IFS Logistics: شرکت‌هایی که در هر جنبه‌ای از لجستیک محصولات غذایی و غیرغذایی دخیلند، واجد شرایط این استاندارد هستند.

حالا که فهمیدیم IFS چیست بهتر است بدانیم که همه انواع تولیدکنندگان موادغذایی می‌توانند بر اساس این طرح گواهینامه دریافت کنند اما این طرح به‌ویژه برای همسویی با نیازها و مشخصات مشتری مفید است.

BRC چیست؟

BRC چیست؟

استانداردهای جهانی BRC بزرگ‌ترین طرح GFSI در جهان است. با این حال، برخلاف دیگر طرح‌ها، استانداردهای خود را برای مدت‌زمان طولانی‌تری حفظ می‌کند، بنابراین تغییرات با هر نسخه جدید قابل‌توجه است. هدف آن ایجاد ثبات در استانداردهای ایمنی مواد غذایی در سراسر زنجیره تأمین است و بر تسهیل اعتماد و اطمینان تمرکز دارد. چندین حوزه برای صدور گواهینامه بر اساس این استاندارد وجود دارد:

  • استاندارد جهانی BRCGS برای ایمنی مواد غذایی و برای تولیدکنندگان مواد غذایی مانند میوه، سبزیجات، مرغ، گوشت و آبزیان
  • استاندارد جهانی BRCGS برای بسته‌بندی و مواد بسته‌بندی
  • استاندارد جهانی BRCGS برای ذخیره و توزیع و به‌منظور انبارداری، ذخیره‌سازی و حمل‌و‌نقل

این استاندارد به هفت بخش تقسیم می‌شود: تعهد مدیریت ارشد و بهبود مستمر، HACCP، سیستم مدیریت ایمنی و کیفیت مواد غذایی، استانداردهای سایت، کنترل محصول، کنترل فرآیند و پرسنل. حالا که فهمیدیم ایزو 22000، IFS و BRC چیست، می‌توانیم تفاوت‌هایشان را بشناسیم.

تفاوت اصلی استانداردهای ایزو 22000، BRC و IFS چیست؟

استانداردهای ایزو 22000، BRC و IFS

استاندارد اصلی در مورد سیستم مدیریت ایمنی مواد غذایی مورد‌قبول تمامی کشورهای جهان، استاندارد سیستم مدیریت ایمنی غذا ISO 22000 و گواهینامه ISO 22000 است. با‌این‌حال، برخی از کشورها استانداردهای داخلی خود را ایجاد کرده و با ارائه برخی شرایط خاص، شرایط جدیدی را در زمینه ایمنی مواد‌غذایی معرفی می‌کنند. در ابتدای لیستِ این استانداردهای داخلی، گواهی BRC EFSIS و همچنین گواهینامه IFS قرار دارد. با این وصف دوباره باید تاکید کرد که سایر برنامه‌های GFSI، مانند IFS، BRC و SQF، استانداردهای صدور گواهینامه محصول هستند، درحالی‌که FSSC 22000 یک طرح صدور گواهینامه سیستم مدیریت است، به‌این‌معنی که تفاوت قابل‌توجهی در رویکرد حسابرسی آن وجود دارد.

استانداردهای BRC و IFS طرح‌های بین‌المللی هستند که با هدف هماهنگ‌کردن استانداردهای مختلف اتخاذ‌شده توسط خرده‌فروشی در مقیاس بزرگ در اروپا، ارائه می‌شوند. بر‌همین‌اساس باید توجه داشت که استاندارد BRC در انگلستان متولد شد، جایی‌که اکنون در آنجا نهادینه شده است. IFS هم ابزاری معادل است که توسط مهم‌ترین نام‌ها در تجارت خرده‌فروشی بزرگ آلمان، فرانسه و ایتالیا صادر می‌شود. هر دو استاندارد ممیزی گواهی توسط نهادهای شخص ثالث را ارائه می‌دهند. در‌واقع، امروزه با آخرین ویرایش‌های مربوطه خود، این دو استاندارد با هم هماهنگ شده‌اند و امکان ممیزی گواهی مشترک را تسهیل می‌کنند. درواقع دو سوال «تفاوت ایزو 22000 با brc چیست» و همچنین «تفاوت ایزو 22000 با ifs چیست» حالا بیشتر روشن می‌شود.

تفاوت بین IFS و BRC چیست؟

وقتی در مورد گواهینامه‌ها در صنایع غذایی صحبت می‌کنیم، هم IFS و هم BRC مطرح می‌شوند. اما چرا دو گواهی متفاوت وجود دارد؟ تفاوت بین IFS و BRC چیست؟ ما می‌توانیم استاندارد بین المللی صنایع غذایی (IFS) را با BRC مقایسه کنیم، اما عمدتاً IFS همان‌طور که گفتیم به‌عنوان معادل آلمانی/فرانسوی BRC دیده می‌شود که اصلا مخفف British Retail Consortium است. در سال 2003 این انجمن حرفه‌ای توزیع‌کنندگان، استاندارد خاصی را برای ایمنی بهتر غذا و کنترل محصولات غذایی تعیین کرد. در هلند و بلژیک نیز گواهینامه IFS به‌طور فزاینده‌ای مورد نیاز است.

این‌طور جمع‌بندی کنیم: IFS استاندارد نهایی برای خرده‌فروشی در آلمان و فرانسه است. BRC استاندارد نهایی برای خرده‌فروشی در انگلیس است. در نتیجه، ممکن است برای اینکه نشان دهید می‌توانید با الزامات خاص خریدار مورد‌نظر مطابقت داشته باشید، باید گواهینامه هر دو استاندارد را دریافت کنید. در مورد محتوا، تفاوت‌های کمی بین IFS و BRC وجود دارد. هر دو گواهینامه ایمنی خوب مواد غذایی را در صنایع غذایی تضمین می‌کنند.

از‌آنجایی‌که گواهینامه ایمنی مواد‌غذایی در حال تبدیل‌شدن به یک پیش‌نیاز برای مشاغل مواد‌غذایی در سرتاسر جهان است، یکی از اولین تصمیمات این است که کدام استاندارد ایمنی مواد غذایی را انتخاب کنیم؟ در وهله اول توصیه می‌شود که آن طرحی انتخاب شود که به‌طور‌گسترده با GFSI مطابقت داشته باشد. ازقضا دو طرح مورد تأیید GFSI که در سرتاسر جهان به‌رسمیت شناخته شده‌اند و به‌ویژه در اروپا محبوب هستند عبارتند از IFS Food Standard  برای ممیزی کیفیت و ایمنی غذایی محصولات غذایی و استاندارد جهانی BRC برای ایمنی غذا.

IFS Food استانداردی برای ممیزی ایمنی مواد‌غذایی و کیفیت فرآیندها و محصولات تولیدکنندگان مواد‌غذایی است. استاندارد جهانیBRC  نیز برای ایمنی مواد غذایی الزامات مربوط به شرکت‌های مواد غذایی را که در پردازش مواد غذایی و تهیه محصولات اولیه فعالیت می‌کنند، تعیین می‌کند. هر دو استاندارد IFS و BRC برای خرده‌فروشی هستند.

IFS و BRC هر دو ده عنصر کلیدی را شناسایی می‌کنند که عدم رعایت آنها منجر به ممیزی ناموفق و عدم صدور گواهینامه می‌شود. BRC به آنها به عنوان الزامات «بنیادی» اشاره می‌کند در‌حالی‌که IFS دارای الزامات خاصی است که به‌عنوان الزامات “Knock Out” (KO) تعیین می‌شود. جای تعجب نیست که چندین بند مشترک اساسی در هر دو استاندارد BRC و IFS وجود دارد. این شباهت‌ها در مورد مسئولیت/ تعهد مدیریت ارشد، طرح ایمنی موادغذایی/ نظارت بر CCP، ممیزی داخلی، اقدامات اصلاحی و قابلیت ردیابی است.

همچنین در‌حالی‌که BRC کنترل عملیات را به‌عنوان یک نیاز اساسی که دستور‌العمل‌ها را پوشش می‌دهد، مشخص می‌کند، IFS این مورد را شامل نمی‌شود. از دیگر الزامات اساسی BRC آموزش، مدیریت آلرژن‌ها، جریان چیدمان و جداسازی است. در IFS Food دیگر الزامات حذفی، مشخصات مواد خام، مدیریت مواد خارجی و روش‌های برداشت و فراخوان است.

الزامات استاندارد BRC برای ایمنی مواد غذایی به هفت بخش و الزامات غذای IFS به شش بخش تقسیم می‌شود. هر دو BRC و IFS نیاز به اجرای یک سیستم HACCP بر اساس اصول Codex Alimentarius در بخش 2 دارند

بخش 4 BRC و IFS استانداردهای مورد انتظار سایت را برای «روش‌های تولید خوب» مانند تمیز‌کردن، نگهداری، کنترل زباله، کنترل آفات، ذخیره‌سازی، حمل‌و‌نقل و الزامات برای استانداردهای طراحی و ساخت کارخانه رضایت‌بخش، چیدمان کارخانه و جریان محصول را تجویز می‌کند. بخش 4 BRC تحت عنوان استانداردهای سایت همچنین شامل الزامات بهداشتی و خانه‌داری است که IFS عمدتاً در بخش 3 آنها را پوشش می‌دهد. بخش 4  IFS  تحت عنوان فرآیند برنامه‌ریزی و تولید است که همچنین رویه‌های تولید خوب ذکر‌شده دارای الزاماتی برای قرارداد، مشخصات، توسعه محصول است.

BRC در بخش 5 کنترل محصول، کنترل‌های مورد انتظار محصول از جمله توسعه محصول، بسته بندی، بازرسی انتشار محصول و مدیریت آلرژن ها را تجویز می‌کند. IFS Food در بخش 5 الزامات ممیزی داخلی، اعتبار سنجی فرآیند بازرسی، کالیبراسیون، بررسی کمیت، تجزیه و تحلیل محصول، قرنطینه محصول را پوشش می‌دهد.

سبک های مدیریت | بررسی انواع سبک های مدیریتی + معایب و مزایا

سبک های مدیریت | بررسی انواع سبک های مدیریتی + معایب و مزایا

به طور کلی هر رهبر نحوه مدیریت منحصربه‌فرد خود را دارد. در نتیجه، همه آنها دارای سبک های مدیریت متفاوت هستند که به آنها کمک می‌کند یک تیم را رهبری و مدیریت کنند. سبکی که آنها اتخاذ می‎‌کنند، تأثیر عمیقی بر افرادی که با آنها کار می‌کنند و همچنین نتیجه اهداف آنها خواهد داشت.

همه انواع سبک های مدیریت ممکن است نتیجه یکسانی داشته باشند، اما تأثیر آنها بر افراد و فرهنگ سازمانی متفاوت است. در مطلب پیش‌رو، شش نوع رایج از سبک های مدیریت در سازمان را که بیشتر مدیران اعمال می‌کنند، بررسی می‌کنیم.

رهبری یا مدیریت چیست؟

رهبری یا مدیریت چیست؟

در تعریف سازمان، مدیران به عنوان کسانی تعریف می‌شوند که چشم‌انداز روشنی از چگونگی دستیابی به اهداف شرکت‌شان دارند. آن‌ها با گزارشات ماهیانه و پرس‌و‌جو با عوامل کاری، به تصمیم‌گیری‌های بهتر برای هدایت سازمان کمک می‌کنند. مدیران همیشه زمانی که تیم به آنها نیاز دارد در دسترس بوده و الهام‌بخش خوبی برای هدایت تیم در مسیری رو‌به‌جلو هستند.

گزارش گالوپ در سال 2021 نشان داد که چیزی در حدود 70 درصد موفقیت یا عدم‌موفقیت تیم در گروی نحوه مدیریت و سازماندهی مدیران است. رهبری ضعیف پیامدهای منفی عمده‌ای برای سازمان دارد. این امر می‌تواند منجر به بهره‌وری ضعیف، افزایش استرس کارمندان و نگرش‌های منفی در محل کار شود.

از سوی دیگر، اتخاذ بهترین سبک از میان سبک‌های مدیریت از بسیاری جهات تأثیر مثبتی بر سازمان خواهد داشت. این عمل گردش مالی را کاهش داده، کارمندان را برای بهره‌وری بیشتر توانمند کرده و در نهایت روحیه سازمان را تقویت خواهد کرد.

کارمندان معمولاً از مدیران میانی و ارشد خود الگوبرداری می‌کنند. بنابراین با اتخاذ بهترین سبک از میان سبک های مدیریتی، اعتماد کارمندان افزایش می‌یابد و آنها تشویق می‌شوند که از بالاترین ظرفیت خود برای پیشبرد اهداف استفاده کنند. سبک مدیریت صحیح می‌تواند در یک سازمان نسبت به سازمانی دیگر متفاوت باشد. مهم نیست که چه سبکی را انتخاب می‌کنید، یک مدیر موفق باید از تیم خود الهام بگیرد و متعاقباً از آنها حمایت کند. این عملکرد باعث پیشرفت بی‌نظیر سازمان در مسیر خواهد بود.

در زیر سبک های مدیریت مختلف را بررسی می‌کنیم و با برشمردن مزایا‌و‌معایب هر سبک به شما برای اتخاذ بهترین روش مدیریت در سازمان خود کمک می‌کنیم. با ما همراه باشید.

1.سبک های مدیریت خودکامه یا مستبد

سبک مدیریت مستبدانه و خودکامه، شبیه رویکرد فرماندهی و کنترل نظامی و مدیریت سنتی است. این سبک مدیریتی از بالا به پایین و به صورت سلسه مراتبی انجام گرفته و بسیار شبیه به مدیریت ذره‌‌بینی عمل می‌کند.

مدیر خودکامه، بسیار مستبد است! او به صورت پیش‌فرض همیشه معتقد است که باهوش‌ترین فرد سازمان است و همیشه بهترین راه و مسیر را برای انجام کارها می‌داند. مهم نیست که چه سوالی باشد، رهبر خودکامه همیشه یک پاسخ در جیب خود دارد! شعار این سبک مدیریتی این است: «همانطور که من می‌گویم، انجام دهید.»

مدیران خودکامه برای اداره محل کار به قوانین، سیاست‌ها و رویه‌های سختگیرانه تکیه می‌کنند. آنها تمام تصمیمات را به صورت شخصی و بدون نظرپرسی از سایر اعضای تیم می‌گیرند.

یک مثال افراطی از این سبک مدیریت، می‌تواند کیم جونگ اون، رهبر عالی جمهوری دموکراتیک خلق کره شمالی باشد. شما باید طبق دستورات او عمل کنید و اگر انتظارات او را برآورده نکنید به شدت مجازات خواهید شد. حتی امکان دارد سرِ خود را از دست بدهید!

مزایا

  • هنگام برخورد با یک بحران می‌توان تصمیمات حیاتی را به آنی اتخاذ کند.
  • بسیار کارآمد در هنگام کار با یک تیم بی‌تجربه، آماتور و یا جدید
  • بهره‌وری را بهبود می‌بخشد زیرا افراد باید مجموعه‌ای از سیستم‌ها و رویه‌های اثبات‌شده را دنبال کنند.

معایب

  • خلاقیت تیم را مهار می‌کند.
  • برای اعضای تیم به جای اینکه خودشان تصمیم بگیرند، یک سیستم وابستگی ایجاد می‌کند.
  • روحیه اعضای تیم پایین است، زیرا کار آنها معمولی و به شکل وظیفه در نظر گرفته می‌شود.
  • کرامت‌ و‌ عزت‌نفس اعضا خدشه‌دار شده و قدرت تصمیم‌گیری از آن‌ها سلب می‌شود.

2.سبک های مدیریت رویایی

سبک های مدیریت رویایی

مدیران رویایی اتمسفر یک سازمان را می‌سنجند، سپس از این فضا الهام می‌گیرند. آنها نوعی انسجام را در سازمان به ارمغان می‌آورند تا همه اعضای تیم تشویق به عملکرد در وسط میدان کاری شوند. آنها اغلب کاریزماتیک بوده و برای هدایت یک شرکت به عرصه بازارها و یا ایجاد دسته‌بندی‌های جدید بسیار مناسب هستند.

همچنین مدیران رویایی برای ایجاد حرکت شرکت‌ها در مسیرهای جدید و یا ایجاد محیطهای نوآورانه که منجر به شکوفایی افراد می‌شود، بسیار موفق هستند. شعار یک مدیر موفق رویایی همواره این است: «دنبال من بیایید!»

ایلان ماسک، مدیر عامل اسپیس‌ایکس و تسلا موتورز، مثال خوبی از سبک مدیریت رویایی است. او با تمرکز بر چالش‌های وضعیت موجود، تلاش کرده تا کل صنایع تکنولوژی دنیا را متحول کند.

مزایا

  • اعضای تیم را تشویق می‌کند که خلاقانه فکر کنند و ایده‌هایی نو را تولید کنند.
  • ذهنیتی آینده‌نگر ایجاد می‌کند.
  • اعتماد و تعهد را برای پرورش تفکر نوآورانه ایجاد می‌کند.
  • الهام‌بخش افرادی است که می‌خواهند به جلو حرکت کنند.

معایب

  • چشم‌انداز آینده تنها به مدیر وابسته است.
  • تمرکز زیاد روی چشم‌اندازهای بلند مدت ممکن است گاهی اوقات بر اهداف کوتاه مدت تأثیر بگذارد.
  • تثبیت چشم‌انداز مدیر ممکن است باعث شود تیم ایده‌های خلاقانه و نوآورانه دیگران را از دست بدهد.

3.سبک های مدیریتی مشورتی

سبک های مدیریتی مشورتی

مدیران مشورتی در میان سبک های مدیریت، فرض می‌کنند که تیم آنها توانایی و دانش لازم برای برتری در شغل خود را دارد. با این که مدیر سازمانی اختیار تصمیم‌گیری نهایی را دارد، اما ترجیح می‌دهد قبل از اقدام به نظرات هر یک از اعضای تیم گوش دهد. او از کارمندان می‌خواهد تا افکار، دیدگاه‌ها و نظرات خود را مطرح کنند و به آن‌ها اجازه احساس مشارکت می‌دهد. هرچند مدیر مشورتی در نهایت تصمیم نهایی را خواهد گرفت. این امر مستقیماً منجر به رضایت شغلی کارمندان خواهد شد. در گونه مدیریت مشورتی ارتباطات کاملاً دو جانبه است اما به هرحال این مدیر است که نحوه انجام کارها را کنترل می‌کند.

یک مثال واقعی از سبک مدیریت مشورتی، ری دالیو، بنیانگذار Bridgewater Associates است. ری دالیو برای تفکر مستقل، بسیار ارزش قائل است. او در سیستم کاری خود هر کارمند را بدون توجه به جایگاهش تشویق می‌کند تا ایده‌ها و پیشنهادات جدیدی را ارائه دهد.

مزایا

  • احساس احترام و مشارکت کارمندان را افزایش می‌دهد، زیرا اعضای تیم اغلب مورد مشورت قرار می‌گیرند.
  • کیفیت تصمیمات را بهبود می‌بخشد، زیرا نظرات بسیاری از اعضای تیم مدنظر گرفته شده است.
  • ایده‌های خلاقانه متفاوتی ممکن است در طول فرآیند تصمیم‌گیری ایجاد شوند، زیرا کارمندان احساس امنیت می‌کنند تا نظرات خود را بیان کنند.

معایب

  • وقت‌گیر است، زیرا در این نوع مدیریت جلسات گروهی زیادی برگزار خواهد شد. این سبک برای پروژه‌های فوری مناسب نیست.
  • گاهی اوقات نظرات متناقض را مدیریت می‌کند. این امر منجر به نارضایتی برخی افراد از تصمیمات نهایی خواهد شد.
  • در تصمیم‌گیری کند است، زیرا گاهی اوقات رسیدن به اجماع بسیار دشوار خواهد بود.

4.سبک مدیریت مشارکتی

سبک مدیریت مشارکتی

رهبران مشارکتی معمولاً کل تیم خود را درگیر می‌کنند. آنها کارمندان خود را تشویق می‌کنند تا در تصمیم‌گیری‌ها و برنامه‌ریزی‌ها و سیاست‌گذاری‌ها شرکت کنند. گاهی اوقات به این سبک «مدیریت دموکراتیک» می‌گویند، زیرا قدرت را غیرمتمرکز می‌کند.

ریچارد برانسون، مدیر عامل گروه ویرجین، نمونه خوبی برای سبک رهبری دموکراتیک است. او رویکردی مشارکتی دارد که کارمندانش را برای رسیدن به اهداف سازمان توانمند می‌کند.

مزایا

  • ایجاد انگیزه و روحیه
  • کارمندان نسبت به پروژه احساس مالکیت کرده بنابراین مسئولانه‌تر برخورد می‌کنند.
  • کاهش نارضایتی و مهاجرت شغلی به دلیل تعامل بهتر با کارمندان

معایب

  • بلاتکلیفی، رسیدن به تصمیم نهایی خیلی طول می‌کشد.
  • فشار اجتماعی برای انطباق با تفکر گروهی
  • گاهی می‌تواند منجر به ناکارآمدی و بهره‌وری پایین شود.

5.سبک مدیریت تنظیم سرعت

سبک مدیریت تنظیم سرعت

رهبر تنظیم سرعت مسئول تنظیم کردن سرعت و روند کاری براساس استاندارهای مشخص است. این پروسه مشخص تیم را آماده دستیابی به اهداف جدید خواهد کرد. او دستورالعمل‌ها را ارائه داده، سرعت را تنظیم می‌کند و از پرسنل انتظار دارد که راه او را دنبال کنند. مدیران تنظیم سرعتی به دیگران برای انجام کارها اعتماد ندارند و در صورتی که عملیات به سرعت پیش نرود، مسئولیت جریان را بر عهده خواهد گرفت.

یک نمونه خوب از مدیر سرعت‌سنج، لی کوان یو، اولین نخست وزیر سنگاپور است. او انتظارات بسیار بالایی داشت و برای پیشرفت مداوم تلاش می‌کرد. کوان یو با سرمایه‌گذاری هنگفت در آموزش و پرورش، نیروی کار ماهری ایجاد کرد که می‌توانست مطابق با استانداردهای او عمل کند. رهبری او سنگاپور را از یک کشور توسعه‌نیافته به یکی از ثروتمندترین کشورهای جهان تبدیل کرد.

مزایا

  • کارها با کارایی بیشتری انجام می‌شود.
  • اهداف بلند‌مدت کسب و کار را می‌توان در مدتی کوتاه به‌دست آورد.
  • مشکلات به‌سرعت و بدون اتلاف وقت حل خواهد شد.

معایب

  • می‌تواند در درازمدت به یک کسب و کار آسیب برساند، زیرا کارمندان فرسودگی شغلی را تجربه می‌کنند و نمی‌توانند همگام باشند.
  • از آنجایی که کارمندان تحت ضرب‌الاجل‌های محدود کار می‌کنند، فضای کمتری برای خلاقیت و نوآوری باقی می‌ماند.
  • تهدید کارمندان به حذف به دلیل عملکرد ضعیف می‌تواند منجر به عدم اعتماد و مشارکت ضعیف شود.

6.سبک مدیریت مربیگری یا موقعیتی (کوچینگ)

سبک مدیریت مربیگری یا موقعیتی (کوچینگ)

کن بلانچارد و پل هرسی، اساتید مدیریت، مدل مدیریت موقعیتی را در میان دیگر سبک های مدیریت توسعه دادند. آنها معتقدند رهبران باید منعطف باشند و بسته به موقعیت و شرایط از یک سبک مدیریتی به سبک دیگر حرکت کنند. این نوع مدیریت حول چهار سبک مدیریتی می‌چرخد:

  1. هدایت
  2. مربیگری
  3. واگذاری اختیار
  4. حمایت

مدیریت مربیگری یا همان کوچینگ در میان دیگر سبک های مدیریت در سازمان، تمرکز بیشتری بر پیشرفت کارمندان دارد. این سبک به کارمندان کمک می‌کند تا در بلندمدت هم از نظر شخصی و هم از نظر حرفه‌ای پیشرفت کنند.

یک رهبر کوچینگ از اعضای تیم حمایت می‌کند و آنها را به چالش می‌کشد. هدف او کمک به آنها برای دستیابی به اهداف رشد محور است. مدیران کوچینگ افراد را تشویق می‌کنند تا تجربیات جدید را به تنهایی امتحان کنند.

ساتیا نادلا، مدیر عامل مایکروسافت، نمونه‌ای عالی از یک رهبر کوچینگ است. او از کارمندان می‌خواست ایده‌های خود را با او سهیم شوند و به دقت به آنچه آنها می‌گفتند گوش می‌داد. نادلا از کارمندان سوال می‌پرسید و آنها را حمایت می‌کرد تا آنچه واقعاً می‌اندیشیدند را به او بگویند.

مزایا

  • محیط کاری مثبتی ایجاد می‌کند که در آن افراد انگیزه بالایی دارند و مشتاق یادگیری هستند.
  • به تیم کمک می‌کند تا آگاهی خود را افزایش دهند و همزمان با غلبه بر کاستی‌ها، از نقاط قوت خود نیز استفاده کنند.
  • کارمندان دقیقاً می‌دانند که از آنها چه انتظاری می‌رود و استراتژی شرکت را درک می‌کنند.

معایب

  • برای توسعه کارکنان نیاز به زمان و صبر دارد.
  • اعضای تیمِ مدیر کوچینگ باید انگیزه توسعه داشته و مایل به دریافت بازخورد باشند.
  • کوچینگ به تنهایی مشکلات جهانی و سیستمی را حل نمی‌کند.

کلام آخر: در میان انواع سبک های مدیریت چگونه بهترین گزینه را انتخاب کنیم؟

کلام آخر در میان انواع سبک های مدیریت چگونه بهترین گزینه را انتخاب کنیم؟

هیچ سبک مدیریتی درست یا غلطی وجود ندارد. یک رهبر با تجربه و منعطف می‌داند که چگونه سبک مدیریتی را انتخاب کند که برای تیم یا موقعیت خاص مناسب باشد. آشنایی با تنوع سبک های مدیریت، در حالی که سبک مورد علاقه خود را می‌شناسید، می‌تواند به شما برای تشخیص بهترین روش کمک کند. اما این واژه را هرگز فراموش نکنید: «انعطاف!»

منبع


سوالات متداول :

سبک های مدیریت چه کمکی به سازمان می‌کند؟

سبک های مدیریت به مدیر برای کنترل کارمندان و رسیدن به اهداف کمک می‌کند.

مدیریت خودکامه چه رویکردی دارد؟

رویکرد فرماندهی و نظامی مشابه با مدیریت سنتی.

مدیر میانی کیست | وظایف، ویژگی ها و نقش مدیران میانی در سازمان

مدیر میانی کیست | وظایف، ویژگی ها و نقش مدیران میانی در سازمان

در سلسله‌ مراتب یک سازمان، مدیر میانی جایگاهی بین کارکنان عادی و مدیران سطح بالا را دارد. این جایگاه معمولاً بر عهده افراد باتجربه‌ای است که بر جنبه خاصی از کار سازمان تمرکز می‌کنند. مدیر میانی مسئول بخش‌های حیاتی سازمان مثل بازاریابی، تولید، منابع انسانی، تأمین مالی، تحقیق و توسعه و غیره است.

اگر علاقه‌مند ورود به مدیریت هستید و می‌خواهید بدانید وظایف مدیر میانی در مدیریت چیست، با ما همراه شوید. ما در ادامه با معرفی کامل نقش مدیر میانی، فهرست عناوین شغلی مدیریت میانی و شرح مهارت‌های مفید برای ورود به این جایگاه می‌‌پردازیم.

نقش مدیران میانی در سازمان چیست؟

نقش مدیران میانی در سازمان چیست؟

مدیر میانی، نقش میانجیگری بین رهبر ارشد و سایر اعضای شرکت را بر عهده دارد. همان‌طور که از نام آن مشخص است، مدیریت میانی وسط سلسله‌مراتب یک سازمان را اشغال می‌کند. آن‌ها بالاتر از کارکنان عادی و پایین‌تر از مدیران سطح بالای سازمان هستند. البته بسته به‌اندازه و ساختار یک سازمان، گاهی ممکن است بین مدیران میانی و کارمندان شرکت، مدیران رده پایین‌تری هم وجود داشته باشند.

بسته به تعریف سازمان، مدیر میانی معمولاً مسئولیت یک بخش یا شعبه خاصی از سازمان را بر عهده دارد. بنابراین کلیه کارهای آن بخش از کارکنان تا خروجی‌ آن بخش را مدیریت می‌کند. یکی از مهم‌ترین وظایف مدیر میانی این است که گزارش عملکرد خود را به مدیران سطوح بالاتر ارائه بدهد و در قبال بخش خود پاسخگو باشد.

یکی دیگر از وظایف مدیر میانی، اجرایی‌کردن استراتژی‌ها و خط‌مشی‌هایی است که مدیران سطح بالای سازمان تعیین می‌کنند. آن‌ها باید این اولویت‌ها را به کارکنان سطوح پایین‌تر هم منتقل ‌کنند. همچنین می‌توانند برنامه‌های تاکتیکی‌ را هم، برای کمک به اتخاذ یا اجرای این اولویت‌ها توسعه دهند.

مدیران میانی می‌توانند کارکنان سطوح پایین‌تر را استخدام و حذف، برنامه‌‌ریزی، مسئول انجام کارها را مشخص و بر کار آن‌ها نظارت کنند و تصمیمات کلیدی بگیرند. همچنین بسته به تجربه و مهارت فرد، مدیر میانی ممکن است به پست‌های مدیریتی سطوح بالاتر هم دست پیدا کند.

مدیر میانی نقش میانجیگری بین رهبر ارشد و سایر اعضای شرکت را بر عهده دارد. مدیریت میانی وسط سلسله‌مراتب یک سازمان را اشغال می‌کند. آن‌ها بالاتر از کارکنان عادی و پایین‌تر از مدیران سطح بالای سازمان هستند.

نمونه‌هایی از سمت‌های مدیران میانی

نمونه‌هایی از سمت‌های مدیران میانی

بسته به نوع موقعیتی که دارند، مدیران میانی یک سازمان ممکن است مدیران کل، مدیران شعب یا مدیران بخش نامیده شوند. آن‌ها نسبت به مافوق خود، زمان بیشتری را به فعالیت‌های اداری و استراتژیک اختصاص می‌دهند و در برابر موفقیت بخش خود در برابر مقامات بالاتر مسئول هستند. در ادامه چند نمونه از پست‌های مدیران میانی را خواهید دید:

رئیس یک بخش (دپارتمان)

این مدیر میانی مسئول یک دپارتمان خاص در سازمان است. از آنجایی‌که این فرد تجربه قبلی کار در چنین بخشی را داشته است، بنابراین به‌خوبی شرح وظایف آنجا را می‌شناسد. او باید کارکنان آن دپارتمان را استخدام کند و کار آموزش، رهبری و مدیریت آن‌ها را انجام دهد. رئیس یک بخش، بر فعالیت‌های روزانه آن دپارتمان نظارت می‌کند تا اطمینان حاصل کند همه کارها به‌درستی پیش می‌روند. مدیر میانی با کارکنان و سایر مدیران ارتباط برقرار، جلسات را برنامه‌ریزی و با مشتریان ارتباط برقرار می‌کند و اطمینان می‌دهد که دپارتمان آن‌ها از کلیه قوانین سازمان پیروی می‌کند.

ویژگی‌های مدیر میانی برای سمت رئیس یک دپارتمان: مدیران میانی مؤثر باید ترکیب منحصربه‌فردی از تخصص، خلاقیت، کاریزما و جاه‌طلبی را در حوزه تخصصی خود داشته باشند. آنها دانش کامل خود از وظایف آن بخش را با مهارت خود در سازمان‌دهی و توانایی مدیریت ترکیب می‌کنند تا کارکنان را به بهترین شکل هدایت کنند.

رئیس بخش

مدیر میانی می‌تواند در جایگاه رئیس بخش باشد. رئیس بخش، مدیری است که جایگاه او یک پله بالاتر از رئیس یک دپارتمان، در سلسله‌مراتب سازمانی است. در ساختار یک سازمان، یک بخش می‌تواند از چندین زیر بخش تشکیل ‌شده باشد که کارهای مشابه یا مکمل هم را انجام می‌دهند. آن‌ها اغلب دانش خوبی از کار کل بخش دارند.

مسئولیت‌های رئیس بخش مشابه مسئولیت‌های مدیر یک دپارتمان است، اما در سطحی بالاتر. روسای بخش وظایف را تعریف و تخصیص می‌دهند، پرسنل را استخدام، بر کارها نظارت و برای تحویل کار، محدودیت زمانی تعیین می‌کنند.

مدیر شعبه

یک مدیر شعبه مسئولیت یک شاخه واحد از یک سازمان را بر عهده دارد. سازمان‌های بزرگ اغلب شعبه‌های متعددی در مناطق مختلف دارند که مسئولیت مدیریت آن‌ها بر عهده مدیر میانی است. یک شعبه معمولاً یک واحد نیمه‌مستقل از کسب‌و‌کار است که کارکنان، بودجه، پایگاه مشتری و اهداف خاص خود را دارد.

نقش مدیران میانی در سازمان به‌عنوان مدیر شعبه: مدیران شعب مسئولیت فعالیت‌های روزانه شعبه خود را بر عهده دارند، بر کارکنان آن نظارت می‌کنند، اطمینان حاصل می‌کنند که سازمان در چارچوب بودجه خود کار می‌کند، مسئولیت‌ها را تخصیص می‌دهند، برنامه‌ها را تنظیم می‌کنند و با مشتریان سروکار دارند. آن‌ها مسئول عملکرد آن شعبه و راضی‌نگه‌داشتن مشتریان آنجا هستند. بسته به‌اندازه سازمان، یک مدیر شعبه ممکن است به یک مدیر منطقه‌ای یا به مدیران سطح بالاتر گزارش دهد و از آن‌ها دستورالعمل‌ها و استراتژی‌ها را‌ دریافت کند.

مدیر منطقه‌ای

مدیر منطقه‌ای جایگاهی بالاتر از مدیر شعبه دارد. این مدیر میانی مسئول چندین شعبه در یک منطقه خاص است. این منطقه یک منطقه جغرافیایی است که بسته به‌ اندازه سازمان، می‌تواند در شهرها و کشورهای مختلف قرارگرفته باشد. مدیر منطقه‌ای مسئول تخصیص وظایف و تعیین اهداف برای مدیران شعب مختلف زیرمجموعه خود را دارد. همچنین مسئولیت مدیریت دفتر اداری خود و کارکنان آنجا را هم بر عهده دارد.

مهارت‌های مدیر میانی

مهارت‌های مدیر میانی

اگر می‌خواهید یک مدیر میانی شوید، در ادامه ما چند مهارت کلیدی‌ را که باید در خودتان پرورش دهید، بررسی خواهیم کرد:

رهبری: یکی از مهارت‌های کلیدی مدیران میانی، توانایی آن‌ها در رهبری است. این توانایی باعث می‌شود کارها به‌خوبی انجام شوند و رسیدن به هدف مشترک، تسهیل شود. یک مدیر میانی در نقش رهبر، اطمینان حاصل می‌کند که فعالیت کارکنان مطابق با هدف تعیین ‌شده باشد و آن‌ها از انگیزه لازم برای انجام دقیق کارها برخوردار باشند.

ارتباطات: از آنجایی‌که جایگاه مدیر میانی، بین مدیران سطح بالا و کارمندان قرار دارد، او مسئول انتقال اهداف سازمان به کارکنان است. بنابراین داشتن ارتباطات خوب، لازمۀ کار مدیر میانی است. ارتباطات خوب آن‌ها را قادر می‌سازد تا دستورالعمل‌های واضحی ارائه دهند و بتوانند روابط خود را با کارکنان، سایر مدیران و پیمانکاران خارجی مدیریت کنند.

سازمان‌دهی: یک مدیر میانی که مدیریت یک بخش سازمان را بر عهده دارد، باید کار سازمان‌دهی آنجا را هم انجام دهد. بنابراین سازمان‌دهی آموزش، تخصیص مسئولیت‌ها، تفویض کار، حصول اطمینان از حضور پرسنل کافی و حفظ جریان کاری از وظایف مدیر میانی است. او برای انجام این کارها باید توانایی بالایی در سازمان‌دهی داشته باشد.

مدیریت زمان: دستورالعمل‌ها و اهدافی که مدیران ارشد تعیین می‌کنند و به مدیران میانی انتقال می‌دهند، مهلت‌ و چارچوب‌های زمانی مشخصی برای اجرا دارد. داشتن مهارت‌ در مدیریت زمان، مدیر میانی را قادر می‌سازد تا زمان لازم برای تکمیل کار را تخمین بزنند و برنامه‌ها و وظایفی را برای رسیدن به اهداف خود تنظیم کنند.

استعدادیابی: ازآنجایی‌که مدیران میانی اغلب مسئولیت استخدام کارکنان را بر عهده دارند، باید مهارت‌ خوبی در استعدادیابی داشته باشند. آن‌ها باید با ارزیابی رزومه‌ها، برگزاری مصاحبه و تصمیم‌گیری صحیح، مناسب‌ترین افراد را براساس چارت سازمانی استخدام کنند.

تصمیم‌گیری: یکی دیگر از ویژگی‌های مدیر میانی خوب، توانایی تصمیم‌گیری است. از آنجایی‌که آن‌ها مسئول توسعه تاکتیک‌هایی برای دستیابی به اهداف تجاری سازمان هستند، باید در کوتاه‌ترین زمان بهترین تصمیم را اتخاذ کنند. آن‌ها همچنین باید در موقعیت‌های اضطراری و غیرمنتظره با تصمیم‌گیری صحیح، به امور رسیدگی کنند.

توانایی در رهبری، سازمان‌دهی، برقراری ارتباط، مدیریت زمان، استعدادیابی و تصمیم‌گیریْ مهم‌ترین ویژگی‌های یک مدیر میانی هستند.

وظایف مدیر میانی

وظایف مدیر میانی

مدیران میانی معمولاً بر یک بخش خاص یا عملکرد تجاری در یک سازمان نظارت می‌کنند. آن‌ها نسبت به عملکرد بخش خود پاسخگو هستند و باید آن را به مدیریت بالاتر توضیح دهند. مدیر میانی وظیفه دارد مدیران ارشد را که در سطوح بالای نردبان سازمانی قرار دارند به کسانی که در سطوح پایین مدیریتی هستند، وصل کنند. مهم‌ترین وظایف مدیر میانی عبارتند از:

  • اطمینان حاصل کنید که برنامه‌های استراتژیک ایجادشده توسط رهبری شرکت اجرا می‌شود.
  • استراتژی‌ها و برنامه‌های دپارتمان را بر اساس اهداف کلی شرکت توسعه دهید.
  • با کمک به مدیران سطح پایین در اجرای استراتژی‌هایشان، می‌توانید نتایج آن‌ها را بهبود ببخشید.
  • در انتخاب منابع دپارتمان، مثل موارد مربوط به تعداد کارمندانی که باید استخدام شوند، شرکت کنید.
  • وظایف و مسئولیت‌های مشخصی را به کارکنان خود ارائه دهید و کمک کنید تا از رفتار سازمانی پیروی کنید.
  • مشخص کنید چه چیزی در بخش اشتباه رخ داده است و تمام تلاش خود را برای اصلاح وضعیت انجام دهید.
  • برنامه‌ای ایجاد کنید که شامل پاداش و جریمه باشد و سپس آن را اجرا کنید.
  • تمام ایده‌های استراتژیک مهم را برای ارتقاء عملکرد منطقه عملکردی، به مدیریت بالادست خود ارائه دهید.
  • عملکرد و پیشرفت دپارتمان در جهت اهدافش باید به رهبری اجرایی دپارتمان اطلاع‌رسانی شود.

اگر مدیر میانی می‌خواهد به اهداف خود برسد، باید با پشتکار کار کند و از همه اتفاقات شرکت مطلع باشد.

نتیجه‌گیری

یک مدیر میانی جایگاه ویژه‌ای دارد و به‌عنوان پیونددهنده حیاتی مدیریت سطح بالا و پرسنل عملیاتی عمل می‌کند. مدیران میانی در تقاطع محورهای افقی و عمودی سازمان، از موقعیت حساسی برخوردارند. مدیر میانی مسئولیت نظارت بر کارمندان را بر عهده دارد. کارمندان معمولاً گزارش کار خود را به مدیران میانی می‌دهند.

مدیران میانی اما گزارش کلی‌ای از بخش خود به مدیریت ارشد می‌دهند و مسئول تمام امور آن بخش هستند. بنابراین وظیفه مدیر در سازمان چیست؟ پاسخ آن ساده است، ایجاد خط‌مشی‌ها و رویه‌ها و همچنین اجرای آن‌ها بر عهده مدیر ارشد است. مدیران میانی هم براساس دستورات مدیران ارشد وظایف خود را انجام می‌دهند.


سؤالات متداول :

نقش مدیران میانی در موفقیت یک سازمان چیست؟

مدیران میانی برنامه‌های روزمره کارکنان را مدیریت و بر عملکرد آن‌ها نظارت می‌کنند و مطمئن می‌شوند که همه‌چیز مطابق با نیازهای سازمان انجام می‌شود.

مدیر میانی چه نقشی در یک سازمان دارد؟

مدیران میانی جایگاهی ‌بین مدیران ارشد و کارمندان عادی شرکت دارند و مسئولیت برقراری ارتباط این دو بخش را بر عهده دارند.

مدیر میانی چه ویژگی‌هایی باید داشته باشد؟

توانایی در رهبری، سازمان‌دهی، برقراری ارتباط، مدیریت زمان، استعدادیابی و تصمیم‌گیری مهم‌ترین ویژگی‌های یک مدیر میانی هستند.

اصول GDP چیست؟ + بررسی اصول GDP در دارو سازی

اصول gdp

منظور از Good Documentation Practices که به‌اختصار GDP گفته می‌شود، چیست؟ هدف این شیوه مستندسازی چیست؟ اصول GDP کدامند؟ ما در ادامه قرار است به این نوع سؤالات پاسخ دهیم و شما را با GDP آشنا کنیم. در پایان علاوه‌بر آشنایی با این اصطلاح با اصول GDP در دارو سازی نیز آشنایی مختصری خواهید داشت.

GDP چیست؟

GDP چیست؟

قبل از بررسی اصول GDP بهتر است معنای آن را بدانیم؛ عبارت Good Documentation Practices با عبارت اختصاری GDP مشخص می‌شود و به مجموعه‌ای از بهترین شیوه‌ها برای مستندسازی و نگهداری سوابق گفته می‌شود. هدف GDP حفظ یکپارچگی داده‌های اسناد و سوابق مهم است و همچنین می‌تواند به‌عنوان دستورالعملی برای نحوه ثبت اطلاعات و ذخیره مناسب داده‌ها عمل کند. درواقع هر موقع خواستید اصول GDP را بدانید باید آن را بر اساس این معنا در نظر داشته باشید.

حتی در خارج از صنایع دارویی و تولیدی، اطلاعات ذخیره‌شده در اسناد و سوابق برای عملکرد کسب‌وکار شما حیاتی است. بر‌همین‌اساس مرتب نگه‌داشتن اطلاعات زیر به شما کمک می‌کند تا کسب‌وکار خود را به‌طور موثرتری مدیریت کنید:

  • اسناد قانونی: شامل سوابق تجاری، اظهارات حسابرسی و سیاست‌های شرکت
  • اطلاعات مشتری: شامل شماره تماس، آدرس ایمیل و سابقه تراکنش
  • اسناد رویه‌ای (Procedural documents): شامل رویه‌های عملیاتی استاندارد (SOP)، دستورالعمل‌های کاری و اسناد آموزشی
  • شواهد انطباق: برای تأیید اینکه SOPها پیگیری شده‌اند و فرآیندهای تجاری مطابق با مقررات و استانداردها هستند.
  • سوابق تست یا تجزیه‌وتحلیل: برای زمانی که کیفیت یک محصول بررسی یا تضمین می‌شود، هنگام تأیید اثربخشی یک محصول، یا جمع‌آوری داده‌هایی که برای ایمنی و کیفیت محصول حیاتی است.

درواقع فهم همین دسته‌بندی و اهمیت هر یک از آنها می‌تواند به‌عنوان یکی از اصول GDP در نظر گرفته شود.

چرا باید به GDP اهمیت بدهید؟

چرا باید به GDP اهمیت بدهید؟

هدف GDP این است که اطمینان حاصل شود که کسب‌وکارها و سازمان‌ها داده‌های خوبی دارند که قابل‌استناد، خوانا، دارای همزمانی، اورجینال و دقیق (ALCOA) هستند. داده‌ها فوق‌العاده قدرتمند هستند و داده‌های خوب به شما امکان‌های زیر را اهدا می‌کنند:

  • بهبود عملکرد استراتژیک فرآیند
  • بهینه‌سازی تخصیص منابع و برنامه‌ریزی توسعه
  • کاهش خطر عدم‌انطباق توسط سازمان‌های نظارتی

اما شما چگونه می‌توانید از این مزایا بهره‌مند شوید؟ خیلی ساده؛ باید از اصول ALCOA پیروی کنید که یکپارچگی داده‌ها را تشکیل می‌دهد و سنگ‌بنای شیوه‌های مستندسازی است. در ادامه اصول GDP را با همدیگر بررسی خواهیم کرد.

بررسی اصول GDP بر اساس ALCOA

بررسی اصول GDP بر اساس ALCOA

برای اجرای اصول GDP باید یک سری کارها را در مورد فهم و دسته‌بندی داده‌ها انجام دهید. مجموع این کارها و ویژگی‌هایی که داده‌ها باید برای مستندسازی، داشته باشند در یک کلمه اختصاری با عنوان ALCOA جمع شده است که در A ابتدایی آن برای Attributable، L برای Legible، C برای Contemporaneous، O برای Original و A انتهایی برای Accurate است. در ادامه هر کدام از این موارد را بررسی خواهیم کرد.

اصل یک. قابل‌استناد بودن داده‌ها

یکی از مهم‌ترین اصول GDP، قابل‌استنادبودن داده‌ها است. وقتی می‌گوییم یک داده Attributable یا قابل‌استناد است منظورمان این است که می‌دانیم داده‌ها از کجا آمده‌اند و چه کسی آن داده‌ها را ثبت کرده است. نحوه اعمال اصل قابل‌استنادبودن به‌عنوان یکی از مهم‌ترین اصول GDP به شکل زیر خواهد بود:

  • هر سند باید یک نویسنده داشته باشد و ردیابی اطلاعات تا منبع آن باید آسان باشد. در حالت ایده‌آل نویسنده یا شخصی که داده‌ها را ثبت کرده است باید فوراً قابل شناسایی یا نام‌گذاری در سند باشد.
  • هر سند باید امضای نویسنده خود را داشته باشد. این مورد برای تأیید این است که شخصی که در سند به‌عنوان نویسنده شناسایی شده است در واقع همان کسی است که داده‌ها را ثبت کرده است.
  • هیچ رمز عبور مشترکی نباید وجود داشته باشد. این مورد برای آسان‌ترکردن ردیابی ورود داده‌هاست. به‌همین‌ترتیب، هیچ‌کس نباید اجازه داشته باشد برای شخص دیگری امضا بزند. شخصی که داده‌ها را ثبت کرده است باید کسی باشد که امضا می‌کند.

این مورد بین اصول GDP را می‌توان اصلی ناظر به امنیت داده‌ها نیز دانست.

اصل دو. خوانابودن داده‌ها

Legible به‌معنای خوانابودن است و یکی از مهم‌ترین اصول GDP است چراکه کارایی داده را تضمین می‌کند. خوانابودن به‌این‌معنی است که داده‌ها به‌راحتی برای ما قابل‌درک هستند و می‌توانیم از آن‌ها فهم مشخصی را به‌دست بیاوریم. نحوه اعمال این اصل به‌شکل زیر خواهد بود:

  • از اسناد دست‌نویس خودداری کنید. تا حد امکان، داده‌ها باید در یک سند الکترونیکی یا با استفاده از یک سیستم کامپیوتری ثبت شوند.
  • اطلاعات هرگز نباید مبهم باشد. در صورت امکان توضیحاتی را برای اطلاعات پیچیده ارائه دهید. همیشه زمینه، ماهیت و هدف داده‌ها را بیان کنید.
  • اطلاعات باید به‌طور منطقی جریان داشته باشند و به گونه‌ای سازماندهی شوند که درک داده‌ها یا پردازش ذهنی آنها آسان باشد.

در بین اصول GDP این اصل تضمین‌کننده فهم‌پذیری بین‌الاذهانی داده‌هاست.

اصل سه. همزمانی داده‌ها

Contemporaneous یا همزمانی داده‌ها به این معنی است که داده‌ها جاری هستند (قابل‌استفاده در زمان دسترسی) و در زمان واقعی ثبت می‌شوند (بدون تأخیر بین تولید داده و ضبط داده‌ها). نحوه اعمال این اصل به شکل زیر خواهد بود:

  • اسناد باید همیشه به‌روز نگه داشته شوند (یعنی منعکس‌کننده آخرین نسخه و حاوی جدیدترین داده‌ها و اطلاعات باشند).
  • تمام تاریخ‌ها باید دقیق باشند.
  • تمام امضاها باید دارای تاریخ و/یا مهر زمانی باشند.

در بین اصول GDP، اصل همزمانی کمتر مورد توجه قرار می‌گیرد درحالی‌که دقت در این اصل است که داده‌ها را از یکدیگر متمایز خواهد کرد.

اصل چهار. اصل‌بودن داده‌ها

Original یا اصل‌بودن داده‌ها به این معنی است که داده‌ها پس از ثبت، قابل ویرایش، تغییر یا پاک‌کردن نیستند. نحوه اعمال اصل‌بودن داده‌ها به‌شکل زیر است:

  • اگرچه داده‌ها را نمی‌توان ویرایش کرد، هرگونه خطا در داده‌ها قابل‌تصحیح است، مشروط بر اینکه شخصی که داده‌ها را ثبت کرده، تصحیح‌کننده خطا باشد. اصلاحات فقط زمانی انجام می‌شود که همه ذی‌نفعان سند مطلع شده باشند.
  • هنگام تصحیح یک خطا، خطا را مسدود یا پاک نکنید. اگر سند دست‌نویس است، روی خطا خط بکشید تا همچنان خوانا باشد. اگر داده‌ها به‌صورت الکترونیکی ثبت شده‌اند، یک نظر را با ذکر خطا در داده‌ها و فرم تصحیح‌شده آن اضافه کنید.
  • هر تصحیح باید توسط شخصی که تصحیح را انجام داده است امضا شود و دارای تاریخ باشد.
  • دسترسی به داده‌ها باید به افراد مجاز محدود شود.

در بین اصول GDP این اصل از حساس‌ترین موارد است و گاهی لازم می‌شود که افرادی باشند که اصل‌بودن داده‌ها را مشخص کنند.

اصل پنج. اصل دقت (accurate)

اصل دقت یا دقیق‌بودن به این معنی است که می‌توان به داده‌ها برای درست، معتبر و صحیح‌بودن آن‌ها اعتماد کرد. نحوه اعمال اصل دقت به‌شکل زیر خواهد بود:

  • برای هر خطای اصلاح‌شده باید یک دلیل مستند وجود داشته باشد. باید خطای دقیق را مشخص کرد، همچنین باید مشخص کرد که چرا باید آن خطا اصلاح شود و چرا اصلاح انجام‌شده مناسب است.
  • همه داده‌ها باید توسط فردی جز کسی که داده‌ها را ثبت کرده و دانش و مهارت مناسب برای انجام این کار را دارد، بررسی یا تأیید شود.
  • هر بررسی یا اعتبارسنجی داده‌ها باید توسط بازبینی‌کننده امضا و تاریخ‌گذاری شود.
  • هرگونه مسائل مربوط به اعتبار یا صحت داده‌ها باید بیشتر مورد بررسی قرار گیرد.
  • ایجاد پروتکل‌های سخت‌گیرانه، اقدامات امنیتی داده‌ها و سایر انواع اقدامات احتیاطی در برابر جعل عمدی داده‌ها توسط عوامل داخلی یا خارجی باید صورت بگیرد.

در بین اصول GDP، اجرای این اصل است که تضمین می‌کند داده‌ها چقدر می‌توانند صحت داشته باشند.

اصول GDP در دارو سازی

اجرای اصول GDP در دارو سازی از مهم‌ترین مواردی است که در صنایع دارویی باید رعایت شود و ما این صنعت را به‌عنوان یک نمونه برای بحث و بررسی حول اصول GDP انتخاب کرده‌ایم تا اهمیت روش‌های مستندسازی را در عرصه‌ای مرتبط با زندگی روزمره مردم نشان دهیم.

چگونه عدم توجه به اصول GDP در دارو سازی فاجعه آفرید؟

چگونه عدم توجه به اصول GDP در دارو سازی فاجعه آفرید؟

در سپتامبر 2012، مراکز کنترل و پیشگیری از بیماری در آمریکا، با همکاری ادارات بهداشت ایالتی و محلی و سازمان غذا و دارو (FDA)، شروع به بررسی شیوع مننژیت قارچی و سایر عفونت‌ها در میان بیمارانی کردند که این بیماری را از طریق تزریق استروئیدهای آلوده مرکز ترکیبی نیوانگلند (NECC) در فرامینگهامِ ماساچوست، دریافت کرده بودند. می‌دانید که NECC به‌عنوان یک داروخانه ترکیبی طبقه‌بندی می‌شود و نقش سنتی داروخانه‌های ترکیبی این است که داروهای تجویز‌شده توسط پزشکان را برای بیماران خاص تجویز کنند.

در اکتبر 2012، تحقیقات در مورد NECC نشان داد که این شرکت مجوز دولتی خود را نقض کرده است، زیرا به‌عنوان یک تولید‌کننده دارو عمل می‌کرده و به‌جای تکمیل نسخه‌های فردی، داروهایی را برای استفاده گسترده تولید می‌کرده است. در دسامبر 2012، دادستان های فدرال 14 کارمند سابق NECC، از جمله بری کادن و داروساز گلن چین، را به انبوهی از جرایم جنایی متهم کردند.

گزارش‌ها ادعا می‌کنند که از سال 2006 تا 2012،NECC  آگاهانه داروهایی را برای بیماران ارسال می‌کرده است که دارای برچسب اشتباه و غیربهداشتی یا آلوده بودند. این اتفاق 798 نفر را بیمار کرد و منجر به مرگ بیش از 100 نفر شد. اما چرا این اتفاق رخ داد؟ این اتفاق رخ داد چون در سال 2012، تکنسین‌های داروخانه تولید را بر تمیز‌کردن و ضدعفونی‌کردن اولویت دادند و اصولا هیچ‌کدام از داده‌های لازم در مورد داروهای مرتبط با بیماری‌های خاص را بررسی نمی‌کردند.

توجه بیشتر به داده‌ها در صنایع دارویی

از طرفی مسئله داده‌های دارویی در سایر نقاط جهان هم توجه‌ها رو به خود جلب کرد. مگانا اینامدار، وکیل تجاری بین‌المللی در موسسه مشاوره مستقر در بمبئی (Sidvim Lifesciences)، گفت: «علاوه بر مسائل کیفی، FDA اشاره کرده است که یکپارچگی داده‌ها یک مشکل در شرکت‌های دارویی هندی است». تحقیقات بیشتر نشان می‌دهد که در سال ۲۰۱۶، هند و چین اهداف اصلی بازرسی‌های سازمان غذا و دارو بودند و بسیاری از نامه‌های هشدار سازمان غذا و دارو در سال ۲۰۱۶ بر نقص‌های یکپارچگی داده در عرصه داروسازی متمرکز بوده است.

با توجه به حوادث گذشته بود کهFDA  شرکت‌ها را ملزم به حفظ سوابق خاص و ارائه اطلاعات به آژانس به‌عنوان بخشی از رویه‌ خود کرد و آن‌ها را ملزم کرد که علاوه بر رعایت اصول GDP، اصول زیر را هم رعایت کنند:

  • GLP (Good Laboratory Practices)
  • GCP (Good Clinical Practices)
  • CGMP (Current Good Manufacturing Practices)

اگرچه در ابتدا قرار بود قوانین در مورد سوابق کاغذی اعمال شود (که به امضای دست‌نویس نیاز داشت) اما باید گفت که این قوانین حتی زمانی که از سوابق و امضاهای الکترونیکی استفاده می‌کنید نیز قابل‌اجرا هستند.

چه خطاهایی از عدم‌رعایت اصول GDP در دارو سازی حاصل می‌شوند؟

گفتنی است که بسیاری از صنایع دارویی نامه‌های هشداردهنده‌ای را از FDA به‌دلیل عدم انطباق با اصول GDP دریافت کرده‌اند. مهم این است که بدانیم پیروی از اصول GDP، استانداردهای کیفیت و تحویل محصولات با کیفیت به مصرفکنندگان را تضمین می‌کند. در‌حالی‌که تمرکز ما بر سازمان‌های تجهیزات پزشکی و انطباق سیستم‌های کیفیت آنها با این مقررات است، قوانین در مورد شرکت‌های کوچک و بزرگ داروسازی، شرکت‌های بیوتکنولوژی، توسعه‌دهندگان بیولوژیک، عملیات تولید دارو، آزمایشگاه‌های کنترل کیفیت، آزمایش‌های بالینی در داروسازی و سایر صنایع تحت نظارت  FDAصادق خواهد بود.

برخی از خطاهایی که معمولاً برمبنای عدم‌رعایت اصول GDP در دارو سازی ظاهر می‌شوند عبارتند از: اسناد مفقود، داده‌های جعلی، داده‌های ناخوانا، عدم‌وجود امضا در اسناد، اسناد با تاریخ گمشده/نادرست، زمان و شماره نسخه نادرست، نداشتن داده خام برای پشتیبانی از سوابق، سوابق ناقص، ساختن داده‌های نامعتبر، دور‌ریختن داده‌ها (به‌نحوی ناخواسته)، بررسی‌های ناکافی، حذف/دستکاری داده‌ها، اعتبارسنجی نادرست و ناقص، عدم‌پیگیری حسابرسی، از‌دست‌رفتن داده‌ها، فعالیت‌های ثبت‌نشده، عدم ارائه احراز هویت و غیره.

میانگین زمان حل مشکل مشتری چیست | بررسی کامل TTR

میانگین زمان حل مشکل مشتری چیست | بررسی کامل TTR

هر سازمانی، همواره برای تولید و ارائه بهترین محصولات و خدمات به مشتریان در تلاش است، اما طبیعتا در طول مسیر چالش‌های متعددی در رابطه با مشتریان ایجاد می‌شود. با توجه به اندازه شرکت، احتمالا سازمان شما دارای یک بخش سی ار ام است که مسئولیت اصلی آن، برقراری ارتباط با مشتریان و رفع به‌موقع مشکلات آن‌ها است. به نظر شما چرا میانگین زمان حل مشکل مشتری، موضوع مهمی است؟ هر کسب‌وکار مشتری‌مداری به خوبی می‌داند که هرچه خدمات بهتری به مشتریان فعلی خود ارائه دهد، مشتری راضی‌تر خواهد بود و احتمال خرید مجدد و معرفی برند شما به آشنایانش بیشتر خواهد شد.

«شاخص میانگین زمان حل مشکل مشتری یکی از استانداردهای حوزه خدمات مشتری است.»

با توجه به اینکه بدون اندازه‌گیری و تعیین معیار، نمی‌توان مواردی مثل میانگین زمان حل مشکل مشتری را اندازه‌گیری کرد یا بهبود بخشید، شاخص‌های خدمات مشتری مختلفی ایجاد شده است. این معیارها به شما کمک می‌کند تا نگاهی صادقانه به خدمات یا محصولاتتان داشته باشید و خود را به جای مشتریان قرار دهید. یکی از این شاخص‌ها که اطلاعات کاملی در مورد خدمات مشتری در اختیار مدیران کسب‌وکار قرار می‌دهد، شاخص میانگین زمان حل مشکل مشتری است که در این مطلب کیو سی بی به معرفی آن می‌پردازیم. این مطلب، شما را با روش اندازه گیری زمان حل مشکل مشتری و راه‌کارهای کاهش و بهبود آن آشنا خواهد کرد.

میانگین زمان حل مشکل مشتری چیست؟

میانگین زمان حل مشکل مشتری چیست؟

زمان حل مشکل مشتری (Time To Resolution) که به اختصار TTR نیز گفته می‌شود، یکی از متداول‌ترین معیارها در حوزه خدمت مشتریان است. این شاخص، معیاری است که میانگین زمان لازم برای حل مشکل مشتری را اندازه‌گیری می‌کند. این مدت زمان از لحظه شروع تعامل با مشتری (از طریق تلفن، چت، ایمیل، تیکت و…) آغاز می‌شود و تا زمانی‌که مشکل مشتری به‌طور کامل حل نشود، متوقف نخواهد شد. زمانی‌که مشکل مشتری حل شود، تعامل با توضیح (حل شده) در سیستم درج می‌شود و در بررسی‌ها به یک معیار قابل اندازه‌گیری تبدیل می‌شود.

«به بیان ساده‌تر، میانگین زمان حل مشکل مشتری، مدت‌ زمانی است که برای حل مشکل مشتری طول می‌کشد.»

این شاخص با عناوین مختلفی از جمله میانگین زمان حل مشکل مشتری (Mean Time To Resolution) یا (Average Time To Resolution) نیز شناخته می‌شود و اهمیت زیادی در راضی نگه داشتن مشتریان مهم دارد. به عنوان مثال یک مشتری برای گزارش مشکل محصول، با شما تماس می‌گیرد. شاخص TTR به محض آغاز تعامل محاسبه می‌شود و پس از حل شدن مشکل متوقف می‌شود. هرچه فاصله زمانی بین این دو کم‌تر باشد، مشتری راضی‌تر خواهد بود. اگر می‌خواهید در میان رقبای خود به مشتری مداری شهرت داشته باشید، مهم است که زمان TTR را به حداقل برساند تا بهترین تجربه ممکن را با حداقل زمان برای مشتری تضمین کنید. یک تیم خدمات مشتری ممکن است چندین عدد TTR مختلف داشته باشد که در تیم‌ها، مناطق یا محصولات مختلف اندازه‌گیری می‌شوند.

روش اندازه گیری زمان حل مشکل مشتری

روش اندازه گیری زمان حل مشکل مشتری

محاسبه شاخص میانگین زمان حل مشکل مشتری با یک فرمول ساده امکان‌پذیر است. در روش اندازه گیری زمان حل مشکل مشتری، زمان شروع و زمان پایان هر مکالمه هدمات مشتری را ثبت می‌کنیم و میانگین آن‌ها را در تمام مکالمات یک دور معین محاسبه می‌کنیم. این کار عموما به وسیه نرم‌افزارهای خدمات مشتری به‌راحتی انجام می‌شود.

چرا شاخص میانگین زمان حل مشکل مشتری مهم است؟

چرا شاخص میانگین زمان حل مشکل مشتری مهم است؟

حالا که به‌خوبی می‌دانید TTR چیست، باید به دلیل اهمیت آن اشاره کنیم. کاهش زمان حل مشکل مشتری مهم است، زیرا عامل زمان، برای شما و مشتری ارزشمند است. پاسخ درست و حل مشکل مشتری یک بخش از خدمات خوب است، بخش دیگری از آن به سرعت‌عمل شما بستگی دارد.

ما به اشتباه فکر می‌کنیم که موفقیت حاصل میزان زمانی است که به کار اختصاص می‌دهیم، درحالی‌که موفقیت نتیجه کیفیت زمانی است که صرف انجام کار می‌کنیم

Arianna Huffinggton، مدیرعامل شرکت Thrive Global

سرعت، یکی از معیارهای مهم در ارائه خدمات به مشتریان است که در کانال‌های مختلف ارتباطی، توسط مشتری ارزش‌گذاری می‌شود. اگر مشتری پس از ثبت شکایت خود، پاسخ مناسبی در راستای حل مشکل خود دریافت نکند، به‌زودی از روش‌های مختلف مثل تماس تلفنی یا رسانه‌های اجتماعی استفاده می‌کند و تعداد تماس‌های مرکز تماس را افزایش می‌دهد.

تحقیقات نشان می‌دهد که پاسخگو بودن و موثر بودن در حل مسائل، با بهبود رضایت مشتری و وفاداری ارتباط دارد.

از آن‌جا که TTR، زمان صرف‌شده برای حل کامل مشکل مشتری (و نه پاسخ‌دهی بدون حل مسئله) را اندازه‌گیری می‌کند، می‌تواند معیار مناسبی برای سنجش تجربه کلی مشتری باشد. شما باید زمان اولین پاسخ و زمان انتظار مشتری را اندازه‌گیری کنید، اما باید توجه داشته باشید که یک پاسخ سریع اشتباه یا ناقص هم باعث ایجاد تجربه کاربری ضعیف در مشتری خواهد شد. توجه به شاخص میانگین زمان حل مشکل مزایای زیادی برای کسب‌وکار شما دارد که عبارتند از:

  • به شما کمک می‌کند تا مکالمات فراتر از میانگین زمان تعیین‌شده، مکالمات فراموش‌شده یا گم‌شده را تشخیص دهید.
  • به دسته‌بندی موارد پیچیده‌تری که برای حل مشکل به همکاری چندین نفر نیاز دارد کمک می‌کند.
  • فرآیندهای داخلی خاصی که موجب طولانی شدن زمان حل مشکل می‌شوند، قابل شناسایی خواهند بود.
  • مشاهده تغییر معیارها و مقایسه TTRهای مختلف با یکدیگر، درک شما از سفر مشتریان را بهبود می‌بخشد.

مزایای TTR عبارت است:

بهبود تجربه مشتری
ایجاد مشتری وفادار
پیگیری مکالمات طولانی، فراموش‌شده و گمشده
دسته‌بندی مشکلات برای بهبود فرآیند حل مشکل
شناسایی فرآیندهای داخلی که TTR را طولانی کرده
درک بهتر از سفر مشتری

کاهش زمان حل مشکل مشتری

کاهش زمان حل مشکل مشتری

حالا که اهمیت ارائه خدمات صحیح و سریع به مشتریان را درک کرده‌ایم، زمان آن رسیده که به فکر بهبود عملکرد و کاهش زمان حل مشکل مشتری باشید. حل سریع‌تر مسائل مشتری یک هدف ارزشمند است که راه‌های زیادی برای نزدیک شدن به آن وجود دارد. باید توجه داشته باشید که ارائه خدمات با میانگین زمان حل مشکل مشتری موجب رضایت مشتری می‌شود اما این رویه تا یک نقطه جوابگو است. گواهینامه‌هایی مانند ایزو 10004 و ایزو 10002، به ترتیب استانداردهای رضایتمندی مشتری و رسیدگی به شکایات مشتری را در نظر گرفته است. اخذ این گواهینامه‌ها، نوعی مزیت رقابتی برای کسب‌وکارها در نظر گرفته می‌شود.

«طبق تحقیقات، 90% از مشتریانی که برای بهره‌مندی از خدمات مشتری تعامل را شروع می‌کنند، پاسخ (فوری) را به معنای 10 دقیقه یا کم‌تر می‌دانند.»

  1. باید ببینیم زمان کجا صرف می‌شود؟
  2. گزارش‌ها را بررسی کنید: مکالماتی که به سرعت حل شده‌اند، مواردی که در مدت‌زمان متوسط بر‌طرف شده‌اند و مشکلاتی که روند بسیار کندی دارند شناسایی کنید.
  3. با کمک نرم‌افزار خدمات مشتری، زمان فعالیت‌های مختلف در تعاملات را در قالب جدول سفر زمانی مشتری تهیه کنید.
  4. فهرستی از جاهایی که وقت تلف شده تهیه کنید و آن‌ها را بر اساس اهمیت دلایل و ساده‌ترین راه‌حل‌ها دسته‌بندی کنید.

در جدول زیر برخی از رایج‌ترین دلایل تاخیر در میانگین زمان حل مشکل مشتری اشاره شده است. مرور این موارد به شما کمک می‌کند تا ایده‌های جدیدی برای کاهش زمان حل مشکل مشتری داشته باشید.

رایج‌ترین دلایل تاخیر در میانگین زمان حل مشکل مشتری
علت زمان از دست‌رفتهراه‌حل پیشنهادی
زمان اولین پاسخ به مشتری کند استفرآیند اولویت‌بندی پاسخ به مشتریان را بازبینی کنید.از گردش‌کار برای خودکارسازی برخی از کارهای سازمان استفاده کنید.برخی از اعضای تیم خود را به تمرکز روی مکالمات تازه اختصاص دهید.
مکالمات پشت‌سرهم زیادی داریدروی مهارت‌های خوانش تحلیلی تیم خود تمرکز کنید.روی پیش‌بینی سوالات بعدی تمرکز کنید تا بتوانید در پاسخ اولیه، همه توضیحات موردنیاز را ارائه دهید.
نداشتن اطلاعات کافی از مشتری برای پاسخ سریعفرم تماس خود را بازبینی کنید تا شاید بتوانید اطلاعات کمی بیشتری پیش‌از مکالمه از مشتری دریافت کنید.جزییاتی که احتمالا در پاسخ اولیه به آن نیاز دارید بپرسید.
مشتریان در پاسخگویی به پیگیری شما کند هستندپاسخ‌های خود را مرور کنید تا مطمئن شوید مشتری می‌داند چه زمانی باید جزییات را ارائه دهد و اطلاعات کاملی از مرحله بعدی داشته باشد.
با مشکلات بسیار پیچیده مواجه هستیداین مورد احتمالا فقط به زمان بیشتری نیاز دارد تا برطرف شود، اما سعی کنید در طول دوره انتظار با مشتری خود ارتباط برقرار کنید تا بدانند چه انتظاری دارند.
تیم‌های داخلی سرعت شما را می‌گیرندبا تیم‌های مختلف کار کنید تا مشکل اساسی را شناسایی کنید: منابع؟ مشکلات فرآیندی؟واگذاری نادرست کار؟
کار در فرآیند داخلی گم می‌شوندشرایط میز خدمت را مجدد بررسی کنید تا موارد خاصی را برای شناسایی مکالمات قدیمی در نظر بگیرید.

اگر در حال حاضر بهتر از آن‌چه مشتریان انتظار دارند عمل می‌کنید، ممکن است زمینه‌های دیگری برای تمرکز و تاثیر روی تجربه مشتری وجود داشته باشد. بنابراین قبل از استفاده از روش کاهش زمان حل مشکل مشتری، چهارچوب‌های اولویت TTR کسب‌وکارتان را زیر ذره‌بین قرار دهید.

کلام آخر

کلام آخر

به محض اینکه مشتری با شما تماس می‌گیرد و درخواست پشتیبانی می‌کند، ساعت شروع به تیک‌تاک می‌کند و تا زمانی‌که مشتری پاسخ مناسبی در حل مشکل خود نرسد، متوقف نخواهد شد. مدت‌زمانی که مشتری برای حل‌وفصل مشکل خود با پشتیبانی، تیم خدمات مشتری و… تعامل دارد، به عنوان شاخص میانگین زمان حل مشکل مشتری شناخته می‌شود.

اگر می‌خواهید مشتری را به یک مشتری وفادار تبدیل کنید، بهترین کار این است که شاخص میانگین زمان حل مشکل مشتری را در استراتژی کسب‌وکار خود مورد بررسی قرار دهید. طبیعتا زمانی‌که مشتری سوال می‌پرسد و مشکل او در عرض چند دقیقه یا چند ساعت حل می‌شود، قطعا رضایت بیشتر نسبت به شرکتی که همان پاسخ را در عرض چند روز دریافت می‌کند، دارد. این کار به مشتری نشان می‌دهد که شما برای زمان او ارزش قائل هستید و برای حل مشکل او تلاش می‌کنید.

منبع 1 منبع 2


سوالات متداول :

شاخص میانگین زمان حل مشکل مشتری به چه معناست؟

میانگین زمان حل مشکل مشتری، میانگین زمان موردنیاز تیم خدمات مشتری برای حل مشکلات مشتری است که از لحظه شروع تعامل مشتری تا حل کامل مشکل در نظر گرفته می‌شود.

چگونه می‌توان میانگین زمان حل مشکل مشتری را کاهش داد؟

زمان صرف چه مواردی می‌شود؟
–        شناسایی مکالماتی که به سرعت حل شده‌اند، مواردی که در مدت‌زمان متوسط بر‌طرف شده‌اند و مشکلاتی که روند بسیار کندی دارند
–        قالب‌بندی زمان فعالیت‌های مختلف در تعاملات با کمک نرم‌افزار
–        فهرست‌بندی جاهایی که وقت تلف شده و دسته‌بندی آن‌ها را بر اساس اهمیت دلایل و ساده‌ترین راه‌حل‌ها

TTR چه مزایایی دارد؟

بهبود تجربه مشتری، ایجاد مشتری وفادار، پیگیری مکالمات طولانی، فراموش‌شده و گمشده، دسته‌بندی مشکلات برای بهبود فرآیند حل مشکل، شناسایی فرآیندهای داخلی که TTR را طولانی کرده، درک بهتر از سفر مشتری

مرکز تماس چیست | راهنمای راه اندازی و شرح وظایف + شاخص های عملکرد

مرکز تماس چیست | راهنمای راه اندازی و شرح وظایف + شاخص های عملکرد

علی‌رغم پیشرفت تکنولوژی و ایجاد پل‌های ارتباطی متنوع برای مدیریت ارتباط با مشتری، پشتیبانی تلفنی مرکز تماس، هنوز هم پرطرفدار است. طبق تحقیقات انجام‌شده در سال 2020، حدود 66% از مشتریان از تلفن برای دریافت خدمات پشتیبانی استفاده می‌کنند که رایج‌ترین کانال ارتباطی در هر گروه سنی است. همین درصد بالا نشان می‌شدهد که هنوز هم راه‌ اندازی مرکز تماس می‌تواند نقش مهمی در ایجاد یک تجربه عالی برای مشتری داشته باشد.

امروزه دیگر اختصاص یک اتاق پر از تلفن و استخدام چند نماینده برای پاسخگویی به عنوان کال سنتر کافی نیست. طراحی و راه اندازی مرکز تماس یک پروژه بزرگ است که نیاز به برنامه‌ریزی دقیق دارد. یک مرکز تماس برای اثرگذاری به ترکیبی از اجزای مهم و شرح وظایف کارکنان مرکز تماس نیاز دارد. در این مطلب از کیو سی بی شما را با مفهوم مرکز تماس، وظایف این بخش و شاخص‌ های عملکرد تیم کال سنتر آشنا خواهیم کرد.

مرکز تماس چیست؟

مرکز تماس چیست

مرکز تماس یا Call Center یک دفتر اختصاصی از نمایندگان شرکت است که برای دریافت و ارسال حجم بالای تماس‌های تلفنی از سوی مشتریان ایجاد شده است. کال سنتر خدمات مختلفی از جمله ارائه اطلاعات به مشتری و پشتیبانی از محصولات یا خدمات یک شرکت را به عهده دارد.

«مرکز تماس یک بخش متمرکز است که تماس‌های ورودی و خروجی مشتریان را مدیریت می‌کند.»

مرکز تماس را می‌توان با اهداف تجاری مختلف مثل پاسخ‌دهی به تماس‌های ورودی و خروجی برای فروش و بازاریابی، تولید لید فروش، ارائه خدمات مشتری، پشتیبانی فناوری اطلاعات و… سازماندهی کرد. مرکز تماس یا در داخل سازمان قرار دارند یا به شرکت دیگری که در این زمینه تخصص ویژه دارد، برون‌سپاری می‌شود.

چهار نوع از رایج‌ترین مراکز تماس عبارت است از:

  • مرکز تماس داخلی (Inbound Call Center): مرکز تماس داخلی معمولا حجم قابل‌توجهی از تماس‌ها را به‌طور همزمان انجام می‌دهد و سپس تماس‌ها را ثبت می‌کند. نمایندگان این مرکز به همه تماس‌های مشتریان در رابطه با مدیریت حساب، زمان‌بندی، پشتیبانی فنی، شکایات و پرسش‌های مربوط به محصولات یا خدمات رسیدگی می‌کند.
  • مرکز تماس خروجی (Outbound Call Center) : در مرکز تماس خارجی، یک نماینده از طرف سازمان برای انجام کارهایی از جمله ایجاد لید فروش، حفظ مشتری، بازاریابی تلفنی و… استخدام می‌شود.
  • مرکز تماس ترکیبی: همان‌طور که از اسم این نوع مشخص است، این مرکز تماس از ترکیب مرکز تماس داخلی و خارجی تشکیل شده است.
  • مرکز تماس مجازی (Virtual Call Center) : مراکز تماس مبتنی بر خدمات ابری، امکانات مراکز تماس ورودی و خروجی را با استفاده از ویژگی‌های پیشرفته فراهم می‌کند. این نوع مرکز تماس از هرجایی قابل اداره است و قابل ادغام با سیستم پشتیبانی فروش است.

چرا داشتن کال سنتر اهمیت زیادی دارد؟

مراکز تماس جزو لاینفک شرکت‌ها در مسیر مشتری مداری هستند که می‌توانند به‌طور قابل‌توجهی بر یک کسب‌وکار تاثیر بگذارند. در این قسمت با ارائه چند دلیل قانع‌کننده، به شما ثابت می‌کنیم که کال سنتر را نباید دست‌کم گرفت.

  • تقریبا 75% از مشتریان، به خصوص مشتریان ناراضی، ارتباط صوتی از طریق تماس تلفنی را به هر کانال خدمات مشتری دیگری ترجیح می‌دهند.
  • حدود 73% از مشتریان به دلیل تجربه مکالمه دوستانه با تیم مرکز تماس، به یک شرکت علاقمند می‌شوند.
  • مرکز تماس توسعه‌دهنده برند به‌شمار می‌رود که فرصت بیشتری برای تعامل و جذب مشتریان وفادار فراهم می‌کند. جالب است بدانید که حدود 72% از مشتریان، تجارب خوب خود در زمینه خدمات مشتری را به شش نفر دیگر انتقال می‌دهند. داشتن مشتری وفادار تاثیر زیادی روی موفقیت برند دارد.

ساختار و شرح وظایف کارکنان مرکز تماس

ساختار و شرح وظایف کارکنان مرکز تماس

هر تیم مرکز تماس از نقش‌های مختلفی تشکیل شده که هرکدام وظایف مختلفی به عهده دارند. در این قسمت به معرفی نقش افراد و شرح وظایف کارکنان مرکز تماس می‌پردازیم.

ردیفنام سمتشرح وظایف کارکنان مرکز تماس
1مدیر مرکز تماسمدیر مرکز تماس وظیفه نظارت بر کال سنتر را به عهده دارد و به عنوان رابط بین تیم خدمات مشتریان و سایر بخش‌های شرکت عمل می‌کند. این افراد مسئول ایجاد ماموریت و چشم‌انداز برای مرکز هستند تا از دستیابی به اهداف تیم و وضعیت عملکرد آن اطمینان حاصل کنند. مدیر مرکز تماس برای توسعه فرآیندها، سیاست‌ها و استراتژی‌های کال سنتر با سرپرست تیم کار می‌کند.
2سرپرست تیمسرپرست یا رهبر تیم، نمایندگان مرکز تماس را مدیریت کرده و به عنوان رابط مدیریت و تیم خدمات مشتری عمل می‌کند. آن‌ها عملیات روزانه کال سنتر را مدیریت می‌کنند تا از پایبندی به فرآیندها، سیاست‌ها و استراتژی‌های تعیین‌شده اطمینان حاصل کنند. سرپرست تیم باید در مورد محصولات و خدمات شرکت اطلاعات کافی داشته باشد تا در صورت نیاز به‌صورت مستقیم پاسخگوی مشتریان باشد.
3نمایندگاننمایندگان یا مسئولین کال سنتر با توجه به فرآیندها و اهداف مرکز تماس، تلفن‌های مشتری را دریافت می‌کنند. آن‌ها می‌توانند در پشتیبانی محصول، پشتیبانی فنی و یا سایر اجزای خدمات مشتری تخصص داشته باشند. این افراد، مسئول تایید اطلاعات مشتری و ثبت کلیه تعاملات در نرم‌افزارهای سی آر ام هستند.
4مربی مرکز تماسمربی مرکز تماس، فردی است که نمایندگان جدید و تازه‌وارد را مدیریت می‌کند و مسئول آموزش کارکنان جدید است. مربی می‌تواند یکی از نماینده‌های باتجربه یا رهبر تیم نیز باشد. این شخص مسئول به‌روز نگه داشتن تیم مرکز تماس در مورد خدمات مشتری و روندهای فناوری است.
5تحلیل‌گرتحلیل‌گر کال سنتر به فرآیند خدمات مشتری مسلط است و می‌تواند عملکرد مرکز را برای شناسایی مشکلات و چگونگی بهبود آن‌ها بررسی کند. تحلیل‌گر می‌تواند تقاضای مشتری را پیش‌بینی کند و گزارشات آماری مختلفی در رابطه با حجم تماس‌ها و منابع موردنیاز برای دریافت تماس ارائه دهد.

مهم‌ترین نقش‌های مرکز تماس عبارت است از:
مدیر مرکز تماس، سرپرست تیم، نمایندگان شرکت، مربی مرکز تماس، تحلیل‌گر مرکز

مراحل راه اندازی مرکز تماس

مراحل راه اندازی مرکز تماس

با توجه به اهمیت تیم پشتیبانی مشتریان، به نظر شما چگونه می‌توان یک کال سنتر بی‌عیب‌ونقص راه‌اندازی کرد؟ در این بخش مراحل راه اندازی مرکز تماس را به شما معرفی می‌کنیم.

هدف مرکز تماس را مشخص کنید

قبل از اینکه به فکر استخدام نیرو و آموزش‌های لازم باشید، با یک سوال ساده کار خود را شروع کنید: چرا؟

تعیین ماموریت و اهداف خود قبل از شروع کار، به شما کمک می‌کند تا هرگونه تغییر و مشکل احتمالی در آینده را برطرف کنید. سعی کنید از تیم خود سوالاتی در راستای اهداف تیم بپرسید: هدف از مرکز تماس چیست؟ شرکت شما دقیقا به چه چیزی نیاز دارد؟ موفقیت مرکز تماس چگونه اندازه‌گیری شود؟ماموریت شما چیست؟ پاسخ به این سوالات، به شما کمک می‌کند که هدف کال سنتر را به‌خوبی مشخص کنید و یک طرح ارزشمند قابل‌اجرا داشته باشید.

کارکنان مرکز تماس را اولویت‌بندی کنید

پیگیری مشتری و داشتن خدمات مشتری باکیفیت در گرو داشتن کارکنان مسئولیت‌پذیر است. بنابراین قبل از مشتریان، بهتر است کارکنان کال سنتر را اولویت‌بندی کنید. صرف‌نظر از موقعیت، همه کارکنان مرکز تماس باید مهارت‌های ارتباطی عالی داشته باشند تا بتوانند اطلاعات مربوط به محصولات و خدمات را با حوصله به مشتریان توضیح دهند.

کارکنان مرکز تماس را به‌درستی آموزش دهید

استخدام بخش بسیار مهمی در فرآیند راه اندازی مرکز تماس است اما آموزش سرمایه‌های انسانی هم بخش مکمل استخدام محسوب می‌شود. شما باید برای حفظ کیفیت عملکرد خود در آموزش و حفظ کارکنان کوشا باشید. آموزش کارکنان انگیزه زیادی در کار آن‌ها ایجاد می‌کند.

فرآیندهای مرکز تماس را سازماندهی کنید

حالا که ماموریت شما مشخص شده و تیم خود را ساخته‌اید، باید فرآیندها را سازماندهی کنید. بهر‌مندی از فرآیندهای موثر، زمان انتظار مشتری را کاهش می‌دهد و به حل سریع رضایت مشتری کمک می‌کند. فرآیندها شامل رویه‌های داخلی تیم است که به‌صورت روزانه انجام خواهد شد و از صفر تا صد برخورد با انواع مشتری را تعیین می‌کند.

ابزار و تجهیزات مناسب برای مرکز تماس تهیه کنید

کال سنتر بدون فناوری مدرن موفق تخواهد شد. موفق‌ترین مراکز تماس امروزی دارای امکانات و نرم‌افزارهای مختلف هستند تا فرآیندها به‌صورت یکپارچه انجام شود و امکان ارائه بهترین خدمات و شنیدن صدای مشتری فراهم شود. برای اعضای تیم خود تجهیزات ارگونومیک مثل کامپیوتر، صندلی، هدست راحت، صفحه کلید و… تهیه کنید تا راحت‌تر کار کنند. علاوه‌براین از نرم‌افزارهای پیشرفته ارائه خدمات به مشتری کمک بگیرید و یک سیستم پاسخ صوتی برای پاسخ‌دهی سریع داشته باشید.

از عملکرد مرکز گزارش تهیه کنید

از عملکرد مرکز گزارش تهیه کنید

تهیه گزارش در انواع سی ار ام اهمیت زیادی دارد. انتظارات مشتریان همیشه در حال تغییر است، بنابراین مرکز تماس باید به‌طور مداوم برای ارائه بهترین خدمات تکامل پیدا کند. تنها راه هم‌سو شدن با تغییرات، ارزیابی منظم عملکرد و اهداف کال سنتر است. فرآیندی در تیم ایجاد کنید و شاخص های عملکرد تیم کال سنتر مثل رضایت مشتری، کیفیت تماس و نرخ رها شدن و … را مورد بررسی قرار دهی. این روند به شما نشان می‌دهد که معیارهای رضایت مشتری چیست و چگونه می‌توان عملکرد مرکز تماس را بهبود بخشید.

شاخص های عملکرد تیم کال سنتر عبارت است از:
رضایت مشتری: هرچه تماس‌های بیشتری منجر به رضایت مشتری شود، این شاخص امتیاز بالاتری خواهد داشت.
رضایت از تماس اول: این معیار به حل شدن مسئله در اولین تماس اشاره دارد.
کیفیت تماس: مراکز تماس باید 80% تماس‌ها در عرض زمان محدودی پاسخ دهند.
نرخ رها کردن: تماس‌هایی هستند که قبل از حل قطع می‌شوند.

کلام آخر

کلام آخر

داشتن مشتری‌های راضی و وفادار در گرو راه انداری مرکز تماس موثر است. این واحد به‌صورت دائمی در حال خدمات‌رسانی به مشتریان است و از برند و کسب‌وکار پشتیبانی می‌کند. در این مطلب هر آن‌چه لازم بود برای راه اندازی مرکز تماس بدانید به شما توضیح دادیم. حالا دیگر کاملا آماده راه اندازی یک کال سنتر هستید.

منبع 1منبع 2


سوالات متداول :

شاخص‌های عملکرد تیم کال سنتر چه مواردی هستند؟

رضایت مشتری، رضایت در اولین تماس، کیفیت تماس و نرخ تماس‌های رها شده

مهم‌ترین نقش‌های مرکز تماس عبارت است از:

مدیر مرکز تماس، سرپرست تیم، نمایندگان شرکت، مربی مرکز تماس، تحلیل‌گر مرکز

چرا کال سنتر اهمیت دارد؟

داشتن مرکز تماس به شرکت کمک می‌کند که به‌خوبی مشتریان ناراضی را راهنمایی کنند و از طریق مکالمه تلفنی و پیگیری کارشان، آن‌ها را به مشتریان وفادار تبدیل کنند.

دانلود متن فارسی ISO 10688:2010

دانلود ایزو 10688

ایزو 10688 یک استاندارد بین‌المللی است که الزاماتِ رویه‌ها و روش‌های اندازه‌گیریِ ارزشِ پولیِ برند و یک چارچوب برای ارزش‌گذاریِ برند را مشخص می‌کند. فرآیند صدور گواهینامه ایزو، نیاز به درک و آزمایش گستردۀ روش ارزیابی نام تجاری دارد. صدور گواهینامه توسط یک نهاد مستقل هر چند مدت یک‌بار برای اطمینان از ارزش برند اجرا می‌شود. ما در ادامه پس از بیان اهمیت این استاندارد، امکان دانلود ایزو 10688 را برای شما فراهم کرده‌ایم تا بتوانید به‌راحتی به این ایزوی مهم دسترسی پیدا کنید.

اهمیت ایزو 10688

اهمیت ایزو 10688

قبل از دانلود استانداردهای ایزو مهم است که درباره اهمیت هر یک از آن‌ها اطلاعات لازم را کسب کنیم. بر این اساس بدانیم که ارزش‌گذاری برند یک عملکرد مهم در ارزیابی پتانسیل تجاری یک شرکت ایفا می‌کند. تا زمان ایجاد ایزو 10688، مقایسه نتایج روش‌های مختلف ارزیابی برند دشوار بود زیرا فقدان استانداردهای کلی برای ارزش‌گذاری برند منجر به نتایج بسیار متفاوتی می‌شد. این ابهام همچنین منجر به این امر شد که شرکت‌هایی که اغلب با وجود نیاز به تفکیک دقیق دارایی‌های نامشهود در ترازنامه خود، تمایلی به مشارکت در فرآیندهای ارزش‌گذاری برند نداشتند، برای اخذ این ایزو اقدام کنند. خوشبختانه، استانداردهای ارزش‌گذاری برند به‌واسطه ایزو 10668 الزامات مورد‌قبول، قابل‌اعتماد و استاندارد‌شده را برای ارزیابی برند، با موفقیت تعریف کردند و در‌حال‌حاضر ایزو 10688 اکنون استاندارد معتبر بین‌المللی برای ارزیابی ارزش پولی برندها است.

با دانلود ایزو 10688 درباره اجرای استاندارهای ارزش‌گذاری برند بیشتر بدانیم

با دانلود ایزو 10688 درباره اجرای استاندارهای ارزش‌گذاری برند بیشتر بدانیم

پس فهمیدیم که ISO 10668 به‌عنوان یک الزام برای رویه و روش‌های اندازه‌گیری ارزش‌های برند در نظر گرفته می‌شود. انجام ارزیابی‌های برند برای اهداف متنوعی از جمله برنامه‌ریزی استراتژیک، گزارش‌دهی مالی، حل‌و‌فصل اختلافات و پیش‌نیازها انجام می‌شود. ضروری است که هدف ارزش‌گذاری توسط ارزش‌گذاران و همچنین مخاطبانی که گزارش برای آنها ارسال می‌شود، اعلام شود. بدیهی است که دامنه ارزش‌گذاری ممکن است تحت تأثیر هدف قرار گیرد. بر‌همین‌اساس نکته مهم این است که شما باید با دانلود ایزو 10688 ضمن آگاهی و کسب دانش، درباره این استانداردِ بسیار مهم و ارزشمند، یا یک متخصص امور ایزو را استخدام کنید یا از شرکت‌های متخصص در زمینه ایزو کمک بگیرید. با توجه به این امر، شرکت Q.C.B ITALIA که یکی از شرکت‌های ارائه‌دهنده گواهینامه‌های بین‌المللی از ایتالیا و نهاد صدور گواهینامه‌های بین‌المللی ایزو است، همراه شماست تا در تمام امور مربوط به این ایزو شما را همراهی کند.